دلم می‌خواست دنیا خانه‌ی مهر و محبت بود

دلم می‌خواست مردم در همه احوال با هم آشتی بودند

طمع در مال یک‌دیگر نمی‌کردند

کمر بر قتل یک‌دیگر نمی‌بستند

مراد خویش را در نامرادی‌های یک‌دیگر نمی‌جستند

چو کفتاران خون‌آشام کمتر چنگ و دندان تیز می‌کردند.

فریدون مشیری

شکوفه سبکرو- گنبد کاووس

فایده‌ی یادگیری دانش

لقمان به پسرش گفت: «ای پسرم! حکمت، ده تا کار انجام می‌دهد: دل‌های مرده را زنده می‌کند؛ بینوا را در جای‌گاه‌های پادشاهان می‌نشاند؛ به فرومایه‌ شرافت می‌بخشد؛ بردگان را آزاد می‌سازد؛ به غریب پناه می‌دهد؛ نیازمند را توانگر می‌سازد؛ بر شرافت شریف و سیادت سید می‌افزاید و آن از مال بهتر است و مایه‌ی امان از ترس است؛ سپری در جنگ است؛ و کالایی است که سود می‌کند. هنگامی که ترس او را می‌لرزاند، شفاعت‌کننده است؛ و هنگامی که یقین به او می‌رسد راهنماست؛ و هنگامی که پوشاکی او را نمی‌پوشاند، پوشاننده است.

«حکمت‌نامه لقمان»، محمد ری شهری

زینب خزایی پول

سخن بزرگان

شریف‌‌ترین دل‌ها، دلی است که اندیشه‌ی آزار کسی در آن نباشد.

به خدا نگو دستم بگیر. به خدا بگو دستم را گرفتی، اما رهایش نکن.

انسان وقتی به دنیا می‌آید در گوشش اذان می‌گویند و وقتی می‌میرد برایش نماز می‌خوانند؛ حال ببین بین اذان تا نماز چقدر است.

بهترین دوست تو کسی است که اولین قطره‌ی اشکت را می‌بیند، دومین را پاک می‌کند و سومین را تبدیل به خنده‌ می‌کند.

سمانه صالحی- 13 ساله- قم

شتردوانی

مسلمانان به مسابقه‌های اسب‌دوانی، شتردوانی، تیراندازی و امثال این‌ها خیلی علاقه نشان می‌دادند؛ زیرا اسلام تمرین کارهایی را که دانستن و مهارت در آن‌ها برای سربازان ضرورت دارد سنت کرده است. به علاوه‌ خود رسول‌اکرم(ص) که رهبر جامعه‌ی اسلامی بود، عملاً در این‌گونه مسابقه‌ها شرکت می‌کرد و این بهترین تشویق مسلمانان خصوصاً جوانان برای یاد گرفتن فنون سربازی بود. تا وقتی که این سنت معمول بود و پیشوایان اسلام عملاً مسلمانان را در این امور تشویق می‌کردند، روح شهامت و شجاعت و سربازی در جامعه‌ی اسلام محفوظ بود. رسول‌اکرم(ص) گاهی اسب و گاهی شتر سوار می‌شد و شخصاً با مسابقه دهندگان مسابقه می‌داد.

رسول اکرم(ص) شتری داشت که به دوندگی معروف بود، با هر شتری که مسابقه داده بود، برنده شده بود. کم کم این فکر در برخی ساده‌لوحان پیدا شد که شاید این شتر، از آن جهت که به رسول اکرم تعلق دارد از همه جلو می‌زند. بنابراین ممکن نیست در دنیا شتری پیدا شود که با این شتر برابری کند.

تا آن‌که روزی یک اعرابی بادیه‌نشین با شترش به مدینه آمد، و مدعی شد حاضرم با شتر پیغمبر مسابقه بدهم. اصحاب پیغمبر با اطمینان کامل برای تماشای این مسابقه‌ی جالب، مخصوصاً از آن جهت که رسول اکرم(ص) شخصاً متعهد سواری شتر خویش شد، از شهر بیرون دویدند. رسول اکرم و اعرابی روانه شدند و از نقطه‌ای که قرار بود مسابقه از آن‌جا شروع شود، شتران را به طرف تماشاچیان به حرکت درآوردند. هیجان عجیبی در تماشاچیان پیدا شده بود؛ اما برخلاف انتظار مردم، شتر اعرابی، شتر پیغمبر را پشت سر گذاشت.

آن دسته از مسلمانان، که درباره‌ی شتر پیغمبر عقائد خاصی پیدا کرده بودند، از این پیشامد بسیار ناراحت شدند. خیلی خلاف انتظارشان بود. قیافه‌های‌شان درهم شد. رسول اکرم(ص) به آن‌ها فرمود: «این‌که ناراحتی ندارد، شتر من از همه‌ی شتران جلو می‌افتاد، به خود بالید و مغرور شد، پیش خود گفت: من بالادست ندارم؛ اما سنت الهی است که روی هر دستی دستی دیگر پیدا شود، و پس از هر فرازی نشیبی برسد و هر غروری درهم شکسته شود.»

به این ترتیب رسول اکرم(ص) ضمن بیان حکمتی آموزنده، آن‌ها را به اشتبا‌ه‌شان واقف ساخت.

برگرفته: از داستان راستان شهید مطهری

سارا روشن‌رای- بابلسر- بَهنَمیر

 

یادداشت

بعضی از دوستان در نامه‌ی‌شان می‌نویسند که هرکاری می‌کنیم نمی‌توانیم بنویسیم. چه‌کار کنیم؟ بارها اشاره کرده‌ام که مطالعه‌ یکی از راه‌‌های نوشتن است. وقتی مطالعه‌ می‌کنی ذهنت پویا و شاداب می‌شود. می‌توانی چیزهای زیادی یاد بگیری و در ذهنت درباره‌ی مسائل یادگرفته شده فکر کنی. بعد از مدت‌ها ناخودآگاه نوشتن به سراغت می‌آید. بعضی از دوستان دست از تلاش برنداشته‌اند و نتیجه‌ی مطالعات خود را برای‌مان می‌فرستند مثل سارا روشن‌رای. سارا کتاب داستان راستان شهید مطهری را خوانده و یکی از آن‌ها را که در دلش نشست برای‌مان فرستاد. این‌ کار مقدمه‌ای برای تحقیق است. محققان هم کارشان این است. کتاب‌های مختلف را مطالعه می‌کنند و سعی می‌کنند مطالب‌‌شان را با یادداشت‌هایی از کتاب‌‌های مختلف پربار کنند. شما هم اگر کتابی یا مطلبی خوانده‌اید، می‌توانید قسمتی از آن را برای کوچه‌گردی آسمانه بفرستید. مثل همین دوستان که مطلب مورد علاقه‌ی‌شان را فرستاده‌اند.

 

CAPTCHA Image