کوچه مسجد/ رنگارنگ


زینب مصدق- 14 ساله- گرگان

مامانم رنگ نارنجی و سفید رو دوست دارد و البته مشکی. من هم به شدت رنگ بنفش را می‌پسندم. با دیدن برادر بزرگم رنگ آبی رو به یاد می‌یارم، چون اول همیشه پیراهن آبی می‌پوشه. با دیدن برادر دیگرم به یاد رنگ طوسی می‌افتم. بیش‌تر وقت‌‌ها اول لباس طوسی می‌پوشه و با دیدن آبجی‌ام به یاد رنگ سفید. به نظرم اون خیلی پاک و معصوم است. این آدما منو به یاد رنگ‌های مختلف می‌اندازن، اما وقتی دنیا در نظرم تیره و تار می‌شه...

آه... شیطون مظهر همه‌ی رنگ‌های تیره و روشنه؛ و اما رنگ خدایی که رنگ خالص و پاکیه. در قرآن کریم آیه‌ای داریم با مضمون « صبغة الله و مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللهِ صبغة و نَحْنُ لَهُ عابِدوُنْ»؛ «رنگ الهی(توحیدی بگیرید) و چه رنگی از رنگ الهی خوش‌تر است؟ و ما پرستندگان اوییم.»

اگه واقعاً یک رنگ رو دوست داشته باشی، می‌خوای همه‌ی لباس‌هات، کفشت، کیفت، فریم عینک طبی‌ات و تموم ریزقسمت‌های لباس‌‌هات با او رنگ خوشگل کنی، کاشکی این‌‌قدر که به رنگ مورد علاقه‌ات اهمیت می‌‌دی به خدای رنگین‌کمونیت هم زیادی اهمیت بدی... خدای مهربون دارای تمامی رنگ‌هاست، بلکه آفریننده‌ی این رنگ‌ها خداست. برای به دست آوردن اون رنگ‌های قشنگ باید عاشق خدا بود و او رو شناخت و چه زیباست خدای رنگارنگ.

یادداشت

زینب مصدق دوست تازه‌وارد مجله است. او در این مطلب رنگ‌ها را دست‌مایه‌ی نوشتن قرار داده است. یکی از راه‌های نوشتن همین است که درباره‌ی موضوعی فکر کنی و از همه جهت به آن موضوع نگاه کنی. زینب درباره‌ی رنگ‌ها نظر خودش را گفته و این‌که چه رنگی دارد و به رنگ‌های مورد علا‌قه‌ی دیگران و اطرافیان هم اشاره کرده است. بعد از این اشاره‌ها به نتیجه‌ی خوبی رسیده است؛ و آن این‌که رنگ دیگری علاوه بر رنگ‌های اطراف خود داریم و آن رنگ خداست. رسیدن به این مطلب و این نتیجه خیلی خوب است. علاقه‌مندان به نوشتن هم باید این مطلب را بدانند که برای نوشتن احتیاج به یک نگاه تازه و دقیق است. امیدوارم زینب باز هم برای‌مان بنویسد.

با این همه به زینب توصیه می‌کنم که از آوردن کلمات محاوره‌ای و شکسته دوری کند؛ چون یکدستی نظم را از دست می‌دهد. برای روان شدن نثرتان باید تلاش کنید که تفاوتی بین گفتار و نوشتارتان باشد و آن هم دوری از شکسته‌نویسی است.

CAPTCHA Image