نویسنده
همهی ما با شعر «باز باران با ترانه» آشناییم. چرا که در گرمای کلاس و در فصل باران این شعر را معلم از کتاب درسی برای ما زمزمه کرده است. همنوا با خواندن این شعر نگاهمان به پنجرهی کلاس میافتد که با قطرههای باران، زلال و شفاف شده است. شما هم میدانید که شاعر بارانی این شعر گلچین گیلانی است؛ اما اسم اصلی او مجدالدین میرفخرایی است. او شاعر نوگرایی است. در زمانی که بیشتر شاعران به روش قدیمی و کلاسیک شعر میگفتند، او با ذهنی روشن و نگاهی تازه سراغ شعر رفت و تلاش کرد حرفهای شاعرانهاش را در قالب و زبانی نو بگوید.
گلچین گیلانی در سال 1288 در شهر باران و طراوت، رشت به دنیا آمد. پدرش سید مهدی میرفخرایی متولد تفرش بود. پدر این شاعر بعدها منشی میرزاعبدا...خان وزیر و مستوفی، حاکم تبریز شد و لقب «دبیر دفتر» گرفت. سپس به فرمانداری شهرهای سبزوار، قم و تربت حیدریه رسید. مجدالدین آموزش ابتدایی خود را در شهر رشت به پایان رساند. دورهی کودکی و نوجوانی شاعر در زادگاهش، گیلان گذشت. دورهی دبیرستان را در مدارس سیروس و دارالفنون تهران گذراند. در دارالفنون شاگرد استادانی چون وحید دستگردی و عباس اقبال آشتیانی شد.
او از وقتی که احساس کرد حرفهایی برای گفتن و نوشتن دارد، تلاش جدیدی را آغاز کرد و شعر سرود. کمی بعد شعرهایی از او در روزنامههای رشت به چاپ رسید و خوانندگان از شعرهای او استقبال کردند. فضای شاعرانه و زیبای محیط زندگیاش در ذهن و زبان شاعرانهی او تأثیر بسیاری گذاشت.
گلچین وقتی دانشآموز بود، دو شعر از وی در مجلهی «فروغ» رشت منتشر شد. در جلسات «انجمن ادبی ایران» به سرپرستی شیخالرئیس افسر شرکت میکرد. از سال 1307 اشعارش در مجلهی «ارمغان» به سردبیری وحید دستگردی منتشر شدند.
سال 1312 در آزمون اعزام دانشجو به اروپا پذیرفته شد. ابتدا به فرانسه و بعد در انگلستان به ادامهی تحصیل پرداخت.
تحصیلات او در انگلیس با جنگ جهانی دوم همزمان شد. همین اتفاق باعث شد که دانشگاههای لندن بسته شود. با بسته شدن دانشگاه، گلچین در تنگنا و گرفتاری افتاد؛ چون دیگر کمکهزینههای تحصیلی از طرف دانشگاه قطع شد. او که دیگر نمیتوانست به ایران برگردد. تصمیم گرفت به سر کار برود. او کارهای متفاوتی را تجربه کرد. رانندهی آمبولانس شد. بعد به رادیو و تلویزیون رفت و گویندگی فیلمها و رادیو را پی گرفت. در ادامه به ترجمهی خبر و مقاله پرداخت.
در سال 1947 میلادی در رشتهی بیماریهای عفونی و بیماریهای سرزمینهای گرمسیری، دکترای تخصصی گرفت و کار پزشکی را آغاز کرد. نیمی از عمرش در غربت گذشت.
اشعارش در مجلات ادبی «روزگار نو»، «جهان نو» و «سخن» منتشر میشدند. در سالهای 1325 – 1320 اشعار ضد جنگ میسرود؛ اما در مجموع آثارش کمتر سیاسی بوده و بسیاری از شعرهایش برگرفته از طبیعت زیبا و لطیف گیلان سروده شدند و به قول بعضی «شاعر باران» ماند.
او با این که از وطن دور بود، با تعداد زیادی از بزرگانِ ادبِ زمان تماس و ارتباط داشت. کسانی مثل محمدعلی اسلامی ندوشن، صادق چوبک، هوشنگ ابتهاج، محمد زهری، مسعود فرزاد، محمد مسعود و پرویز خانلری.
چندین دفتر شعر از وی منتشر شده که معروفترینشان «برگ»، «نهفته»، «مهر و کین» و «گلی برای تو» است. معروفیت گلچین با انتشار شعر «باران» در مجلهی «سخن» آغاز شد و از شعر «پرده پندار» بهعنوان اوج خلاقیت وی در عرصهی شاعری نام میبرند. نادر نادرپور دربارهی گلچین گفته است: «سخنش، همچون سرود جاوید کودکی و نوجوانی، آهنگی شاد و سبکبار دارد.»
گلچین گیلانی در 29 آذر سال 1351 در لندن درگذشت.
باز باران
باز باران
با ترانه
با گهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
یک– دو- سه گنجشک پرگو
باز هر دم
میپرند این سو و آن سو
میخورد بر شیشه و در
مشت و سیلی
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از پرنده
از چرنده
از خزنده
بود جنگل گرم و زنده
آسمان آبی چو دریا
یک دو ابر اینجا و آنجا
چون دل من
روز روشن...
شعر تازه
شعرباید گفت و شعر تازه گفت
شعر خوشآهنگ و خوشاندازه گفت
تازگی ربطی ندارد با زمان
تازه آن باشد که ماند جاودان
کهنهی دیروز گر زیبا بود
تازه هم امروز و هم فردا بود
تازه امروز گر بیمعنی است
کهنه است و آنی است و فانی است
تازه آن باشد که از دل سرزند
با دو بال ویژهی خود پر زند
ماه اگر داس است، حافظ گفته است
گر تو گویی، داس تو خواهد شکست
چیز دیگر را به مه مانند کن
یا به داست چیز دیگر بند کن
یار گر چون سرو سویت عازم است
زیر پایت نردبانی لازم است
ارسال نظر در مورد این مقاله