نویسنده
4 دی، میلاد حضرت مسیح
عیسی(ع) به حواریون گفت: «من خواهش و درخواستی دارم؛ اگر قول میدهید آن را برآورید، بگویم!» حواریون گفتند: «هرچه بفرمایی، اطاعت میکنیم!» عیسی بلند شد و پاهای تکتک آنها را شست. حواریون احساس نارحتی میکردند، ولی چون قول داده بودند خواهش عیسی را بپذیرند، تسلیم شدند. همین که کار تمام شد، حواریون گفتند: «تو معلم ما هستی؛ ما پای تو را میشستیم، نه تو پای ما را.»
عیسی فرمود: «این کار را کردم برای اینکه به شما بفهمانم که از همهی مردم سزاوارتر کسی است که خدمت مردم را بر عهده بگیرد، این کار را کردم تا تواضع کرده باشم.»
7 دی، 3 صفر، ولادت امام محمد باقر(ع)
همهی جنبندگان زمین، حتی ماهیان دریا، بر جویندگان دانش درود میفرستند.
از تنبلی و بیحوصلگی بپرهیز که این دو کلید هر بدیاند.
11 دی، 7 صفر، ولادت امام موسی کاظم(ع)
مهر ورزی با مردم نیمی از عقل است.
کسی که هر روز خود را ارزیابی نکند از ما نیست.
17 دی، درگذشت جهان پهلوان تختی
تختی اصلاً دلش نمیآمد در کشتی به حریفش فشار بیاورد، یعنی اگر از او امتیاز میگرفت، دیگر تا آخر کشتی خیلی کارش نداشت؛ البته آن زمان قانون اخطار کمکاری هم نبود.
یک شرکت تولید تیغ ریشتراش به تختی پیشنهاد کرد اگر در تبلیغات این شرکت با تیغ آن شرکت صورتش را بزند، صدهزار تومان به او میپردازند؛ اما قبول نکرد و گفت: «من اهل این حرفها نیستم.»
20دی، شهادت میرزا تقیخان امیرکبیر
پیرمرد کودکش را که بهخاطر آبله مرده بود، پیش امیرکبیر برد. امیرکبیر به جسد کودک نگاه کرد و گفت: «ما که برای نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم.» پیرمرد گفت: «حضرت امیرکبیر، به من گفته بودند اگر بچه را آبله بکوبیم جنزده میشود.» امیر فریاد زد: «وای از جهل و نادانی! حالا بهخاطر اینکه فرزندت را از دست دادهای باید پنج تومان جریمه بدهی.» پیرمرد با التماس گفت: «باور کنید هیچی ندارم.» امیرکبیر دست در جیب خود کرد. پنج تومان داد و گفت: «حکم برنمیگردد. این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.»
کمی بعد بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. اینبار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد.
24 دی، 20 صفر، اربعین حسینی
چهل، عدد رازآمیزی برای ماست. آدم در چهلسالگی کامل میشود. پیامبر در چهلسالگی مبعوث شد. موسی چهل روز به خلوت رفت و با خداوند راز و نیاز کرد و خیلی چهلهای دیگر. یکی از چهلها اربعین امام حسین(ع) است که بعد از گذشت چهل روز از حادثهی جانگداز عاشورا دوباره به سوگ مینشینیم و یاد سید شهیدان را زنده نگه میداریم. راستی چه رازی در عدد چهل است؟
29 دی، روز غزه
کودک همچنان مظلوم ایستاده بود. هرکسی که از راه میرسید، نمیگذاشت او به حقش برسد. پدر و مادر و مال و جانش را در دست داشتند و او زندانی آدمهایی بود که همهچیز دنیا را از آن خود میدانستند. کودک چشم باز کرد و دور بر خود را پر از این آدمهای نااهل دید. نمیشد اینطور ساکت بنشیند و هرکسی به او زور بگوید. با تمام کودکیاش از جا بلند شد و برای گرفتن حقش فریاد زد؛ آنقدر که صدایش را دنیا شنید. حالا دنیا هم برای گرفتن حق آن کودک از جا برخاسته است. کودکی که اسمش غزه است.﷼
ارسال نظر در مورد این مقاله