آشتی
بین یک مشت فکر قدکوتاه
تو فقط توی ذهن من ماندی
چون بدون اجازه، در چشمم
حرفهای دل مرا خواندی
﷼
پس چرا قهر کردهای حالا
رفتهای و نمیبرد خوابم
راه رفته تمام شب، غصه
مثل خرچنگ روی اعصابم
﷼
دل من نازک است، میفهمی؟
مثل تنگ بلور، حساسم
آشتی کن وگرنه میپاشد
روی تو تکههای احساسم
مریم اسلامی
هدیه
خاک سفت بود
خشک بود
باد
دانهای به خاک هدیه کرد
قلب خاک
نرم شد
دانه در میان قلب مهربان او
گرم شد
ناگهان!
عشق...
نم نمک جوانه زد
شکفت.
مریم هاشمپور﷼
من مقصرم؟
ساعت ده و چهل دقیقه است
روبهروی دفتر مدیر
ایستادهام
باز دسته گل به آب دادهام
توی زنگ بیمعلمی
شوت بیخیال من
به شیشهی کلاس خورد
ای خدای خوب
واقعاً که جالب است
من مقصرم
یا معلمی که غایب است؟!
حامد محقق﷼
در حیاط قدیمی خانه
کاش میشد نسیم میآورد
یک سبد بوی بال پروانه
میپراکند آسمان خود را
در حیاط قدیمی خانه
﷼
روی دیوار، پیچکی سرشار
از صدای پرندهها میشد
گاه گاهی کبوتری از بام
در دل آسمان رها میشد
﷼
باد بر حوض میوزید آرام
روی خواب زلال ماهیها
بید در باد میدوید آن وقت
باد میبرد گیسوانش را
﷼
کاش آواز باد گل میداد
روی موهای سبزرنگ بید
باد میخواند با صدایی خوش
بید هم شادمانه میرقصید
﷼
کاش میشد که من دل خود را
میسرودم برای پروانه
شعرهایم چهقدر غمگیناند
در حیاط قدیمی خانه
رودابه حمزهای﷼
ارسال نظر در مورد این مقاله