نویسنده

 

 


چندی‌ست که در گوشه و کنار حرف‌هایی که بیش‌تر از سرِ دلسوزی و درد است درباره‌ی شعر کودک و نوجوان زده می‌شود. مثلاً گفته شده: امروز شعر کودک و نوجوان مثل سابق (مخصوصاً اوائل دهه‌ی هفتاد) اوج و رونق ندارد و شاعران مخصوصاً پیشکسوتان کم‌تر از آن زمان شعر می‌گویند و کارهای‌شان به قوت آن روزها نیست و دوره‌ی رکود است!

به نظر من وقتی ما خوب به آثار منتشرشده‌ی بعد از انقلاب تا به امروز‌- چه در مطبوعات چه در کتاب‌ها‌- نگاهی می‌اندازیم، احساس غرور و سربلندی می‌کنیم. چراکه انصافاً آن‌قدر شعرهای زیبا و فاخر و ماندگاری آفریده شد و به یادگار مانده که جای هیچ امّا و اگری ندارد. مخصوصاً کشورمان در حیطه‌ی ادبیات، از این حیث (شعر کودک و نوجوان) در میان کشورهای پیشرفته‌ی جهان، رتبه‌ی بالایی دارد.

البته این نظر من دلیل بر این نمی‌شود که آن پیشکسوتان عزیز و جوان‌ترهای پرتلاش، کم‌تر شعر بگویند و مشغولیات دیگری باعث دوری‌شان از این عرصه بشود.

من امسال چند باری به جلسه‌ی شعر رشد نوآموز رفتم، الحق که جلسات جالب و تأثیرگذاری بود. این جلسه هرهفته با اشراف آقای ناصر کشاورز برگزار می‌شود و جمعی از شاعران جوان در آن شرکت دارند. چه خوب است که دیگر شاعران پیشکسوت ما هم به فکر بیفتند و از این دست جلسه‌ها را در مراکز هنری، یا نشریات کودک و نوجوان، راه بیندازند. تا شاعران، در گرما گرم این نشست، آثار خلّاقانه و ارزشمند خود را به نمایش بگذارند و به بچه‌ها برسانند. ان‌شاءالله

گاهی دعایِ ما

مثل پرستویی‌ست

که با هوای سرد

می‌کوچد از این‌جا

تا دشت‌های دور... خیلی دور

*

گاهی دعایِ ما

گنجشک‌هایِ شکل هم هستند

که صبح‌ها پَر می‌دهند از شوق

آوازشان را تا خدا

تا نور

*

گاهی دعایِ ما

مانند چشم آسمان،

گاهی پر از اشک است

گاهی هم آرام است

*

من دوست دارم،

هرچه باشد هرکجا باشد

رنگ دعای ما

رنگ خدا باشد.

CAPTCHA Image