ناصر کشاورز

سال‌هاست که شعر کودک یک خط صاف را طی می‌کند؛ بدون فرازی چشمگیر‌- فرود که جای خود را دارد‌- تعدادی از شاعران کودک یا به سمت شعر و ترانه‌ی خردسال رفتند یا شعرهای بزرگ‌سال ضعیف را به نام شعر نوجوان عرضه می‌کنند. این وسط شعر ناب کودک هفت‌- هشت ساله تا حد زیادی فراموش شده است. شعرهایی که هم می‌بایست زبان صحیح و معیار را داشته باشد، هم دایره‌ی واژگان آن متناسب باشد و هم به موضوعاتی بپردازد که کودکانه باشد. استفاده از واژگان تازه یکی از روش‌هایی است که می‌تواند شعر کودک را از بن‌بست بیرون بکشد. بیش‌تر واژه‌های ساده و در حد درک کودک، در محاوره‌ی آن‌ها و بزرگ‌سالان دیده می‌شود. ممکن است کودک این واژه‌ها را در کتاب‌های درسی خود نخوانده باشد، اما آن‌ها را بسیار شنیده است و به خوبی می‌شناسد.

در حال حاضر ما در دفتر مجله‌ی رشد نوآموز جلساتی کارگاهی را راه‌اندازی کرده‌ایم. تعدادی از شاعران کودک جمع شده‌ایم و تلاش می‌کنیم شعر کودک را رشد تازه‌ای بدهیم. از دیگر شاعران کودک هم دعوت می‌کنیم که دست ما را بگیرند.

در مورد زبان اشعار من گفته می‌شود که من به زبان خاص خود رسیده‌ام هرچند زبان من هنوز دارد راه تکاملش را طی می‌کند، اما بله قبول دارم به جایی رسیده که جا افتاده و هم دوستدارانی دارد و هم دوستانی از آن تأثیر گرفته‌اند. البته تاثیر خوب است اما بعضی از دوستان هم هستند که دوره‌ی تأثیرپذیری را پشت سر گذاشته و زبان خودشان را کشف کرده‌اند. من هم این دوره را مثل دیگران داشته‌ام. من معتقدم هرکس می‌بایست لحن و لهجه و زبان خودش را در شعرهایش به کار گیرد. از آن‌جایی که من کلاً آدم کنجکاوی هستم، به پدیده‌های اطرافم با دقتی کودکانه نگاه می‌کنم و از هیچ چیزی ساده رد نمی‌شوم. بعضی پدیده‌ها خودشان شعرند و من فقط یادداشت‌شان می‌کنم. در اطراف ما زمینه‌های طنز و شوخی هم بسیار وجود دارد. آدم بزرگی که لحظاتی از دنیای پیچیده‌ی بزرگ‌سالان جدا شود، می‌تواند همه‌ی این‌ها را ببیند. بنابراین من می‌خواهم هم به لحاظ واژگان و هم مفاهیم، وارد آن قسمت از موضوعات شوم که هم این دسته از بزرگ‌سالان با آن آشنا هستند و هم کودکان.

امیدوارم روزی برسد که وقتی شعری خوانده می‌شود، دیگران فوری بفهمند که شعر مال کدام شاعر است و شعرها این‌قدر به هم نزدیک نباشند. می‌دانم اگر هر شاعری از تجربیات و دریافت‌های خودش بگوید، تا حد زیادی شعرش با دیگران تفاوت خواهد داشت. موضوعات بیش‌تر شعرهایی که امروز سروده می‌شود، حاصل تلاشی است که فکر انجام می‌دهد؛ یعنی چیزی نیست که شاعر خودش آن را تجربه کرده باشد. از شاعری پرسیدم: «این گلی که در شعرت آورده‌ای چه شکلی است؟» گفت: «نمی‌دانم.» گفتم: «پس چرا در شعرت آورده‌ای؟» گفت: «نمی‌دانم.»

اگر او نداند، پس چه کسی می‌خواهد بداند؟!

گنجشک

کی بود کی بود؟

گنجشک کوچه‌مون بود

خیلی شیرین‌زبون بود

بامزه جیک‌جیک می‌کرد

زیر زیر و زیک‌زیک می‌کرد

می‌گفت ببخزید زبونم می‌زیره

یعنی ببخشید زبونم می‌گیره

گفتم همین‌جوری برام عزیزی

شیکر می‌پاشی و نمک می‌ریزی

CAPTCHA Image