سر و صدا

مردی بر لب رودخانه رَخت می‌شست. ناگهان شتری را دید که به سوی او می‌آید. فوری تشت را واژگون کرد و برای ترساندن شتر به تشت‌کوبی پرداخت. شتر گفت: «برادر! بی‌خود به خودت زحمت مده! من شتر نقاره‌ خانه‌ام. از این سر و صداها بسیار شنیده‌ام.»

محاضرات‌- راغب اصفهانی

شعرهای کوچولو

1) نهاد زیر سرش صفحه‌ی حوادث را

و مثل حادثه‌ای روی آن دراز کشید

2) در پای درخت‌ها: تبرها!

این بود خلاصه‌ی خبرها!

3) کارمندی خسته

مثل یک کار اداری به افق می‌نگرد

عمران صلاحی

کاریکلماتور

* لبخندم، وانِ اشک شوق گرفت.

* در جهنم، از کوه آتشفشان بالا می‌روم.

* آدم تشنه وصیت کرد در سراب به خاکش بسپارند.

* سراب، کاریکاتور آب است.

* موج، پایش را از گلیمش درازتر می‌کند.

* گربه‌ای که سگ سر در پی‌اش گذاشته بود، از درخت تقاضای پناهندگی کرد.

* گربه لبخندزنان بر مزار سگ، دسته‌گل نثار می‌کند.

* اگر مرگ نبود، زنگی درِ خروجی نداشت.

پایین آمدن درخت از گربه‌- پرویز شاپور

﷼ سنگ‌ها

جعفرصادق(ع) گفت: «ای ابوشاکر! آیا می‌دانی سنگی که تو آن‌را می‌تراشی و به شکل بت درمی‌آوری از هزارها سال قبل وجود داشته و بعد از تو هم وجود خواهد داشت؟

و آیا می‌دانی که سنگی که تو از آن بت می‌تراشی از دورترین جای جهان آمده؟ زیرا قسمت‌های مختلف زمین پیوسته حرکت می‌کنند، ولی حرکت آن‌ها به چشم ما نمی‌آید؛ و اگر تو مردی دانا بودی و به خداوند عقیده داشتی می‌فهمیدی که در این جهان چیزی وجود ندارد که حرکت نکند و سکون در جهان بی‌معنی است. ما در هیچ حال ساکن نیستیم، حتی هنگام خواب و در موقع خواب هم به تبعیت زمین حرکت می‌کنیم و این حرکت غیر از حرکاتی است که در درون ما وجود دارد.

ای ابوشاکر! من بسی کوچک‌تر از آنم که بتوانم خدای خود را از اندیشه‌ام به وجود بیاورم. اوست که اندیشه‌ی مرا به وجود آورده تا به کمک آن، وی را بهتر بشناسم و اندیشه‌ی من بعد از من از بین می‌رود، اما او باقی می‌ماند.»

مغز متفکر جهان شیعه‌- ترجمه‌ی ذبیح‌ا... منصوری

نمی‌تونم نخورم

یکی را طبیب از پُرخوری پرهیز داده بود. دعوت به میهمانی‌ای شد و چون غذاهای رنگارنگ را نگریست رو به صاحب‌خانه کرده، گفت: «حاجی! بچه‌هامو به تو سپردم. نمی‌تونم نخورم.»

قند و نمک‌- جعفر شهری

پند

1) عافیت را طلب کردم در تنهایی یافتم

و سلامت در خاموشی

2) از خویشتن گذشتی، از صراط گذشتی

۳) بهترین چیزها، دلی است که در او بدی نباشد

شیخ ابوالحسن خرقانی

جای زحمت

بی‌زحمت و دردسر چه جایی‌ست؟

جایی که در آن بَشَر نباشد

کان‌جا که بشر در آن نهد پای

بی‌زحمت و دردسر نباشد!

ملک‌الشعرا بهار﷼

CAPTCHA Image