نویسنده
صبح که میشد بچههای قد و نیمقد خودشان را سریع به دفتر روزنامهی نسیم شمال میرساندند تا از آنجا شمارهی جدید روزنامه را بگیرند و بعد با شوق به خیابانها بروند و داد بزنند: «روزنامه، روزنامه، آخرین خبر.» نسیم شمال چنان شوری به جامعه وارد کرده بود که حتی بچهها هم به راحتی دست از سر آن برنمیداشتند. این بار سراغ شاعری مردمی و وطندوست میرویم که در دورهی خود کارهای بزرگی برای کودکان و نوجوانان ایران کرد.
سیداشرفالدین گیلانی معروف به نسیم شمال از شعرای مطرح و مردمی دورهی مشروطیت، در سال 1250 ش. در قزوین متولد شد. بعضیها میگویند زادگاه او معلوم نیست و حتی اطلاع درستی از کودکی او ندارند؛ اما عدهای دیگر میگویند او متولد قزوین است و در کودکی پدرش را از دست داد. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی به نجف و کربلا رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت. پنج سال بعد به زادگاه خودش بازگشت. سیداشرف در 22 سالگی به تبریز رفت و صرف و نحو، منطق، نجوم و جغرافیا را فرا گرفت و سپس به گیلان رفت. سید در رشت به فعالیتهای مطبوعاتی پرداخت و روزنامهای ادبی و فکاهی با نام نسیم شمال را منتشر کرد. انتشار این روزنامه باعث و تا انحلال و به توپ بستن مجلس شورای ملی ادامه یافت و در این زمان، که به شدت مورد علاقهی مردم گیلان قرار گرفته بود، توقیف شد.
شاعر محبوب و مردمی آن روزها در سال 1327 هـ.ق مجدداً روزنامهی خود را منتشر کرد. چند سال بعد به تهران رفت و از سال 1333 روزنامه را در تهران انتشار داد که به شهرت و آوازهی فراوانی دست یافت و مورد استقبال مردم قرار گرفت.
سیداشرف در روزنامهی خود و در قالب شعر و طنز همواره استبداد و ظلم را مورد حمله قرار میداد و سخنان منظوم و موزون او بسیار مورد توجه مردم بود. سیداشرفالدین گیلانی در اشعار خود بارها ظلم و استبداد محمدعلی شاه و دولتهای پس از وی را به باد حمله و انتقاد گرفت و همواره حامی و پشتیبان آزادی و آزادگی بود. اشعار او به زبان مردم کوچه و بازار بود و مردم به راحتی حرف او را میفهمیدند. شعر نسیم شمال علاوه بر سادگی و صمیمیت زبانی، دارای مضمون و محتوای پراحساس و تفکر برانگیز بود که در سالهای بیداری از عمق وجود مردم مایه میگرفت و نظر خاص و عام را به خود جلب میکرد.
در کنار اینها نسیم شمال کودکان و نوجوانان ایران را فراموش نمیکرد. او میخواست بچهها هم به بیداری برسند و متوجه حکومت ظالمانهی وقت خود بشوند. او کتاب «گلزار ادبی» را برای دانشآموزان نوشت. این کتاب 32 حکایت و قصه از قصههای لافونتن و فلوریان داشت که سیدگیلانی آنها را با زبانی ساده به نظم درآورده بود. «گلزار ادبی» مناسب تدریس برای دانشآموزان دوم و سوم ابتدایی شناخته شد. «باغ بهشت» و داستان منظوم «عزیز و زغال» از دیگر آثار نسیم شمال است.
شعرهای «تازیانه» و «فعله» از معروفترین و زیباترین آثار سیداشرفالدین هستند. هر دو شعر با زبانی ساده به وضع کشور و ملت میپردازند. اشعار دیگری مانند «صبر کن آرام جانم صبر کن» یا «وفات یک دختر فقیر از شدت سرما» نیز از اشعار مطرح نسیم شمال بود که در زمان انتشار روزنامهاش مورد توجه مردم قرار گرفته بود. این شاعر محبوب عصر مشروطیت سالهای پایانی عمر خود را با تنگدستی گذراند. در سال 1305 ش. او را به جرم دیوانگی به تیمارستان بردند؛ اما با تلاش سعید نفیسی و ملکالشعرای بهار از تیمارستان بیرون آمد و سالهای پایانی عمر خود را در خانهای محقر گذراند. سرانجام او در سال 1312ش. درگذشت. آرامگاه سیداشرفالدین گیلانی روبهروی مقبرهی سپهدار رشتی در ابنبابویه «شهر ری» قرار دارد.
تازیانه
دست مزن! چشم، ببستم دو دست
راه مرو! چشم، دو پایم شکست
حرف مزن! قطع نمودم سخن
نطق مکن! چشم، ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن
خواهش نافهمی انسان مکن
لال شوم، کور شوم، کر شوم
لیک محال است که من خر شوم
چند روی همچو خران زیر بار؟
سر ز فضای بشریت برآر
گربه و قالب پنیر
کودکی قالب پنیری داشت
برد در گوشهی اطاق گذاشت
گشت مشغول گردش و بازی
ناگه آمد به گوشش آوازی
پیش خود طفل اشتباهی کرد
آمد از پشت در نگاهی کرد
دید موش سیاه همچو عروس
کرده بر قالب پنیر جلوس
میخورد از برای قوت باه
از پنیر سفید موش سیاه
گربهای داشت زاغ چشم و براق
در زرنگی چو گربههای عراق
آمد او را گرفت کودک زود
سوی موش سیاه روانه نمود
گربه را چون که در اطاق انداخت
موش روی پنیر خود را باخت
موش را پاره کرد خورد چون شیر
بعد از آن حمله کرد سوی پنیر
دم خود را علم چو شیر نمود
دسر از قالب پنیر نمود
موش را با پنیر یکجا خورد
هر دو را در اطاق تنها خورد
قصهی موش و گربه و کودک
طرفه پندیست نافع و اندک
خلق مستحفظ امین خواهند
نه که صد دزد در کمین خواهند
گر شما هم رعیتی دارید
کدخدای امین نگهدارید
ورنه چون گربه میدرد همه را
هرچه بگرفت میخورد همه را
ارسال نظر در مورد این مقاله