پروفسور برانشتام
«پروفسور برانشتام» از آن پروفسورهایی نیست که تصویری از یک پروفسور توی ذهنمان داریم. این پروفسور همیشه در حال انجام دادن کارهای عجیب است، گیج است و دردسر درست میکند. در داستان «پروفسور برای سخنرانی به رادیو دعوت میشود» که یکی از بهترین داستانهای کتاب است، اتفاقهای بامزهای میافتد و پایان محکمی دارد.
«سیصد و چهل نفر از مردم به خیال اینکه یک ایستگاه خارجی را گرفتهاند رادیوهایشان را خاموش کردند و هفتاد و دو نفر از خانمهای مسنتر به خیال اینکه رادیویشان خراب شده به کارگاههای تعمیر رادیو تلفن کردند و بعد رفتند خوابیدند. چهل و پنج نفر از پیرمردهایی هم که در جنگ شرکت کرده بودند خیال کردند که دوباره جنگ شده و رادیو دارد پیام رمز میفرستد...»
پروفسور با شخصیتهای دیگر داستان کلی ماجراهای بامزه و جالب دارد. «کلنل ددشات، افسر رستهی سواران تیرکماندار» و خانم «فیلتر سوپ، خدمتکار و در واقع دایهی پروفسور»، او در عین باهوشی، فراموشی هم دارد و خیلی چیزها یادش میرود و همین دلیلی میشود برای مشکلاتش. مثلاً در داستان «پروفسور کتاب کرایه میکند» میخوانیم:
«پروفسور تشکر کرد و رفت، ولی کتاب را همانجا روی پیشخوان کتابخانه جا گذاشت؛ اما هنوز خیلی دور نشده بود که یادش افتاد کتاب را جا گذاشته و این بود که به سرعت برگشت و کتاب را برداشت. دو هفته بعد مهلت کتابی که از کتابخانهی پاگول بزرگ گرفته بود سر رسید و او باید کتاب را پس میداد، اما نمیتوانست پس بدهد؛ چون که گمش کرده بود. این بود که به خودش گفت: «مجبورم مال این کتابخانه را پس بدهم به آن کتابخانه!»
پروفسور همیشه روی سرآستینش یادداشتی میگذارد تا یادش بماند میخواهد چهکار کند. او گاهی همهچیز را با چیزهای دیگر قاطی میکند و این اتفاقها، موقعیتهای طنزی ایجاد میکند که کلی جذّابیت دارد.
او هم اختراع میکند، در سه داستان مجزّا: دزدگیر، ساعتهای جیغزننده و سفینه؛ و هم به تفریح میرود: «پروفسور شیرینیپزان را جشن میگیرد» و «پروفسور به دریا میرود» و فکرهای ناب به سرش خطور میکند مثلاً برای خانه تکانی.
پروفسور ویژگیهای شخصیتی جذابی دارد که هرکدام از ویژگیهای او برای مخاطب تازه، دوستداشتنی و خندهدار است.
چاپ این کتاب سابقهی زیادی دارد؛ چاپ اول 1354 و اکنون به چاپ ششم 1385 رسیده است.
12 داستان و 204 صفحه، لحظههای شیرینی را فراهم میکند و پروفسور را بهتر به خواننده معرفی میکند، طوری که با پایان کتاب دوست داریم باز هم داستانهای دیگری از این شخصیت را بخوانیم.
از دیگر ویژگیهای مثبت کتاب سرعت روند داستان است که به هیچ وجه خستهکننده به نظر نمیرسد.
«پروفسور جریان را به پلیس خبر داد و اعلام خطر کرد. تمام افراد پلیس محلی در خانهی پروفسور جمع شدند و برای از کار انداختن ماشین دست به کار شدند، اما آن ماشین لعنتی احترام به قانون سرش نمیشد و پلیسها را هم یکی بعد از دیگری توی باغ پرت میکرد.» صفحهی 136
و نام داستانهای دیگر: کاغذ باطلهها شورش میکنند، در پاگولگرین نمایشگاه تشکیل میشود، پروفسور دعوتنامه میفرستد، پروفسور اسبابکشی میکند.
ماجراهای باور نکردنی پروفسور برانشتام
نویسنده: نورمن هانتر
مترجم: حسن پستا
انتشارات کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان
نیلوفر شهسواریان- تهران
ارسال نظر در مورد این مقاله