نویسنده
... کمکم مردم موشکها را از هم تشخیص میدادند، آن هم از روی صدایشان. موشک سهمتری یک نوع صدا داشت، ششمتری یک نوع صدا و دوازدهمتری یک نوع دیگر... حالا یک موشک وحشیِ دوازدهمتری در نزدیک یک نانوایی، به زمین نشست. آن... چه غوغایی شد! مردها، زنها و بچههای زیادی سر صف نانوایی بودند که تکهتکه شدند. صدای جیغ و داد، قاتی صدای ا...اکبر شده بود... دزفول داشت دوباره گریه میکرد...
﷼
اینجا دزفول است، شهری که نماد مقاومت در دفاع مقدس است. شما میهمان شهری هستید که دارالمؤمنین است و زادگاه علمای بزرگی همچون شیخمرتضی انصاری؛ سرزمین پرواز 2600 شهید دفاع مقدس. جایی که به شهر هزار موشک معروف است و روز چهارم خرداد، روز مقاومت و پایداری این شهر بزرگ نام گرفته است...
دزفول پر از خانههای قد و نیمقدی است که پیچک یاد شهید بر شانه دارند.
دزفول شهید داد، تا ما روی پایمان بایستیم و دشمن پا بر آبرویمان نگذارد؛ هیچوقت!
﷼
از اوّلین روزهای جنگ، عراق یکی از اوّلین شهرهایی را که به آن حمله کرد، دزفول بود. دزفول، تکهای از ایران اسلامی بود؛ در خوزستان سرفراز. در این شهر مهمترین مرکز نظامی ما «پایگاه وحدتی» وجود داشت که دشمن برایش دندان تیز کرده بود.
اوّلین موشک در 19 مهر 1359 ساعت 10:22 دقیقه به سراغ دزفول رفت. بیشتر مردم نمیدانستند موشک چیست؟ آنان وحشتزده از خواب پریدند. آن موشک، خانههای زیادی را خراب کرده بود. آیا شما میدانید موشک چیست؟
﷼
دشمن به شهر نزدیک و نزدیکتر شد. در 22 آذر یک گلولهی توپ دوربُرد، ساعت 11 صبح به خیابان امام خمینی رسید، درست در نزدیکی بازار 80 نفر شهید و 86 نفر مجروح...
و روزی دیگر هشت موشک، همراه هم به دزفول آمدند...
موشک بعدی به سراغ خیابان شهید مدرس رفت. خانهی محمدعلی منصفی ویران شد. ندا منصفی یکساله و رضا منصفی چهار ساله، شهید شدند. دختر همسایهی آنها میگفت: «ما همگی زیر آوار ماندیم تا مردم به کمکمان آمدند. آنها فکر میکردند که من شهید شدهام، امّا ناگهان سکسکه کردم و از دهانم گلولای بیرون زد...»
﷼
در دفتر مقاومت ایران نام جنگجو فقط به یک جوان دلاور اختصاص ندارد. یک زن پیر، یک مرد پیر، یک کودک، یک شهر، یک محله و حتی درختها و خانهها و دشتها هم جنگجویان دلیر دیار ما هستند.
به دزفول نگاه کنید، آنگاه خواهید فهمید که خانهها، محلهها، درختها و... هم مثل آدمها از دشمن نمیترسند و با شجاعت، در مقابلش میایستند.
﷼
به روایت کتاب تاریخ جنگ، بیشتر از 200 موشک و چندهزار گلولهی توپ به شهر دزفول اصابت کرد. گاه میشد که یک خانه تا پایان جنگ، پنج تا ششبار ویران شده بود و دوباره، مردم آن را از نو میساختند.
﷼
یکبار، موشکی شبهنگام به مسجد نجفیه که محل پذیرایی از رزمندگان اسلام بود خورد. 18 نوجوان بسیجی زیر آوار ماندند. مردم از هر طرف به کمکشان آمدند. از بین 18 نفری که زیر آوار بودند چهار نفر زنده ماندند و بقیه که همگیشان 13 و 14 ساله بودند، به آسمان پرواز کردند.
﷼
پیرمردی کارش کندن قبر بود. او هیچوقت از دزفول خارج نشد. سرانجام با دستان خستهی خود، زن و بچه و عروس و دامادش را که به خاطر موشکباران شهید شده بودند، دفن کرد.
﷼
دزفول سربلند ایستاد. به هواپیماها و توپخانهی دشمن «نه» گفت. با موشکهایش جنگید و کمر خود را در برابرشان خم نکرد.
دزفول شهید داد. مجروح داد. خانه و کوچه و محلههایش تکهتکه شدند، امّا آبرویش را از خدا خرید و اسمش را، فرشتهها در پیشانی آسمان نوشتند.
در دزفول هنوز هم یاد شهدا، یاد آیتا... قاضی(ره) امام جمعهی مقاوم شهر در زمان جنگ، در خاطر شما، کربلا را زنده میکند.
دزفول تنها شهری است که 2700 روز در مقابل دشمن مقاومت کرد. شهری که روی بال فرشتگان قرار دارد.
ارسال نظر در مورد این مقاله