داخل استادیوم
جای نشستن نبود
هر طرف
غلغله و شور تماشاگران
چشم ما
دلنگران پشتسر توپ دوید و دوید
توپ به صد سمت پرید و نشست
داخل دروازهی ما ناگهان!
آن همه تشویق و دعا و شعار
انتظار
آن همه سعی و تلاش
رفت به باد، عاقبت
ماند فقط آه و کاش
تیم ما
تیم ضعیفی نبود
هرچه ولی شوت زد و حمله کرد
راه به جایی نبرد
راه رسیدن به گل
یک گرهی کور بود
شانس هم از ما- نگو!-
دور بود
پرهیجان میگذشت
تکتک ما بیقرار
هیچکس
حال نشستن نداشت
حوصلهی تخمه شکستن نداشت
عاقبت
سوت خورد
باختیم!
تیم ما
سر به زیر
در قفس شوم و خجالت اسیر
آفتاب
یار هوادار ما
رنگ باخت
از وسط آسمان
کنده شد
شب همهجا ریخت
پراکنده شد
فریدون سراج
گل لبخند
آه نکش
آه شبیه باد است
باد همیشه آفت غنچههاست
آه اگر یکی است هم زیاد است
دشمن خندهی من و تو غم است
روی لب تمام ما هم اگر
غنچهی لبخند بروید کم است
**
آه نکش
چون گل لبخند تو
پرپر و پژمرده شود از آهت
همیشه با خندهی تو قشنگ است
صورت مثل ماهت
قنبر یوسفی- آمل
میرسد...
میرسد از راه دور
نرم مانند نسیم
در هوا پر میشود
عطر بال یاکریم
﷼﷼﷼
میرسد مثل نسیم
بوی گل در دامنش
غنچههای رنگرنگ
دکمهی پیراهنش
﷼﷼﷼
چشمهها را میبرد
تا بیابانهای داغ
روی شب خط میکشد
با مداد چلچراغ
﷼﷼﷼
بقچهی لبخند را
با خودش میآورد
خنده قسمت میکند
گریهها را میبرد
﷼﷼﷼
مشت مشکلهای ما
پیش او وا میشود
هرچه را گم کردهایم
زود پیدا میشود.
اسماعیل اللهدادی
طعم عسل
یک تکدرخت انجیر
اینجا میان میدان
انجیرهای شیرین
روییده بر تن آن
﷼﷼﷼
یک فصل رفت و حالا
انجیرها رسیدند
اما اهالی شهر
این شوق را ندیدند
﷼﷼﷼
در این همه شلوغی
در ازدحام ماشین
طعم عسل ندارند
انجیرهای شیرین
﷼﷼﷼
بوق و صدای آژیر
پیچیده در خیابان
یک تکدرخت انجیر
جا مانده توی میدان!
نوشین نوری
ارسال نظر در مورد این مقاله