یک حرف و دو حرف

نویسنده


با دوربینم دوست هستم (گفت‌وگو با حمیده زنگی‌آبادی)

حمیده زنگی‌آبادی، نوجوانی از دیار غیورمردان و شیرزنان کرمان است. کسب رتبه‌ی اول در رشته‌ی عکاسی در بیست و پنجمین دوره‌ی مسابقه‌های فرهنگی و هنری استان کرمان، بهانه‌ای بود تا با هم پای گفت‌وگو با این نوجوان موفق بنشینیم. نوجوانی که علایق خود را محدود به موضوع خاصی نکرده است. با این‌که حمیده این روزها سخت مشغول آماده شدن برای کنکور است با روی باز پذیرای ما می‌شود و به سؤال‌های‌مان پاسخ می‌دهد.

خودت را برای دوستانت معرفی کن!

حمیده زنگی‌آبادی هستم، متولد کرمان، فرزند اول یک خانواده‌ی شش نفری و در بیست و پنجمین دوره‌ی مسابقه‌های فرهنگی و هنری استان کرمان شرکت کردم و با کمک خدای مهربان رتبه‌ی اول عکاسی را کسب کردم. الآن هم در رشته‌ی تجربی برای کنکور درس می‌خوانم.

چطور به عکاسی علاقه‌مند شدی؟

فکر می‌کنم به هر حال هرکسی یک طور خاصی وارد کاری که دوست دارد می‌شود؛ من هم از وقتی که 15 سالم بود و هر گردش یا مسافرتی می‌رفتیم عکس می‌گرفتم و این شد که کم‌کم به عکس و عکاسی علاقه‌مند شدم و حالا رتبه‌ای هم که آوردم انگیزه‌ام را برای ادامه‌ی این کار بیش‌تر کرده است.

در رابطه با این رشته چه‌قدر اطلاعات داشتی؟

اوایل اطلاعات زیادی نداشتم، اما با خواندن مقاله‌هایی که از اینترنت گرفتم و کتاب‌هایی که در مورد عکاسی خواندم کم‌کم اطلاعاتم را بیش‌تر کردم؛ اما دنیای عکاسی آن‌قدر وسیع است که فکر می‌کنم راه زیادی را باید طی کنم تا یک عکاس حرفه‌ای بشوم.

بیش‌تر از چه موضوعاتی الهام می‌گیری؟

سعی می‌کنم کارم را به موضوع خاصی محدود نکنم و از هر اثری که جذاب و دارای پیامی مثبت است، عکس بگیرم. به طور کلی اولین جرقه‌اش از خودم است ولی بعد، وقتی که روی موضوع حساس می‌شوم، بیش‌تر فکر می‌کنم، بیش‌تر نگاه می‌کنم و بهترین عکسم را در بهترین اوقاتم خلق می‌کنم. از عکاسی کردن از طبیعت، آدم‌ها، مکان‌های مذهبی و تاریخی، لذت می‌برم.

از علایق دیگرت بگو؟

به فوتبال علاقه‌ی زیادی دارم و تمام مسابقه‌های جام جهانی 2010 را دنبال کردم و طرفدار تیم اسپانیا هستم. اهل ورزش کاراته هم هستم، تا کمربند نارنجی پیش رفتم و در آینده هم قصد دارم ادامه بدهم. در اوقات فراغتم نقاشی می‌کنم. به شیمی و فیزیک هم علاقه دارم. خواندن نهج‌البلاغه را هم دوست دارم.

چطور توانستی این همه علاقه را با هم در خودت جمع کنی؟

خداوند بزرگ همه جور استعدادی را به همه داده است، فقط باید از آن‌ها درست استفاده کرد و به آن‌ها جهت داد. دوست ندارم خودم را به یک رشته و یک موضوع محدود کنم.

با این حساب آیا دوست داری در آینده عکاسی را به صورت حرفه‌ای‌تر ادامه دهی؟

بله، الآن هم اکثر اوقات بی‌کاری‌ام را به عکاسی می‌گذرانم. دوست دارم اطلاعاتم را در مورد این رشته بیش‌تر کنم و تمام لحظات قشنگ را با دوربینم ثبت کنم.

به نظر تو برای یک عکاسی خوب چه نکاتی از همه مهم‌ترند؟

خیلی‌ها فکر می‌کنند عکس خوب گرفتن به دوربین بستگی دارد، ولی اغلب اشتباه می‌کنند. با دوربین معمولی هم می‌شود عکس‌های خوبی ثبت کرد، به شرطی که توانایی‌های دوربینت را بشناسی. یک عکاس باید دوربین و توانایی‌هایش را بشناسد و بتواند آن‌ها را به کار ببندد. من همیشه می‌گویم با دوربینت دوست باش و به آن توجه کن تا او هم به تو توجه کند.

و یک نکته‌ی دیگر این‌که بهترین زمان برای عکاسی در فضای باز، یا صبح زود است یا بعد از ظهر، هنگامی که نور خورشید مایل می‌تابد و به قرمزی می‌زند؛ البته صبح زود بهترین موقع است، چون این زمان نور خورشید بهترین کیفیت را دارد.

(بهترین عکس‌های من: عکس‌های منزل امام خمینی(ره))

اگر بخواهی یکی از بهترین عکس‌هایی را که گرفته‌ای انتخاب کنی کدام را انتخاب می‌کنی؟

من همه‌ی عکس‌هایی را که از منزل امام بزرگوار گرفتم را انتخاب می‌کنم!

چرا؟

چون برای من عکس گرفتن از آن‌جا درس بزرگی بود و آن درس این بود که در کمال سادگی می‌شود بزرگوارانه زندگی کرد و الگو شد. از آن‌جا خاطرات خوبی دارم. روحانیت منزل امام(ره) را کم‌تر جایی دیده‌ام. منزل امام، مخصوصاً جایی که نماز می‌خواندند به من آرامش می‌دهد، انسان را به درون خودش هدایت می‌کند و به تفکر وامی‌دارد. برای همین عکس‌های منزل امام برایم بهترین هستند. همین عکس‌های من از منزل امام خمینی(ره)، در خمین در استان مرکزی بودند که در مسابقه رتبه آوردند.

به نظرت چرا این عکس‌ها برنده شدند؟

شاید برای این‌که من توانستم از ورای دوربین، زندگی ساده‌ی امام و روحانیت منزل ایشان را ببینم و احساسم را با دیدن آن‌جا در عکس‌هایم منتقل کنم. قدم اول برای این که عکسی که می‌گیریم مورد توجه قرار بگیرد و جالب به نظر بیاید این است که حاوی یک پیام باشد و من با تمام وجود ساده زیستن امام را احساس کردم و دیدم و تمام تلاشم را کردم تا آن را در عکس‌هایم به تصویر بکشم.

حرف آخر؟

شعار من در زندگی این است: «یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت.» برای همه‌ی دوستان سلام‌بچه‌ها، آرزو می‌کنم همیشه بهترین راه را انتخاب کنند.

CAPTCHA Image