دوست جدید
یه سلام گرم گرم به تموم بچههای زحمتکش «سلامبچهها». حالتون چطوره؟ خوب هستین؟ شاید این اولینبار باشه که اسم منو میشنوین. من، ندا فتحی، 14 ساله از شهر «نقنه» واقع در استان چهارمحال و بختیاری، این نامه رو براتون مینویسم و البته یکی از خوانندگان پر و پا قرص مجلهی «سلامبچهها» هستم. نزدیک به یک سال میشه که با مجلهی سلامبچهها آشنا شدم. مجلهتون واقعاً عالیه.
امیدوارم مرا هم به جمع دوستانهی آسمانه بپذیرید.
بهترینها را براتون آرزومندم و به امید دیدار
یک نامه و چند پیشنهاد
سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه و دلتون پر از شادی باشه. قبل از این که نامه رو شروع کنم با خودم گفتم اینبار یه جور دیگه– نه مثل دفعات قبل- نامه رو شروع کنم؛ اما دیدم که هیچ شروعی قشنگتر از سلام و درود نیست. اصلاً انگار کلمهی دیگهای برای شروع بلد نیستم.
خیلی وقت بود که براتون نامه ننوشته بودم. هر بار قصد کردم نشد؛ اما اینبار دیگه به تنبلی غلبه کردم و دست به قلم شدم. هنوز شمارهی اسفندماه رو نگرفتم. راستش رو بخواهید هنوز بیرون نرفتم (البته بیرون رفتم، اما دکهی روزنامهفروشی نه!).
همیشه قبل از اینکه بخوام دربارهی چیزی صحبت کنم، میرفتم سراغ نقد بخشهای مختلف مجلهی سلامبچهها؛ اما اینبار دیگه این کارو نمیکنم؛ چون فقط شما و خودمو خسته میکنم. البته بیانصافی نمیکنم که مجله تغییرات زیادی کرده، اما خوب...
خواستم متنی ضمیمهی این نامه کنم، اما چون نوشتههام هیچ حساب و کتاب مشخصی نداره ترسیدم تکراری باشه و این کارو نکردم. راستی تا یادم نرفته یه پیشنهاد بکنم در مورد ایجاد یک کوچهی جدید در آسمانه با مضمون نقد و بررسی فیلم، کتاب، مجله و مقاله که فکر کنم خیلی جذاب میشه. شما اطلاعیه رو بدید و از تمامی خوانندگان مجله چه اونهایی که فقط خوانندهاند و چه اونهایی که برای آسمانه مینویسند درخواست کنید تا نقد و بررسی در مورد مسائل اطرافشون مثل سریالهایی که میبینن، کتابهای درسیشون، مقالههایی که در مجلات مختلف میخونن و خیلی چیزهای دیگه انجام بدن. عنوان این کوچه میتونه کوچه نگاه باشه به این خاطر که نوجوونها نگاهشون رو در مورد مسائل مختلف به رشتهی تحریر درمییارن. البته حالا که پای نوجوونها اومد وسط فکر کنم کوچه نگاه نو عنوان جذابتری باشه.
اینکه خیلی از نقدها برای چاپ در ماهنامهی شما احتیاج به فیلتر داره واضح و روشنه؛ اما شما چاپ کنید بقیش مهم نیست. دو ماه پیش کتابی از برتولتبرشت به دستم رسید که ترجمهی دکتر شاهکار بینشپژوه بود. خیلی وقت بود دنبالش میگشتم، اما توی اینترنت پیداش نکردم؛ دست آخر توی یه کتابفروشی باحال توی شهرمون پیداش کردم. چاپ سال 84 بود، از انتشارات معین. عنوان کتاب رو فراموش کردم: آقای نخستوزیر. توصیه میکنم حتماً این کتاب رو بخونید. یه سؤال داشتم: آیا مجلهی سلامبچهها فکری دربارهی یک گردهمایی کرده؟ یک گردهمایی که تمامی خوانندگان مجله (البته خوب همه که نمییان) در یک زمان مشخص در شهر قم جمع بشن و با همدیگه ملاقات کنن. نویسندهها و طراحان رو ببینن و خلاصه با مجله و فضای اون بیشتر آشنا بشن. خیلی دوست دارم دفتر مجله رو ببینم. مثلاً ببینم هر کی کجا کار میکنه. اصلاً این نویسندهها چه شکلیان. (شاخ و دم که ندارن!) اما خوب فکر نمیکنم این طرح عملی باشه. یک درخواست کوچولو داشتم؛ اگر میشه نویسندگان و سردبیر و سایر عوامل مجله یک خط ارتباطی مثل آدرس ایمیل یا شماره تلفن در صفحهی اول قرار بدن که ما بتونیم به راحتی باهاشون ارتباط برقرار کنیم و سؤالهایمون رو مفصل بپرسیم. علاوه بر این چیزهایی که گفتم اگر یک بخشی در مجله راه بیندازید که بشه کتابهایی رو که در مجله معرفی میکنید از طریق مجله بخریم خیلی خوب میشه؛ چون تو خیلی از شهرها این امکان وجود نداره که به کتابفروشیهای نوین دست پیدا کرد. مثلاً توی شهر ما کتابفروشیهای تخصصی زیاد هست (منظورم کتب کمکآموزشی، درسی، کنکوری و دانشگاهی)؛ اما فقط دو کتابفروشی هست که فقط و فقط کتابهای ادبی، علمی، هنری و... میفروشن.
در انتظار تو
سلام، سلام بر آسمانه و دوستان عزیز.
لحظههایم از عطر دوستی سرشار است. من همیشه ترا چشم در راهم، لحظههایی که تنهایی مهمان قلبم میشود. فقط حضور توست که مرا شاد میکند و قلم برای رسیدن به تو در تب و تاب میسوزد و با نوشتن برای تو آرام میگیرد.
با تو شوق نوشتن در من لبریز میشود و برای تو بادبادکهای نوشته را به پرواز درمیآورم تا در آسمان بیپایان تو پرواز کنند...
دوستدار جاودانگی تو: صغری شهبازی
***
دوست جدید آسمانه، ندا فتحی
آسمانه هم خوشحال است که دوست جدیدی مثل تو پیدا کرده است. نوشتههایت صمیمی و راحت است و نشان از آیندهی درخشان تو میدهد. لازم است اشاره کنم که برای صمیمانه نوشتن حتماً نیاز نیست محاورهای بنویسیم. به عبارت دیگر نیازی نیست که کلمات و عبارات را شکسته بنویسیم. درستنویسی یکی از اصول نوشتن در مجلهی سلامبچههاست. نکتهی دیگر اینکه مطالبت را سعی کن در یک طرف کاغذ بنویسی تا راحت بتوانیم آن را به دست سردبیر و تایپیست بدهیم. باز هم برایمان بنویس.
دوست خوبم، شکوفه سبکرو
از اینکه بعد از مدتها برای آسمانه نامه نوشتی ممنون. دوست دارم تنها به نوشتن نامه بسنده نکنی. جای خالی مطالبت در آسمانه پیداست. در مورد کوچهی جدید آسمانه باید بگویم که چنین صفحهای در آسمانه داریم و قبلاً هم مطالبی از دوستان چاپ شده است. اسم کوچه را گذاشتیم «کوچهپسکوچه»؛ یعنی نویسنده با جستوجو در کوچه پس کوچههای کتاب، نکاتی را که برایش جالب است، مینویسد و کتاب را نقد و معرفی میکند. اگر در این زمینه هم اثری داشتی بفرست. در مورد گردهمایی خیلی دوست داریم چنین اتفاقی بیفتد، اما مشکلاتی بر سر راه است که نمیگذارد دست به چنین کاری بزنیم. روی پیشنهادهای دیگرت هم فکر میکنیم و در آینده دست به چنین کاری میزنیم. به امید مطالب تازهتر و نوتر از شما.
دوست عزیزم، سیدهاشم حسینی
مطالبت رسید. شور و حال شاعرانه در آثار شما پیداست، اما در بیشتر موارد دست به مستقیمگویی پرداختهای. زبان شعر قدیمی است و نیازمند این است که با مطالعهی اشعار امروزی به زبان روز شعر دسترسی پیدا کنی. منتظر آثار قویتر و بهتر شما هستم.
ارسال نظر در مورد این مقاله