تو را باور می‌کنم

تو که همین الآن این صفحه را باز کردی و می‌خواهی این مطلب را بخوانی، آره، با توام. تا حالا شده به این فکر کنی که بهتر است برای سلام بچه‌ها نامه بنویسم؟ تا حالا شده دست به قلم برداری و نه برای سلام بچه‌ها، بلکه برای دل خودت چیزی بنویسی؟ خب حتماً ته دلت یه چیزایی هست که می‌خواهی از راه واژه به زبان بیاوری، می‌خواهی آن حرف‌های نگفته را بنویسی؛ اما وقتی نوشتی نمی‌دانی برای چه کسی بخوانی، کسی که تو را باور کند و به حرف‌هایت اعتماد داشته باشد؛ یا نه، می‌خواهی کسی را پیدا کنی که به نقاط ضعف و قوت کارت آگاه باشد و بگوید که کجای کارت در اوج است و کجای کارت در فرود؛ یا نه، اصلاً می‌خواهی دیده شوی. می‌خواهی به هم‌سن و سالانت بگویی که این منم، احساس و اندیشه‌ام را این‌طور بر صفحه‌ی کاغذ آورده‌ام تا ببینی که با واژه‌ها هم غریبه نیستم.

دوست من، دوست خوبم که نگاهت را میخ واژه‌های من کرده‌ای. نمی‌خواهم حرف خیلی خیلی سختی بزنم. خیلی راحت می‌گویم که خودت را می‌توانی در آسمانه پیدا کنی. خیلی راحت می‌توانی آنچه را که می‌نویسی برای آسمانه بفرستی. اگر پست کردن نامه برایت سخت است می‌توانی مطالبت را به نشانی مجله ایمیل کنی.

اگر چنین حسی نداری که متن ادبی بنویسی یا احساس می‌کنی که نمی‌توانی داستان و شعر بنویسی، باز هم برای آسمانه نامه بنویس. لااقل نظرت را درباره‌ی مجله بنویس. بگو که از کجای مجله خوشت آمد و از کجایش ناراضی هستی. بنویس که دوست داری مجله چگونه باشد و هزاران حرف دیگر.

این مطلب کوتاه را به بهانه‌ی نامه‌ی دوست جدید آسمانه، ندا فتحی نوشتم.

ندا فتحی 14 سال دارد و از چهارمحال و بختیاری برای‌مان نامه‌ای هم‌راه چند مطلب فرستاد. در نامه‌اش نوشته بود: «من یکی از خوانندگان پر و پا قرص مجله‌ی «سلام بچه‌ها» هستم. نزدیک به یک سال است که با مجله آشنا شدم.»

خب، می‌دانم دوستان زیادی مثل ندا هستند که مجله را می‌خوانند و شاید سال‌هاست که مجله را می‌بینند و با مطالبش مأنوس می‌شوند، اما نه نامه‌ای، نه پیامی و نه کلامی.

آسمانه دوست دارد دوستی، دو طرف باشد. پس بلند شو و خودکارت را بردار و برای آسمانه هر چه می‌خواهد دل تنگت بنویس.

قربانت

آسمانه

CAPTCHA Image