نویسنده
انتظار به معنی چشم به راه کسی بودن و درنگ کردن است. انتظار در ادبیات ما یک مفهوم عاطفی دارد و همواره با یک حس خاصی همراه بوده و هست. کلمهی انتظار را بسیاری مفهوم شاعرانه میدانند. مفهومی که حکایت از شور و شعف عاشقانه دارد و به زیباترین حالات عاطفی درونی یک فکر ارتباط پیدا میکند.
انتظار یک مفهوم و نقطهای است برای رسیدن به زمان ظهور منجی عدالت و راهی است که منتظر را به عالم انتظار پیوند میدهد و این واژه در دهههای بعد از انقلاب معنای خاصتری پیدا میکند.
شاعران بسیاری این کلمه را در اشعارشان به کار میبرند تا بتوانند حس خود را در ادامه دادن اهداف جامعه به سوی جامعهی مهدوی بهتر بیان کنند.
انتظار مثل یک تحول و انقلاب درونی است که باید انجام بگیرد و به سامان برسد و این انتظار میتواند آرزوهای سرکوبشدهی انسانها را جامهی عمل بپوشاند. این موضوع در عالم شعر دستیافتنیتر میشود.
انتظار در تمامی ادیان الهی وجود دارد و باعث امید در دل مردم میشود و جامعه را به حرکتی وامیدارد تا به اوج هدفهای خود برسد.
انتظار یک اتاق فکر ظهور است و ما اکنون باید خود را در اتاق فکر تصور کنیم نه در اتاق انتظار. انتظار فرج بهجز از منتظر ظهور ماندن و چشم به راه آمدن موعود که جهان را پر از عدل و داد میکند در لایههای دیگری نیز معنا پیدا میکند که به شکلهای زیر تقسیم میشود:
1- انتظار فرج.
2- انتظار برای برگشتن یک عزیز (پدر، مادر، مفقودالاثر و...).
3- انتظار برای برگشتن فصلها.
4- انتظار در قالب نماد.
5- انتظار به مفهوم عام.
1- انتظار فرج:
در فرهنگ ما مسلمانان انتظار به معنی چشم به راه برای ظهور امام عصر(عج) و صبر بر ظهور ایشان که اگر این کار انجام بگیرد پاداشهای بزرگی نصیب منتظران خواهد شد.
انتظار در جایجای ادبیات ما از انقلاب اسلامی تا امروز بیشتر با دید و نگرش به آمدن موعودی است که نامش مهدی است و خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
چشم داشتن به ظهور باید با نگرش دینی و فضایل اخلاقی همراه باشد. آنچه در آموزههای دینی ما از آن به درک محضر ایشان را داشتن و آمادگی برای ظهور یاد شده است، یعنی به گونهای باشیم که لایق درک حضورشان باشیم.
این عزیز غایب یگانه بازماندهی کاروان امامت و ولایت هستند. پس باید آنقدر شایستگی در وجودمان باشد که زمینهساز ظهور گردد.
حال این نوع نگاه و نگرش و این چشمانتظار بودن در اشعار شاعران و به خصوص در قالب شعر شاعران نوجوان زیباتر تجلی نموده تا تب انتظار نیز در این واژهها نمود پیدا کرده و به مخاطب نیز انتقال داده شود.
به باغ قسم
بیتو غنچهها دلتنگ
و برگها
همه ساله رنگ پاییزند
به باد قسم
بیتو بیدها مجنون(1)
*
روبهروی من
دفتری پر از سکوت
حرفهای من مسافران گمشده(2)
*
تو از فرشته مهربانتری
و از بهار تازه سبزتر
در انتظار دیدن توام
بیا و تا خدا مرا ببر(3)
*
با دستی از شکوفه
در انتظار هستم
روزی که او بیاید
گویی بهار هستم(4)
*
دلم گرفته باز هم
کجاست ردپای تو
کجاست مهربانترین
پرندهی صدای تو؟(5)
2- انتظار برای برگشتن یک عزیز (پدر، مادر، مفقودالاثر در جنگ و...):
انتظار در اشعار شاعران شکلهای متفاوتی دارد. انتظار برای بازگشت پدر یا مادر که با یک نوع حس عاطفی همراه است و در مخاطب برای دیدار مجدد ایجاد انگیزه میکند.
این حس میتواند ما را با لحظههای تنهایی و آرزوی یک دیدار همنشین کند و زمان رسیدن و وصل زیباتر میشود؛ مخصوصاً اگر صبر با وصل همراه باشد رنگ بهتری به خودش میگیرد.
انتظار برای بازگشت پدر یا یک عزیز در اشعار جنگ هم پیدا میشود.
... گفت: اینکه میرسد ز راه
ماه دیگر من است
ای خدا
آن ستاره مادر من است(6)
*
باز هم غروب شد
انتظار در نگاه خستهاش
آشیانه کرد
غم رسید و در دلش
لانه کرد...(7)
*
باز هم آمدی
مادرم گفت: کیست؟
زنگ در گفت: اوست
کوچه شادیکنان
هیهی آواز خواند: دوست برگشته دوست
عصری آرام، ابر، خاطره، انتظار
آسمان
گرگ و میش
من ولی بیقرار(8)
*
رفتی و تنهای تنها ماند دشت
با خودش تنها نشست
در گلوی خیس و سردش بیصدا
بغض تنهایی شکست
... ای صمیمیتر ز چشم آفتاب
قلب گل پر شد ز درد
مهربان باش و به همراه نسیم
سوی گلها بازگرد(9)
*
جنگ هم تمام شد
تو ولی نیامدی...
پس چه کس برای من دوچرخه میخرد
پس چه کس مرا به کوه میبرد؟
چشمانتظار من هنوز
پشت در نشسته است...
وقت خوردن غذا
برای تو
ظرف چیده است
او تو را به انتظار مانده است(10)
3- انتظار برای برگشتن فصلها:
چشم به راه بودن برای بازگشت فصلها یادآور جاودانگی مرگ و قیامت است.
در جایی که شاعر میخواهد چشمانتظار بهار باشد این نوع چشمانتظاری برای پیوند با رویش و نو شدن میتواند معنا پیدا کند، یعنی اینکه ما با انقلاب درونی از حالت خواب و کرختی خود را نجات بدهیم. چرا که وقتی از بهار میگوییم، بهار بعد از زمستان و با یک روند توقف در خواب رفتن میآید و ما را با زنده شدن و از نو برخاستن همراه و همگام میکند و یا اینکه میخواهد به ما یادآوری کند که در پس هر خوابی بیداری است.
نوشتن برای فصلها هم میتواند نوعی چشمانتظاری برای برگشتن آن فصلها باشد. در جایی که شاعر از فصل بهار میگوید:
پرندهها
فقط پرندهها
به من نوید میدهند
که من هنوز زندهام
و مثل هر درخت دیگری
پر از پرندهام
... بهار میرسد
نگاه میکنم به آسمان
که مثل من
از انتظار خسته است(11)
*
خانه در انتظار گل
باغچه بیقرار گل
موسم برف رفت و شد
فصل گل و بهار گل(12)
*
میرسی با دامنی از سبزهها
میرسی ای گلفروش مهربان
تا لباسی نو کنی بر جان خاک
ای بهار ای سبزپوش مهربان(13)
انتظار در قالب برگشتن فصلها با نوید و امید همراه است. این سرخوشی و چشم به راهی که با نگاه روشن به آینده همراه شده به ما جانی تازه میبخشد و دنیای پیش روی ما را روشن میکند.
این راهکار زیبایی برای امید به آینده داشتن است. استفاده از راهی که وجود ما را سراسر شادی و پیوند میکند و خدا از بازگشت شادی و شاد شدن انسانها مسرور میگردد. چرا که یکی از القاب عرفانی او شادی است و این احساس قشنگ از سوی اشعار شاعران به مخاطب انتقال پیدا کرده است.
4- انتظار در قالب مفاهیم نمادین:
انتظار در قالب مفاهیم نمادین آن است که در متن اشعار جایی که قرار است به شخص اشاره شود از نماد استفاده میگردد. این انتظار، انتظار نمادین یا سمبلیک هم نام میگیرد.
در این قالب چشمانتظار کسی چون: (چشم، گل، پنجره، باد، پرنده و...) میتوانیم باشیم.
قاصدک بیا که باز
گل جوانه میدهد
شانههای مورچه
بوی دانه میدهد(14)
*
چنار گفت و گفت و گفت
کجاست پس کلاغ خوب
چرا سری نمیزند
به شاخههای من غروب(15)
مفاهیم نمادین در این نوع از انتظار جای منتظر مینشیند، یعنی کسیکه ما چشم به راه آن داریم و منتظریم که بیاید تنها در شکل انسانی نمود پیدا نکرده و گاهی گل و پرنده و درخت جای آنرا میگیرند.
5- انتظار با مفهوم عام:
در برخی اشعار نوجوان مفهوم انتظار به شکل عام مطرح شده است، یعنی شخص منتظر مشخص نیست بلکه فضای عمومی شعر انتظار را نشان میدهد.
مصداقهای این نوع اشعار و نوع نگاه انتظار در واژههایی چون تو، او و... میآید.
کاش یکروز دلم
با خودش یکدل و یکرنگ شود
تا که اقرار کنم
گاهگاهی دل من
دوست دارد که برای تو فقط تنگ شود(16)
*
با دروغهای شاخدار آمدی
شنبه روز دیدن تو بود
باز هم دو روز دیر کردهای
من دلم هزار راه رفته است
باز هم مرا در انتظار دیدنت
پیر کردهای(17)
انتظار در مفهوم عام در قالب واژههایی است که مخاطب آن معلوم نیست و با مطالعهی شعر میتوانیم منظور شاعر را درک کنیم.
استفاده و کاربرد ضمیمهها در این نوع اشعار میتواند جایگزین شخص باشد، چرا که شاعر شاید نمیخواسته که شعر را با رنگ و لعاب نام و شخص برای خواننده همراه کند.
1) صالحی آتوسا/ دلم برای تو تنگ است/ سهشنبه/ صفحهی 44.
2) تربن عباس/ ماه روی صندلی/ از همیشه شاعرانهتر/ صفحهی 39.
3) رهنما شاهین/ سبزتر از بهار/ سبزتر از بهار/ صفحهی 4.
4) ابراهیمی جعفر/ آواز پوپک/ بهار /صفحهی 13.
5) متقی تقی/ آوازهای ارغوانی/ کجاست رد پای تو/ صفحهی 14.
6) رحماندوست مصطفی/ کاش حرفی بزنی/ گرگ و میش/ صفحهی 33.
7 و 8) ملکی بیوک/ از کتاب باز با باران.
9) مهرپرور ملیحه/ خندهی آینه/ فصل یخ/ صفحهی 11.
10) محقق جواد/ مثل من به انتظار/ صفحهی 25.
11) پارسا پروانه/ پر از پرندهام/ بازی بهار/ صفحهی 9.
12) نیکطلب بابک/ نردبانی از ستاره/ غزل گل/ صفحهی 22.
13) ابراهیمی جعفر/ سبزپوش مهربان/ صفحهی 12.
14) پاکآیین پدرام/ سفرنامهی بوی گل/ چند چکه چهچهه/ صفحهی 16.
15) سپاهییونسی عباسعلی/ یاد لبخندهایتان هستم/ چنار و کلاغ/ صفحهی 34.
16 و 17) رحماندوست مصطفی/ از کتاب کاش حرفی بزنی.
ارسال نظر در مورد این مقاله