نویسنده
آموزش و پرورش کشورمان ایران، تاکنون روزهای پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. استادها و دانشمندهای زیادی در این راه تحقیق کردهاند تا بهترین و کارآمدترین راه آموزش را برای فرزندان این مرز و بوم پیدا کنند. یکی از کسانی که به راستی بر گردن پیشرفتهای نظام آموزشی ایران حق دارد، استاد«احمد بیرشک» است. با اینکه یک قرن از تولد او و چندین دهه از تحقیقاتش در زمینهی آموزش کشور میگذرد، اما هنوز خدمات استاد بیرشک جاری است. چند سالی است که او دیگر در بین ما نیست، اما بدون شک کسانی که ارزش و اهمیت یک نظام هدفمند و کارآمد آموزشی را میدانند، همواره با دیدن آثار خدماتش، از او به نیکی یاد خواهند کرد.
کودک باهوش
محمد بیرشک، پدر احمد، به خاطر شغلی که داشت، مجبور بود مرتباً در سفر باشد و به خاطر مأموریتهای پیدرپی کاری، هرچند سال در یک شهر زندگی میکردند. خیلی زود بعد از اینکه احمد در سال 1285 هـ .ش. در تهران به دنیا آمد، پدر برای یکی از همین سفرها، به شهر باجگیران از توابع شهر قوچان در خراسان رضوی منتقل شد. احمد، دوران کودکیاش را در باجگیران گذراند. بیشتر درسهای ابتدایی و خواندن نوشتن را پدر احمد به او یاد میداد. پدر که به زبان فرانسه هم آشنا بود، مقدمات و الفبای زبان فرانسوی را هم به احمد آموزش داد. احمد بیرشک از خاطرات آن روزهایش اینطور میگوید: «در همان سالهای 1292 - 1293، چند تا لغت یاد گرفته بودم. گوشهی طاقچه کتاب فرانسهای بود که تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم. رفتم کتاب را آوردم و شروع کردم به ترجمهی چهار- پنج سطر اولش. در سطر دوم از «کور سوپریور» (بالاترین کلاس) صحبت میکرد. من میدانستم که «کور» یعنی حیاط، «سوپریور» هم یعنی عالی، بنابراین ترجمه کردم: حیاط عالی. البته بعد از اینکه سه- چهار سطر جلو رفتم، متوقف شدم. نکتهی جالب اینکه من در چنین سنی تصمیم داشتم کتاب ترجمه کنم.»
طولی نکشید که مأموریت پدر احمد، باز هم عوض شد. اینبار آنها باید به مشهد میرفتند. مشهد، که بزرگترین شهر ایران بعد از تهران است، موقعیت مناسبی بود تا احمد استعدادهایش را شکوفا کند.
میرزا حسین خانزاده، مدیر مدرسهی احمدیهی مشهد، وقتی برای ثبت نام احمد از او آزمون گرفت، او را مستقیم در کلاس چهارم ثبت نام کرد. شاید اول برای خود احمد هم جالب بود، اما چند ماهی نگذشت که متوجه شد حتی تمام درسهای کلاس چهارم را هم بلد است. روزی نزد پدرش آمد و به او گفت که من همهی درسهایی که معلم سر کلاس میگوید از قبل میدانم. محمد، که در کودکی استعدادهای احمد را دیده بود و سرعت یادگیری او را تجربه کرده بود، زیاد از حرفهای پسرش تعجب نکرد. فردای آن روز پدر احمد به مدرسه آمد و موضوع را با مدیر مطرح کرد. مدیر هم دوباره از او آزمونی گرفت و به این ترتیب، بعد از دو- سه ماه، احمد وارد کلاس پنجم شد.
سال 1300، وقتی احمد 15 سالش بود، بار دیگر خانوادهی بیرشک به تهران بازگشتند. آن روزها بیشتر مدرسههای پیشرفته و مجهز در تهران جمع بودند. بیشتر آنها مدرسههایی بودند که اروپاییها و آمریکاییها در تهران ساخته بودند. یکی از معروفترین این مدرسهها، «آلیانس» بود که مدیریت آن برای فرانسویها بود. «موسیو مرل» مدیر مدرسهی آلیانس بود. معروف بود که او مدیر سختگیری است. هرکس میتوانست از مدرسهی او فارغالتحصیل شود، معلوم بود که زرنگ و باهوش است؛ اما موسیو مرل هم با تمام سختگیریهایش مجبور شد کار میرزا حسینخانزاده را تکرار کند. دورهی دبیرستان در مدرسهی آلیانس اینطور بود که باید ابتدا وارد کلاس ششم میشدند و بعد یکییکی به کلاسهای بعدی یعنی پنجم، چهارم،... تا اول. احمد باز هم در کلاسی که وارد شد، یعنی کلاس ششم، تنها دو- سه ماه دوام آورد! اینبار نه تنها یک کلاس، بلکه با تشخیص موسیو مرل، او سه کلاس بالاتر رفت و در کلاس سوم، درسش را ادامه داد. تنها مشکل احمد این بود که نمیتوانست درسهایش را پیوسته ادامه دهد. کلاس دوم هم که تمام شد، بار دیگر خانواده عازم سفری طولانی شدند و همین باعث شد که احمد در سال 1306 تحصیلات متوسطهاش را تمام کند.
ورود به جرگهی معلمها
سال 1308، وقتی دیگر تحصیلات متوسطهی احمد تمام شده بود، وارد دارالمعلمین شد. در آنجا هم تحصیلاتش را در رشتهی ریاضی ادامه داد. بعد از آن هم وارد دانشسرای عالی شد و تحصیلاتش را تکمیل کرد. احمد بیرشک، خاطرهای هم از آن دوران دارد: «در مقطع تحصیلی دانشسرای عالی، معلمی داشتیم به نام «کابرئیل یارئیر» که به ما مکانیک و ریاضی درس میداد. این شخص به دلیل آنکه از نظر علمی در سطح پایینی قرار داشت، شیوهی تدریس را رعایت نمینمود و گاه در درس ریاضی، فیزیک تدریس میکرد. یک روز من قطعه کاغذی را روی میز گذاشتم و روی آن حرفهای بین دو دانشجو را که کنارم نشسته بودند یادداشت کردم:
- آیا اینکه به ما تعلیم میشود ریاضی است؟
- نه، مسلماً فیزیک است.
- اما ما که دانشجوی ریاضی هستیم!
- بله، اما استاد ما ظاهراً خیلی دلش میخواهد بگوید که فیزیکدان است!
در همین گیر و دار معلم بالای سر من رسید و کاغذ را گرفت و بلافاصله شروع به تدریس ریاضی کرد. در امتحان سال آخر با مشخص شدن نتایج، متوجه شدم که نفر دوم کلاس شدهام، در حالی که مطمئن بودم بهترین نمره برای من است. نمرهی ریاضی همکلاسیام- هشترودی- 20 شده بود و نمرهی من 14. وقتی دلیلش را از معلم ریاضی خود پرسیدم، او در جواب گفت: «آیا موضوع کاغذ را فراموش کردهاید؟»، و از جیب خود یادداشتی که آن روز از من گرفته بود را بیرون آورد و این موضوع برای من جالب بود که او این همه وقت این کاغذ را نگه داشته!» البته استاد بیرشک معتقد است که همین معلم او یعنی «یارئیر» مشوق خوبی برای او شده و بیرشک را تشویق به ادامهی تحصیل در فرانسه نموده است. او حتی به احمد بیرشک پیشنهاد داد، او را به وزیر آموزش و پرورش فرانسه و رئیس دارالمعلمین عالی (اکول تورمال) معرفی خواهد کرد، که البته شرایط و اتفاقات طوری رقم خورد که هیچگاه این مسأله اتفاق نیفتاد.
خدمات استاد بیرشک
احمد بیرشک، نزدیک به شش سال، مدیر یکی از مهمترین گروههای علمی کشور به نام «جامعهی لیسانسههای دارالمعلمین عالی» بود. بعد از آن هم مسؤولیت انجمن مدارس ایران به او سپرده شد؛ اما شاید یکی از مهمترین اقدامات استاد بیرشک را بتوان تأسیس گروه فرهنگی هدف و بر عهده گرفتن ریاست هیأت مدیرهی آن دانست. سال 1327، احمد بیرشک مدارس هدف (که مخفف هنر، دانش و فرهنگ است) را بنیانگذاری کرد. هرسال بر تعداد مدارس و دانشآموزان آنها افزوده میشد و تا سال 1358 که این مدارس منحل شدند، بیش از 000/16 دانشآموز دیپلمه از این مدارس فارغالتحصیل شدند. در حین انجام این کار مهم و فقط یک سال بعد از تأسیس گروه فرهنگی هدف، بیرشک کار مهم دیگری را نیز آغاز کرد و آن هم تأسیس «انجمن ملی مدارس هماهنگ» بود. گروه فرهنگی هدف، خوارزمی، ارامنه و زرتشتیان اعضای این انجمن بودند که ریاستشان را خود استاد بیرشک برعهده گرفته بود. هدف از تشکیل چنین انجمنی ارتقای سطح معلومات دانشآموزان و تبادل تجربیات علمی آنها بود. این انجمن خیلی زود به اعتبار بالایی رسید طوری که هر مدرسهای که عضو آن میشد، آن را جزء افتخارات خود میشمرد. هر مرکز آموزشی یا مدرسهای که میخواست عضو انجمن شود بایستی یک سلسله معیارها و استانداردهایی را در خود ایجاد میکرد و این راهی بود که سر انجام موجب ارتقای سطح تعلیم و تربیت مدرسههای کشور شد.
بنیانگذاری دانشنامهی بزرگ فارسی
کار مهم دیگر استاد بیرشک در طول حیاتش، ایجاد بنیاد بزرگ دانشنامهی فارسی بود که در سال 1370 اتفاق افتاد. بیرشک تا هفت سال، خودش ریاست این بنیاد را برعهده داشت و آن را رهبری میکرد. در سال 1377 او توانست از دست رئیسجمهور ایران به خاطر این کار مهمش لوح تقدیر دریافت کند و به عنوان استاد نمونهی کشور از او تقدیر شود. از دانشگاه شهید بهشتی هم به او دکتری افتخاری ریاضیات اهدا کردند. علاوه بر دانشنامهی بزرگ فارسی، استاد بیرشک در تألیف دانشنامهی ایرانیکا، فرهنگ کامل انگلیسی- فارسی تألیف عباس آریانپور و منوچهر آریانپور، فرهنگنامهی کودکان و نوجوانان و دانشنامهی ایران و اسلام هم همکاری داشته است. کار اساسی دیگر او تصحیح تقویم فارسی بود. در اوایل فروردینماه سال 1381 استاد بیرشک نشان درجهی یک دانش را از دفتر ریاست جمهوری دریافت کرد و چند روز بعد، در 14 فروردین همان سال چشم از جهان فرو بست. یادش بزرگ و گرامی باد.
ارسال نظر در مورد این مقاله