دختر شالیکار
جعفر ابراهیمی «شاهد»
دختری در گِل فرومانده
در گِلِ شیرینِ شالیزار!
در نگاهش آفتابِ روشنی
پیداست!
دختری در گِل فرومانده
دختری که مثل خود
زیباست!
یک کبوتر رها
زهرا جواهری
قلب من که قلب نیست
یک کبوتر رهاست
پر کشیده، مقصدش
شهر مشهد شماست
***
یک کبوتر رها
سوی دانه میرود
یک مسیر دور تا
آشیانه میرود
***
دانهدانه ریخته
لطف بیشمارتان
آشیانه کرده او
در حرم کنارتان
ستارهها
یحیی علویفرد
ستارهها برای من
فقط ستاره نیستند
و چشمک قشنگشان
فقط اشاره نیستند
*
ستارهها به چشم من
نگاه پاک مادرند
و مادرم «ستاره» را
به یاد من میآورند
*
اگر چه مادر مرا
در آسمان ندیدهاند
شبیه قلب مادرم
برای من تپیدهاند
دختر چوپان
دختر چوپان هوا خوب است باز
گله را بردار و تا صحرا ببر
لالهها دیگر به دنیا آمدند
گله را تا دیدن آنها ببر
*
پونههای سبز بارانخورده را
دانهدانه از لب چشمه بچین
پشت تپه پل زده رنگینکمان
زودتر بالا برو او را ببین
*
گله را هی کن ببر سمت بهار
زیر سقف مهربان آسمان
من دلم از ابرهای غم پر است
یک دهان آواز چوپانی بخوان
منیره هاشمی
ارسال نظر در مورد این مقاله