آن ‌وقت‌ها و.../کسی که سال‌ها عاشقانه کار کرد


آن ‌وقت‌ها و... رفیع افتخار میان باغچه‌ی‌مان، که دور تا دور پیچ می‌خورد، حوض کوچکی داشتیم؛ نه چندان گود که توی آن دست و پا بزنیم، نه چندان کم عمق که نتوانیم تویش شنا کنیم، لوزی شکل بود با کاشی‌های سفید. شاخه‌های پیچنده و پر انشعاب نارنج‌هایش در هم فرو رفته بودند و شده بودند سقف حوض. برگ‌های سبز تیره و جاندار درختان در انعکاس نور درخشنده‌ی خورشید که بر آب نقره‌فام و بدون تلاطم حوض می‌تابید نقش می‌زد و تصویر می‌ساخت. شاخه‌های متراکم چون سایبانی به نورهای نرمی که از اطراف می‌بارید فرصت بازی‌گوشی می‌داد تا از میان شاخ و برگ‌ها روزنه و راهی به سوی حوض بیابند و در دل آب، تن به تن ماهی‌های حوض بدهند. آن وقت‌ها، من، ماهی زیاد داشتم. ماهی‌های ریز قرمز، سرمه‌ای و لاکی. آن وقت‌ها، من، آب بودم، آب آبی رنگ. آن وقت‌ها، من، شکوفه‌ی درخت بودم، شکوفه‌های بهار نارنج.       کسی که سال‌ها عاشقانه کار کرد محمود پوروهاب اصلاً دوست ندارم در مورد رفتن و خداحافظی و این‌جور چیزها حرف بزنم. آن هم در مورد کسی مثل آقای حسن‌زاده که به قول معروف چشم و چراغ ماست. حدود هیجده‌- نوزده سالی است که با تمام وجود، عاشقانه سه نشریه سلام‌بچه‌ها، پوپک و سنجاقک را هدایت و مدیریت کرده است. یادم نمی‌آید حتی یک‌بار هم احساس بی‌علاقگی و کسالت کند. شاید از دست کسانی نالیده باشد امّا در راه خدمت به فرهنگ و عشق به بچه‌ها، یک لحظه در او تردید و شکایتی ندیده‌ام. چندین سالی که در کنار هم هستیم او همیشه برای ما به عنوان برادری بزرگ‌تر، برادری دلسوز بوده است. من و دوستانم هرگز احساس نکردیم که مثلاً او رئیس است و ما ناچاریم به امر و نهی‌هایش بسازیم. حاج‌آقای حسن‌زاده نمونه‌ی بارزی است از یک شخصیت فرهنگی، روشن‌بین و فرهیخته که به چندین هنر آراسته است. این همه اسباب بزرگی او را بدل به انسانی بُردبار، بلند طبع و بلند نظر، با گذشت و اهل تعامل ساخته است. حتی در مواردی اگر بین ما کدورتی پیش آمده، چندان طول نکشیده که خود پاپیش گذاشته و یک‌جورهایی دل به دست آورده و خلاصه قهر و آشتی‌هایش هم قشنگ است. به هر حال ایشان پس از سال‌ها تلاش در سلام‌بچه‌ها به عنوان سردبیر، به علت مشغله‌ی زیاد، یا هر چه می‌خواهید اسمش را بگذارید، اصرار داشتند که بنده به جای ایشان انجام وظیفه کنم. البته همان‌طور که در نشریات پوپک و سنجاقک مشغول کارند، قول داده‌اند ما را در سلام‌بچه‌ها تنها نگذارند، تا همواره بتوانیم از دانش و تجربه‌ی ایشان بهره ببریم. ما هم با تکیه بر قول ایشان قوّت قلبی پیدا کردیم وگر‌نه ما کجا و سردبیری کجا. چون قرار است در شماره‌ی بعدی مجله با ایشان گفتگوی مفصلی داشته باشیم، سخنم را کوتاه می‌کنم و از طرف خودم و دوستان تحریریه، به خاطر سال‌ها تلاش پر‌ثمر و ارزنده‌ی ایشان در راه گسترش و خدمت به فرهنگ و ادبیات کودک و نوجوان، سپاسگزاریم و خسته نباشید می‌گویی. تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست  
CAPTCHA Image