نویسنده

 

 


دیدار آشنایان با ارواح

علامه‌طباطبائی با خواندن نامه شگفت‌زده و کمی هم اندوهگین شد. نامه از تبریز آمده بود. با خواندن سطرسطر آن خاطراتی که با برادرش داشت در ذهنش جان گرفت.

هر دو- هم او و هم برادرش- دست‌خط خوبی داشتند، اما علامه در دوره‌ی نوجوانی، مدتی به کلاس خط هم رفته بود.

علامه یک بار دیگر نامه را خواند و آهی کشید. آیا پدر واقعاً از دست او ناراحت بود؟ او سال‌ها بود که چشم از جهان فرو بسته بود.

برادرش به او نوشته بود: یکی از کسانی که در احضار ارواح مردگان چیره‌دست بوده روح پدرشان را احضار کرده و پرسش‌هایی را از او پرسیده است. پدر علامه به پرسش‌های احضارکننده پاسخ داده است. پدرشان در آخر بدون این‌که از او پرسشی کنند به نکته‌ای اشاره کرده بود که سبب شگفتی و در عین حال اندوه علامه شده بود. پدر از دست محمدحسین- یعنی علامه- به احضارکننده گلایه کرده بود که او تفسیر المیزان را نوشته، اما در ثوابش، پدر را شریک نساخته است.

اشک، چشمان علامه را پر کرد. با خود زمزمه کرد: «خدایا! من فکر نمی‌کردم تفسیری که نوشته‌ام قابل آن باشد که پدر را در پاداش آن شریک سازم؛ اما انگار مسأله، آن‌گونه که من می‌پنداشتم نبود. خدایا! اگر تفسیری که من نوشته‌ام نزد تو مورد قبول است، من ثواب آن را به روح پدر و مادرم هدیه می‌کنم!»

علامه نامه را نوشت و در تاقچه گذاشت تا در اولین فرصت در پاسخ برادرش به تبریز بفرستد.

هنوز نامه را نفرستاده بود که نامه‌ی دوم برادرش به او رسید. علامه این‌بار با کنجکاوی بیش‌تری نامه را گشود و شروع به خواندن کرد.

برادر نوشته بود: «ما این‌بار با پدر صحبت کردیم. خوش‌حال بود. می‌گفت: «خدا به محمدحسین عمر دهد و تأییدش کند، هدیه‌ی ما را فرستاد.»

***

آیا چنین چیزی را می‌توان پذیرفت؟ نیّت علامه در نوشتن کتاب المیزان مسأله‌ای است که تنها علامه از آن خبر داشته است و خدا. علامه هم نیّتش را به کسی نگفته است. آیا می‌توان قبول کرد که روح پدر علامه از آن خبر داشته باشد؟ و هنگام احضار روحش به برادر علامه خبر داده باشد؟

آیا مردگان به راستی از چنان قدرتی برخوردارند که روح‌شان توان فهمیدن حتی نیّت آشنایان‌شان را هم داشته باشد؟

اگر چنین چیزی حقیقت داشته باشد، چرا خداوند چنین نیرویی را به روح مردگان داده است؟

همه‌ی ما چیزهای فراوانی درباره‌ی احضار ارواح خوانده یا شنیده‌ایم. افراد فراوانی هم ممکن است ادعا کنند که قدرت احضار روح مردگان را دارند؛ حتی بر اساس احضار ارواح، قصه‌های فراوانی نوشته شده و براساس آن قصه‌ها، فیلم‌هایی نیز ساخته شده است. یکی از آن فیلم‌ها فیلم «دیگران» است. در این فیلم، خانمی با فرزندانش در خانه‌ای قدیمی زندگی می‌کنند. زن، همسرش را در جنگ جهانی از دست داده است. یکی از بچه‌های او ادعا می‌کند که کسی را در خانه‌ی قدیمی دیده است. مادر، این مسأله را به شدت انکار می‌کند؛ اما دختر، بر سخن خود همچنان پا می‌فشارد. زن، مسأله را به عنوان درددل با خدمت‌کار پیر منزل در میان می‌گذارد. خدمت‌کار به جای آن‌که با زن، هم‌راهی و سخنش را تأیید کند، سخن دختر را می‌پذیرد و می‌گوید که او هم چیزهایی در منزل دیده است. زن که خودش نیز دچار وهم شده و شاید نشانه‌هایی از چیزهایی که نمی‌داند چیست دیده است، وحشت می‌کند.

در آخر برخلاف گمان بیننده معلوم می‌شود که همه‌ی کسانی که در این خانه زندگی می‌کنند سال‌ها پیش از جهان رفته‌اند و بیننده درحقیقت، شاهد زندگی برزخی آن‌هاست. هم زن، هم کودکانش و هم خدمت‌کار خانه که اکنون زندگی برزخی‌شان را می‌گذرانند از سوی عده‌ای که در دنیا هستند روح‌شان احضار می‌شود.

***

آیا چنین چیزهایی را می‌توان باور کرد؟ اگر می‌توان باور کرد راه اثبات آن چیست؟

پاسخ به این پرسش را با پرسشی کلی‌تر می‌دهیم. به طور کلی آیا ارتباط با ارواح مردگان امکان دارد؟

پاسخ آن است که ارتباط با عالم ارواح به چند شکل قابل‌تصور است:

1- از راه خواب دیدن:

آیا از راه خواب دیدن می‌توان با ارواح ارتباط برقرار کرد و از حالات آن‌ها خبر گرفت؟

آنچه که ما شکی در آن نداریم این است که بسیاری از ما خواب مردگان را دیده یا می‌بینیم. در عالم خواب، با مردگان سخن گفته و آنان نیز با ما سخن می‌گویند.

آیا می‌توان گفت همه‌ی آنچه را که در خواب دیده‌ایم تنها خواب و خیال بوده و هیچ ارتباطی با عالم مردگان ندارد؟

ممکن است کسی بگوید هر که در بیداری به چیزی فکر کند در عالم خواب نیز همان را می‌بیند. شتر در خواب بیند پنبه دانه.

بسیاری از خواب‌ها نیز نتیجه‌ی حالات بدنی و شرایط فیزیولوژیکی انسان است. بسیار پیش آمده که وقتی گرسنه یا تشنه هستیم خواب غذا خوردن یا آب نوشیدن را می‌بینیم، و یا وقتی در خواب احساس سرما می‌کنیم (مثلاً زیر کولر خوابیده و رواندازمان کنار رفته است) خواب ریزش برف را می‌بینیم. فیلسوفان در این باره می‌گویند: «روان (و به تعبیر فیلسوفان، نفس انسان) قدرت خلاقیت دارد و تصاویری را (و به تعبیر فیلسوفان صورت‌هایی را) و به زبان خودمانی‌تر فیلم‌هایی را براساس وضعیت روانی می‌سازد و اکران می‌کند.» و نفس انسان چه دستگاه شگفت‌انگیزی است که در کم‌تر از چند ثانیه، حالات بدن را بررسی کرده و مشخص می‌کند که آیا ما خسته، تشنه و یا گرسنه‌ایم. بر همان اساس باز در کم‌تر از چند ثانیه سناریویی را ساخته، شخصیت‌هایی را درنظر گرفته-که معمولاً شخصیت اصلی آن خود ما هستیم- و باز در کم‌تر از چند لحظه فیلم به اجرا درمی‌آید.

در این فیلم، فیلم‌نامه‌نویس، تهیه‌کننده، کارگردان، بازی‌گر اصلی و تماشاگر تنها یک نفر است؛ خود ما. شگفت‌انگیز آن که با وجود آن که تمام عناصر فیلم خود ما هستیم، باز به عنوان تماشاگر سخت تحت‌تأثیر قرار گرفته و آن‌ را حقیقی و واقعی می‌دانیم.

این کار خلّاقِ نفس اختصاص به عالم خواب ندارد؛ حتی در عالم بیداری نیز نفس انسان گاهی دقیقاً همین کار را انجام می‌دهد.

هنگامی که در بیابان خشک و سوزان تشنه هستیم، از دور که نگاه می‌کنیم، به جای آب، سراب یا آب‌نما می‌بینیم. قرآن در این‌باره تشبیهی زیبا دارد. می‌گوید:

«کسراب بقیعه یحسبه الظمئان ماء؛ همچون آب‌نمایی در بیابان که آدم تشنه آن‌ را آب می‌پندارد.» (نور /39)

بگذریم. آیا همه‌ی آنچه را که در خواب یا بیداری می‌بینیم تنها وهم و خیال است؟ آیا همه‌ی خواب‌ها از قبیل دیدن پنبه‌دانه از سوی شتر است؟

بله، بسیاری از خواب‌ها چنین است؛ اما خواب‌هایی را هم می‌بینیم که در آن با مردگان سخن می‌گوییم. آن‌ها به ما چیزهایی می‌گویند، ما از آنان پرسش‌هایی را می‌پرسیم و از آن‌ها پاسخ‌هایی دریافت می‌کنیم که بعضی از آن‌ها با واقعیت بیرونی، مطابقت دارد. به این خواب‌ها، خواب‌های راست، صادق و یا رحمانی می‌گویند.

امام صادق(ع) روزی درباره‌ی انواع خواب‌ها گفت‌وگو می‌کرد. به دوست خود فرمود: «آیا تاکنون در خواب دیده‌ای که چیزی می‌خوری یا می‌نوشی؟» گفت: «بله.» فرمود: «آیا تاکنون خوابِ خندیدن یا گریستن و یا سفرکردن به شهرهایی را که پیش از این دیده یا ندیده‌ای دیده‌ای؟» گفت: «بله. خواب‌های فراوانی از این قبیل دیده‌ام.» فرمود: «آیا تاکنون خواب برادر، پدر یا یکی از بستگانت را که از دنیا رفته است دیده‌ای؟ همان‌طور که در بیداری و پیش از مردن آن‌ها را دیده بودی؟» گفت: «فراوان دیده‌ام؛ حتی گاهی چیزی را در خواب می‌بینم و پس از آن، همان را در بیداری مشاهده می‌کنم.» امام فرمود: «بگو ببینم با کدام‌یک از حواس خود همه‌ی این‌ها را دیده‌ای؟ (با آن‌که همه‌ی حواس تو در خواب از کار افتاده بود؟ در خواب چشمت بسته بود و گوشت نمی‌شنید و...)»(1)

در این حدیث، امام صادق(ع) با پرسش‌های ظریف و دقیقی که مطرح می‌کند مخاطب را به این اعتراف می‌رساند که می‌گوید: «من در خواب، چیزهایی را می‌بینم که تاکنون ندیده‌ام، ولی هنگامی که بیدار می‌شوم (یعنی در فاصله‌ی بیدار شدن از خواب و رسیدن شب) آنچه را در خواب دیده بودم در بیداری می‌بینم.»

این دقیقاً همان خواب‌هایی است که به آن رویای صادق می‌گوییم. بسیاری از خواب‌هایی که ما می‌بینیم و از جمله بعضی خواب‌هایی که درباره‌ی مردگان می‌بینیم از این قبیل است؛ یعنی تاکنون پیش نیامده، اما پس از آن پیش خواهد آمد.

پس یکی از راه‌هایی که ما می‌توانیم از طریق آن با روح مردگان مرتبط شویم همین رؤیاهای صادقه است.

ارتباط با روح مردگان از طریق رؤیاهای صادقه دوطرفه است؛ یعنی گاهی روح میّت به ما پیام یا مطلبی را می‌رساند و گاه ما مطلبی را به او می‌رسانیم.

2- از راه احضار:

راه دوّم ارتباط با مردگان، راه احضار روحِ آنان است. یکی از نمونه‌هایش احضار روحِ پدر علامه طباطبائی(ره) است که در آغاز این گفتار مطرح شد. درباره‌ی احضار ارواح مردگان، دو نکته قابل تأمل است:

الف- اصل احضار ارواح و امکان آن:

پس از آن‌که پذیرفتیم روح وجود دارد و پس از مردنِ بدن، از بین نمی‌رود بلکه در عالم ارواح (برزخ) قرار دارد، هیچ دلیل عقلی، علمی و فلسفی وجود ندارد که بگوید نمی‌توان با ارواح، تماس گرفت، آن‌ها را احضار کرد، با آنان سخن گفت و از آنان، پرسش‌هایی را پرسید.

ب- مدعیان احضار ارواح:

مدعیان احضار ارواح دو دسته‌اند. گروه اوّل کسانی هستند که تنها ادعای ارتباط با ارواح را دارند بدون آن‌که بهره‌ای از دانش ارتباط ارواح داشته باشند. گروه دوّم کسانی هستند که علاوه‌بر این ادعا، توان اثبات ادعای خویش را هم دارند. نمونه‌های آن فراوان است. یک نمونه‌ی آن، ارتباط با روح پدر علامه طباطبایی است که از آن گفت‌وگو کردیم.

امّا راست‌ترین نمونه‌های ارتباط با ارواح را در زندگی پیامبران، امامان و اولیای الهی دیده‌ایم. در این زمینه به یک نمونه اشاره می‌کنیم: روزی حضرت علی(ع) با یاران‌شان از جنگ صفین بازمی‌گشتند، به قبرستانی در نزدیکی شهر کوفه رسیدند. ایستادند، رو به گورها کردند و گفتند:

«ای صاحبان خانه‌های وحشت‌زا و مکان‌های بی‌آب و گیاه و قبرهای تاریک، ای خاکیان، ای غریبان، ای بی‌کسان! شما بر ما پیشی جسته و ما شما را پیرویم و به دنبال شما می‌رسیم؛ امّا خانه‌ها، دیگران در آن ساکن شدند؛ امّا همسران، دیگران با آنان ازدواج کردند؛ امّا اموال، همه‌ی آن‌ها تقسیم شد. این است خبری که نزد ماست. خبر آنچه نزد شماست چیست؟»

پس رو به جانب یاران کردند و فرمودند:

«به خدا سوگند اگر به آنان اجازه‌ی سخن می‌دادند به شما می‌گفتند که بهترین توشه، تقواست.»(2)

بر اساس سخن امیرالمؤمنین(ع):

1- امیرالمؤمنین(ع)، سخن گفتن با مردگان و ارتباط کلامی با آنان را ممکن می‌داند.

2- نه تنها ممکن می‌داند، بلکه خود نیز با آنان سخن می‌گوید.

3- به آنان از آنچه در دنیا بر ثروت، همسران و خانه‌های‌شان رفته است خبر می‌دهد.

4- رو به یارانش می‌کند و می‌فرماید: «مردگان، اجازه ندارند با کسانی که هنوز نمرده‌اند سخن گویند (البته مثل سخن گفتن زندگان).»

5- اگر به آنان اجازه‌ی سخن گفتن داده شود به شما خواهند گفت که بهترین توشه‌ی انسان در آن جهان، تقوا، پرهیزگاری و دوری از گناه است.

نتیجه آن‌که ارتباط زندگان با مردگان و سخن گفتن آن‌ها با یک‌دیگر امکان دارد. تا گوینده که باشد و از چه قدرت روحی برخوردار.

این را داشته باش، تا جلسه‌ای دیگر، روح و تشریحی دیگر، حکایت همچنان باقی.

1) بحارالانوار، ج3، ص167.

2) خورشید بی‌غروب، ص 423.

CAPTCHA Image