نویسنده
نام کسانی که نیکو در جهان ماندگار شده، هریک به خاطر خدمتی است که کردهاند یا اثری که از خود به جای گذاشتهاند. یکیشان هم، همین «علامهی امینی» است. این بار از او سخن خواهیم گفت. خدمت او اما، از جنس دیگری بود؛ از جنس پژوهش و قلم. در روزگاری که دشمنان، کمر به قطع ریشهی عقاید شیعه گمارده بودند و همتشان را برای کمرنگ کردن اصول تشیع استوار کرده بودند. از علامه، کتاب و نوشتار، کم به دست ما نرسیده: اما بیشک، آنچه او را بیش از هرچیز دیگر ماندگار کرده، کتاب ارزشمند «الغدیر» است که در 20 جلد، چکیدهی زحمت چهلسالهاش را بر جریدهی عالم ثبت و بادوام کرد. کتابی که در آن، دیگر برای هیچ دل بیدار و حقیقتجویی، جایی برای ابهام نمیگذارد که حق با علی است و غدیر، به حق روز اکمال دین و اتمام نعمت است، برای آنها که اهل هدایت باشند.
***
تبریز، شهر بزرگان
هر چند شماره که از مشاهیر ایران میگوییم، ناگزیر گذارمان باز به تبریز میافتد. شهری که هنرش پرورش بزرگان ایرانزمین است. اینبار هم سرنخ نوشتارمان را از تبریز برمیداریم. جایی که در 1320 هجریقمری مصادف با 1281 شمسی، شیخاحمد امینی تبریزی، فرزندش را روی دست گرفت و به عشق مولایش حسین(ع) نام او را عبدالحسین گذاشت تا همواره سینهاش سرشار از عشق اهلبیت(ع) باشد. شیخاحمد را به تقوا و دانشش در علوم دینی میشناختند. جستوجوی علم، در خون عبدالحسین بود.
انگار برای ماندگار شدن، باید از همان کودکی به فکر بود. مثل عبدالحسین که از همان کودکی، استعداد و تیزهوشی عجیبی از خود نشان میداد. پدرش که خود عالم و دانای علوم دینی بود، اولین معلم عبدالحسین شد و ادبیات فارسی، عربی، منطق و تا اندازهای فقه و اصول را به فرزندش آموخت. در کنار اینها، عبدالحسین به کتابهای حدیثی و اعتقادی نیز اشتیاق داشت و بیش از همه، «قرآن و نهجالبلاغه» دو کتاب گرانقدر برای آموزش این محصل جوان بود. از همان کودکی، وجود عبدالحسین از آیههای قرآن و سخنان والای امیرالمؤمنین علی(ع) و امامان دیگر پر شد.
16 ساله که شد، برای ادامهی تحصیل به نجف رفت و 16 سال بعد را در حوزهی علمیهی نجف و در محضر اساتید و علمای فرهیختهی آنجا به کسب معارف الهی گذراند. در سن 32 سالگی به زادگاه خود تبریز بازگشت و برای مدت کوتاهی در آنجا ماندگار شد. اوقاتش در آن ایام به تدریس و تحقیق میگذشت و در آن زمان بود که کتاب نفیس تفسیر فاتحةالکتاب را نوشت؛ اما تاب دوری مولایش را نیاورد و باز راهی نجف اشرف شد. شب و روز محقق جوان به تحقیق و مطالعه و حضور پیدرپی در مجالس اساتید برجستهی آن روزگار میگذشت. در همین روزها بود که از جهت علمی و تقوا به مرتبهی والای اجتهاد هم رسید.
محبت؛ اساس خلقت
علامهی امینی عقیدهاش بر این بود که اساس خلقت بنا بر «محبت» است. او میگفت هرچه از احکام، عبادات و مستحبات دین است، به نوعی محبت را یاد بندگان میدهد.
به «زیارات و ادعیه» توجهی خاص داشت. هرشب به زیارت حرم امیرالمؤمنین(ع) مشرف میشد و آنقدر آداب را در زیارت رعایت میکرد که مردم میایستادند به تماشای او که آداب را بیاموزند و از مناجات او لذت ببرند. با کمال خضوع و خشوع و با حزن، بالای سر امام مینشست و با برخی الفاظِ زیارت با امامش سخن میگفت. آنقدر اشک میریخت که بر روی محاسنش جاری میشد و غرق زیارت میشد.
خیلی وقتها، وقتی به زیارت حرم امام حسین(ع) مشرف میشد با پای پیاده میرفت. از راه اصلی هم نمیرفت، بلکه مسیر را از میان روستاها انتخاب میکرد و شب را به صورت ناشناس در منزل آنها میماند تا در آنجا سخنی از معارف دین و اهلبیت(ع) بگوید و بدین وسیله طعم شیرین معارف الهی را به کامشان بنشاند.
پایانی که خود آغاز بود
«کثرت کار و زحمت بیشماری که امینی در راه خدمت به مذهب کشید، کمکم قوای بدنی او را ضعیف ساخت تا منتهی به مرگ ایشان گردید.» اینها جملات جلالالدین همایی، شاعر، نویسنده و استاد بزرگ زبان و ادبیات است که دربارهی علامهامینی و دلیل غروب آفتابش گفته است. تلاش بیوقفهی علامهامینی در دوران زندگیاش باعث ضعف جسمانی ایشان شده بود و منجر به بیماری و زمینگیر شدنشان در دو سال آخر عمر گرانمایهاش شد. ظهر روز جمعه 12 تیرماه 1349 ه.ش. (28 ربیعالثانی 1390 ه.ق.) بود. خستگیها و تحمل رنجهای علامه امینی در راه دین اسلام و مذهب تشیع به پایان رسید و صاحب الغدیر، بعد از 68 سال تلاش و کوشش، به سوی صاحب اصلی غدیر شتافت. بامداد روز شنبه 13 تیرماه، پیکر علامه تشییع شد. وداع باشکوه مردم با او مثالزدنی بود. انگار عزیزترین کس خود را از دست داده بودند! پس از انتقال پیکر مطهر علامه امینی به عراق، در شهرهای بغداد، کاظمین، کربلا و نجف هم پیکر علامه باشکوه تشییع شد و پس از طواف دادن پیکر بر گرد آستان مقدس علوی، به وصیت خودشان، در حجرهای از کتابخانهی امیرالمؤمنین علی(ع)- که خود بنیانگذار آن بود- به خاک سپرده شد. حالا روز 12 تیرماه، هرسال بزرگداشت علامهای است که شاید، مانند خدمت او و الغدیر او، برای شیعه کسی انجام نداده باشد.
الغدیر، کتابی بزرگ و ماندگار
روز غدیر، خدا دین را برای بندگانش کامل کرد و نعمت را تمام. علامه هم با الغدیر، سخن را بر هرکس که شبههای برایش بود تمام کرد. آن روزها در مصر، عربستان و جاهای دیگر، تمام هم و غم غیرشیعه، روی کمرنگ کردن و منحرف کردن واقعهی غدیر از اثبات ولایت حضرت علی بود. درست سر بزنگاه، علامه با 20 جلد کتابش، برای دفاع از ولایت امام علی(ع)، کار بزرگی کرد.
عراق، هندوستان، مراکش، پاکستان، مصر و بسیاری کشورهای دیگر، جاهایی بودند که علامه برای جمعآوری این نسخهها با پای خودش رفت و کتابهای پرشماری را زیر و رو کرد. به قول خودش: «من برای نوشتن الغدیر، 000/10 کتاب را از بای بسمالله تا تای تمت خواندهام و به 000/100 کتاب مراجعهی مکرر داشتم...»
الغدیر بهترین و مهمترین کتاب دربارهی ولایت امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان معصوم ایشان است که محققان و دانشمندان و حتی عموم مردم، همیشه از چشمهی زلال آن بهرهمند شدهاند.﷼
ارسال نظر در مورد این مقاله