﷼ زندگی جاودان

کسی مژده پیش انوشیروان عادل آورد. گفت: «شنیدم که فلان دشمن تو را خدای برداشت!»

گفت: «هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟»

اگر بمُرد عدو، جای شادمانی نیست

که زندگانی ما نیز جاودانی نیست

گلستان سعدی

﷼ چشم

گوژپشتی را گفتند: «می‌خواهی که خدای تعالی پشت تو را چون دیگران راست گرداند؟»

گفت: «می‌خواهم همه را چون من گوژ گرداند تا به آن چشمی که ایشان در من نگریسته‌اند من نیز به همان چشم در ایشان نگرم.»

بهارستان جامی

﷼ مُرده و زنده

این شنیدستم که عیسی، مُرده‌ای را زنده کرد

مرده‌ای را زنده کرد و نام او پاینده کرد

نیمِ گیتی شد مُسخّر از طریق دین او

شد جهان آیینه‌دار چهره‌ی آیین او

گر حکیمی مُرده‌ای را زنده سازد این چنین

بهر او تکریم و تعظیم است در روی زمین

بهر فردوسی چه باید کرد؟ کاو از کار خویش

یعنی از نیروی طبع و معجز گفتار خویش

مُرده فرزندان چندین قرن ایران زنده کرد

از لب آموی تا دریای عمان زنده کرد

میرزاده‌ی عشقی

﷼ دزد و خرس

شخصی به باغ خود رفت. دزدی و خرسی را در باغ دید. دزد را زد. دزد گفت: «آخر من از خرس کم‌تر نیستم که مرا می‌زنی و خرس را نمی‌زنی.»

شخص گفت: «خرس مسکین می‌خورد؛ امّا تو می‌خوری و می‌بری.»

رساله‌ی دلگشا‌- عبید زاکانی

﷼ گرگ و اردک

اردکی گشت به یک گرگ دُچار

کرد تعظیم و بگفت ای سرکار

به کجا می‌روی این‌گونه سریع

گفت در کوه و بیابان وسیع

بلکه از ظلم رهایی یابم

یک نجاتی ز‌گدایی یابم

خورده‌ام صدمه ز ‌چوپان بنده

داد از دست سگ گیرنده!

گفت اردک به فدای راهت

هست دندان طمع هم‌راهت؟

یا که دندان طمع را کندی

تا که آسوده بماندی چندی؟

گرگ گفت: سخنت هذیان است

آلت حربه‌ی من دندان است

گوسفند و بره و گاو و رمه

زیر دندان من افتند همه

گفت اردک: برو ای پوست‌کلفت

هیچ بیهوده مکش زحمت مفت

تا تو دندان طمع را داری

پیش چشم همه عالم خواری

به جهنم بروی یا به درک

می‌خوری در همه‌جا چوب و کتک

آدم خوب به هر جا خوب است

جنس بد در همه جا معیوب است

دیوان نسیم شمال

﷼ شعر درختان

درختان گویی اشعار زمین‌اند که خاک‌شان بر آسمان می‌نگارد؛ ولی ما این سرودهای سبز را قطع می‌کنیم و از آن‌ها کاغذ می‌سازیم تا تهی بودن‌مان را در آن به ثبت برسانیم.

حمام روح‌- جبران خلیل‌جبران﷼

CAPTCHA Image