نویسنده
سینکیانگ
ایران باستان سرزمین بزرگی بود؛ آنقدر بزرگ که از شرق و شمال شرقی با چین از سمت باختر (غرب) با سرزمین «روم» و از جنوب شرقی با هندوستان همسایه بود. به سرزمین بزرگ چین «ماچین» میگفتند؛ یعنی مهاچین (چین بزرگ) که با چین ایرانی تفاوت داشت. هنوز هم در داستانها اصطلاح چین و ماچین زنده است. کاشغر یاچین کوچک که امروز در داستان سینکیانگ قرار دارد، روزگاری شرقیترین و دورترین جای ایران بود. حکومتهای ایران قدیم که بسیاری از آنها پایتختشان در باختر ایرانزمین بود، خیلی به این دوردستها کاری نداشتند و اسب قدرتشان وقتی به این سرزمین میرسید از نفس میافتاد. هر کس که از دست حکومت مرکزی ایران فرار میکرد به این سرزمین پناه میآورد. مانویها، مسیحیان، بوداییان به این سرزمین میآمدند. کمکم چین ایرانی جایگاه دانش و خرد شد و محلی برای عرضاندام دانشمندان...
این همان چینی است که در زبان تازی (عربی) به آن «الصین» میگفتند.
استان سینکیانگ (شینجیان) با ترکستان شرقی با مساحتی بالغ بر 900/664/1 کیلومتر مربع، تقریباً معادل وسعت ایران و یک ششم کل مساحت چین، واقع در غرب این کشور قرار دارد. جمعیت این منطقه بیش از 20 میلیون نفر است و با هشت کشور مانند روسیه و تاجیکستان در شمال و شمال غربی، افغانستان و پاکستان در غرب و جنوب غربی و هند در جنوب، مرز مشترک دارد.
- مرکز استان سینکیانگ، شهر «ارومچی» یا به زبان خودشان «نورمچی» است.
- شهرهای تاریخی اینجا «کاشغر» و «توریان یا تورفان» است. کاشغر پایتخت ادبی و فرهنگی سینکیانگ به حساب میآید.
بنا به اسناد و مدارک معتبر تاریخی، بیشتر ساکنان اصلی سینکیانگ قدیم، ایرانینژاد بوده و تا قرن 9 میلادی با گویشهای ایرانی صحبت میکردند که از لحاظ زبانشناسی امروزه، متعلق به گروه زبانهای ایرانی میانهی شرقی (خراسان بزرگ قدیم) است.
نمونههایی از شعر فارسی در شهر تورفان به دست آمده؛ بهطوری که شادروان محمدتقی بهار (ملکالشعرا) در کتاب سبکشناسیاش در این رابطه چنین مینویسد: «اوراقی در این اواخر از زیر انقاض و شنزارهای شهر کهنه (تورفان) به دست آمده که همهی آنها از جنس اشعار هجایی و به زبان دری و به خطوط مختلف پهلوی و سغدی است که ما به آن زبان دری میگوییم...»
شکوفایی در قرن دهم
در اواخر 9 و اوایل قرن 10 میلادی و همزمان با حاکمیت سلسلهی سامانیان، زبان پارسی در سرزمین سینکیانگ بهطور گسترده مورد استفاده قرار گرفت.
همانطوری که میدانیم سلسلهی سامانی در بسط و گسترش زبان و ادب و فرهنگ ایرانزمین بسیار همت نهاده و همواره بزرگان علم و ادب را مورد ارج و قرب و لطف دربارشان قرار میدادند. از سوی دیگر، در این دوره، دین مبین اسلام از سوی مسلمانان پارسیزبان به این منطقه برده شد. با پذیرفتن دین اسلام از سوی ساکنان این سرزمین، زبان پارسی از عنایت و اعتبار ویژهای برخوردار شد.
- در این دوران، ادبیات فاخر و کلاسیک فارسی در روح و جان مردم منطقه نفوذ کرد، تا جایی که فراگیری زبان پارسی بهطور عادی و به عنوان زبان رسمی در مکتبخانهها آغاز شد.
علما، هنرمندان، نویسندگان و دانشمندان سینکیانگ به دانستن زبان پارسی افتخار میکردند. امام جماعت یکی از مساجد کاشغر میگوید: «اگر امام جماعت زبان فارسی نداند، او امام نیست.»
- رهبر شیعیان چین بر این باور است که زبان فارسی، زبان دین ماست؛ چون در همهی مدرسههای دینی چین، آنها که میخواهند پیشوای دینی بشوند، نخستین شرطی که باید داشته باشند، دانستن زبان پارسی است... چون همهی کتابهای اصلی در این مدارس به زبان پارسی است.
- تا همین چند سال گذشته نیز بسیاری از مسلمانان در کاشغر، نماز را به زبان پارسی میخواندند. فقط زبان پارسی نیست که در سینکیانگ ریشه دوانده، بلکه اصالت و فرهنگ و انواع هنرهای ایرانی- اسلامی نیز در جایجای استان سینکیانگ دیده میشود.
کاشیکاری سردر مسجد جامع سینکیانگ کاملاً ایرانی است. در وسط کاشیها، کاشیِ فیروزهرنگی خودنمایی میکند که روی آن نوشته شده: «جامه مه سچت»؛ یعنی مسجد جامع.
معماری خانههای کاشغر، ایرانی است. همان خانهها و کوچهها و پسکوچهها، همان کاشان و شیراز و تبریز و...
سراها و بازارچهها یک شکل، مساجد همسان و همرنگ؛ گویی تکهای از ایران است که از ما دور افتاده. در سینکیانگ مردم هنوز بر آیین و روش ایرانیان قدیم پوشاک میپوشند. در ایران باستان عقیده داشتند که آلودن زمین گناهی بزرگ است و ریختن موی بر زمین گناهی بزرگتر. در کاشغر همهی مردان کلاه بر سر دارند که نشانهی نژاد و رتبهی آنهاست. زنان هم گاه با روسری، بعضی با چارقد و عدهای هم با کلاه موی خویش را میپوشانند.
هیچکس نمیتواند نفوذ فرهنگ و تمدن ایرانی را در آنجا رد کند.
ابنبطوطه میگوید: «اگر روزی از خراسان بزرگ به سینکیانگ سفر کردی، هر جا از دور کسی یا خانوادهای را دیدی که در زیر آسمان و چادر زندگی میکند و اسبی را بیهیچ تشریفاتی به چوبی بسته است، قطعاً او یا یک ازبک است یا قرقیز یا قزاق؛ ولی اگر چهاردیواری دیدی و نیز خانهای و اجاقی و نشانهای از فرهنگ و تمدن قدیم، بدان که او یک تاجیک است و ایرانینژاد؛ زیرا ایرانیان نخستین ساکنان آن منطقه هستند که نشانههای تمدن و فرهنگ معماری را در آنجا بهوجود آوردهاند.»
تأثیر ایرانیان بر سرزمینهای دور و نزدیک از راه زر و زور نبوده است، بلکه این آیین و روش ایرانیان بود که مردمان را به فرهنگ خویش فرا میخواند. هر چند امروزه مرزهای سیاسی، مردم ایران بزرگ را سالها از هم جدا کرده، هنوز آیین و روش و فرهنگ ایرانی، یکسان است، و همین فرهنگ جادویی و کهن و اصیل است که خار چشم بسیاری در دنیای امروز است.﷼
ارسال نظر در مورد این مقاله