داستان یک بنا


 

 


بوی سال‌های نزدیک

از قدیم و ندیم، ایرانی‌ها انگار ذات‌شان با بازار رفتن و خرید کردن عجین بوده است. هر شهر و دیاری هم که ایرانی‌ها پا بگذارند، خوش به حال آن‌جا می‌شود. برای همین هم پا در هر شهر و دیاری از ایران که می‌گذاری، یکی از آثار تاریخی و فرهنگی‌اش، بازارش است. از بازارهای تاریخی تبریز و نقش جهان اصفهان و وکیل شیراز که شهرت جهانی دارند گرفته تا بازار تهران که قلب تپنده‌ی اقتصاد ایران است. یکی از بازارهای زیبا و قدیمی هم در شهر قم قرار دارد. شهری که قدمتش را به خیلی پیش‌تر از طلوع اسلام نسبت می‌دهند. هر چند بازار قم، قدمتی بیش از 400 سال ندارد، آمیزه‌ای از هنر 1400 ساله‌ی اسلامی و ایرانی است.

شاه‌راه مرکزی

مثل بیش‌تر شهرهای زیارتی، مرکزیت اصلی و محوری شهر حرم مطهر است. حرم حضرت معصومه(س) خواهر بزرگوار امام هشتم(ع) هم در قم این نقش را ایفا می‌کند. بازار اصلی و قدیمی شهر قم هم، چون در نزدیکی حرم قرار گرفته اهمیتش بیش از پیش شده است. تقریباً از تمام نقاط اصلی شهر، وقتی اراده کنی، با یک ماشین یا اتوبوس می‌توانی خودت را به بازار برسانی. محله‌ی بازار قم از سه بخش اصلی تشکیل شده است. یکی چهارراه بازار که خیابان جنوبی‌اش منتهی به حرم است، دیگر سه‌راه بازار که در راستای همان بازار اصلی قرار دارد، و دیگر راسته‌ی بازار کهنه که با یک خیابان فاصله و در واقع با تمام شدن راسته‌ی اصلی بازار شروع می‌شود.

بازار، از صفویه تا کنون

صفویان که روی کار آمدند، اهمیت قم چندین برابر شد. مذهب رسمی کشور شیعه اعلام شد و شهر قم هم که مرکز علما و مدارس شیعه بود، مورد توجه حاکمان قرار گرفت. افزایش جمعیت و رفت و آمدها به قم، اوضاع اقتصادی شهر را هم تکان داد و دیگر بازارهای پراکنده‌ی گوشه و کنار، کفاف این بازار پررونق را نمی‌داد. برای همین در نزدیکی حرم حضرت معصومه(س) یک مجموعه‌ی متمرکز از حجره‌ها و مغازه‌های بازار ساخته شد. هسته‌ی اصلی بازار کنونی قم همانی است که روزی قمی‌ها احساس نیاز کردند و ساختندش. رنگ و بو و حال و هوای بازار هم، نشان از قدمت چهار قرنی‌اش دارد. سقف‌های گنبدی پشت سر هم، طوری که نور را از سوراخ‌ بالای گنبد وارد کنند و گرما را خارج، از همان دوره‌ی صفویه رونق گرفت. این همان بازاری است که حالا به آن بازار کهنه می‌گویند؛ چون کهنه‌تر از بقیه‌ی بازارهای قم است. آن روزها که بازار کهنه، بازار جدید و اصلی شهر بوده، همه‌ حرفه‌ای را در برداشت. از پارچه فروشی و کفاشی گرفته تا عطاری و نجاری و قصابی؛ اما حالا که مرکزیت بازار قم، جای دیگر است، بازار کهنه، راسته‌ی نجارها و رنگرزها شده است. از سردر آجری و فرتوت بازار که پا داخل بازار می‌گذاری، بعد از یکی– دو عطاری، بقیه، کارگاه‌های کوچک و بزرگ نجاری هستند. بوی چوب از همان اول مشام را پر می‌کند. چند کارگاه سنتی رنگرزی هم لابه‌لای این نجاری‌های خودنمایی می‌کنند که البته این روزها دیگر رونقی ندارند. رونق‌شان را کارخانه‌های بزرگ و کوچک رنگرزی شیمیایی به یغما برده‌اند.

بازار کهنه، یک کیلومتری پیش می‌رود و در همه‌ی این یک کیلومتر، طاق‌های قدیمی و سردرهای چوبی که گاهی قدمت‌شان به قاجار می‌رسد، حال و هوای تاریخ نه چندان دور، اما بسیار متفاوت شهر را زنده می‌کند. راسته‌ی بازار که تمام می‌شود، نوبت میدان کهنه است. میدانی که حالا یکی از مراکز پخش میوه‌ی شهر است. دور تا دور و تمام مرکز میدان، پر است از تخته‌هایی که روی‌شان را تا کله میوه چیده‌اند و جعبه‌های چوبی و پلاستیکی که آماده‌ی فروخته شدن به میوه فروش‌های دیگر شهرند. دو سمت میدان را تاریخ محاصره کرده است؛ یک سو کاروان‌سرای ملاحسین، که از همان دوره‌ی صفویه، تا امروز هم‌راه بازار کهنه بوده، و سوی دیگر مسجد میدان کهنه، سال‌هاست آرامش‌گاه کاسب‌هایی است که خسته از کار نیم‌روزی، نمازی می‌گذارند و سپاس روزیِ حلال‌شان را به جای می‌آورند. قدمت مسجد را از خود بازار هم بیش‌تر می‌دانند. گلدسته‌ی بلند و تاریخی مسجد، نشانه‌های دوران پیش از صفویه را هنوز روی پیشانی‌اش نگاه داشته است. طی سال‌های متمادی، بازارچه‌های کوچک و بزرگ، بازار کهنه را شاخ و برگ داده‌اند و بزرگ‌ترش کرده‌اند؛ به‌خصوص در دوره‌ی قاجار، بازار کهنه اهمیت ویژه‌ای پیدا کرد و هنوز هم بورس خراط‌ها و نجارهاست و مردم سراغ عطاری‌های اصیل را در بازار کهنه می‌گیرند.

بازار نو

کمی بعدتر، بازار کهنه هم دیگر برای تجار قم کم بود. حالا قم دیگر یکی از قطب‌های ایران شده بود. می‌طلبید تا مرکز‌های تجاری بزرگ‌تر و بیش‌تری به یاری تاجران بیایند. از این‌رو کار ساخت بازار نو هم شروع شد. بازاری سرپوشیده که پر است از راسته‌هایی که هنوز هم، اصالت روزگار گذشته را در خود دارند. بازار مسگرها، راسته‌ی فرش‌فروشی، بازار کفاش‌ها و بازار حسین‌آباد مهم‌ترین قسمت‌های بازار نو هستند. یک قسمت بازار قم را خیابانی که عمر زیادی ندارد از آن جدا کرده است. بازار نو هم یک کیلومتر طول دارد و سراغ سر دیگرش را باید مقابل خیابان ارم گرفت. بیش‌تر مغازه‌ها کوچک‌اند. بجز فرش‌فروشی‌ها و مسگری‌ها که فضای بزرگ می‌خواهند، بقیه و بیش‌تر مغازه‌ها نقلی‌اند و یک طبقه. گاهی نیم‌طبقه‌ای هم دارند که برای‌شان کار انبار را می‌کند. سقف پر است از هنر. گنبدهایی با ارتفاع شش متر که تعدادشان تا انتهای بازار به 78 تا می‌رسد. نام سرای بناها، سرای صدراعظم، سرای همدانی‌ها، سرای حاج عسگرخان، سرای حاج عباس‌قلی، سرای بلیتی‌ها و سرای حاج میرزا، و جای آن‌ها را فقط باید از قدیمی‌های بازار پرسید. آن‌ها که عمری، روزهای روزگارشان را توی پیچ و خم این کوی‌ها و سراها گذرانده‌اند و برای تک‌تک روزهای‌شان دنیادنیا خاطره دارند.

چهارسوق، یکی از حاضران همیشگی بازارهای ایرانی است. چهارراهی که چهارطرف اصلی هر بازار را به هم‌ راه می‌دهد و میدان‌گاهی بزرگ برای عبور و مرور مردم فراهم می‌کند. چهارسوق بازار قم هم، همین وظیفه را دارد. از راسته‌ی اصلی بازار که به چهارسوق می‌آییم، بازار مسگرها، بناها و بازار کفاش‌ها سه راه دیگر چهارسوق هستند. سقف چهارسوق کمی بلندتر و بزرگ‌تر است، آن‌قدر که شامل 8 گنبدی شده است.

تیمچه‌ی بزرگ

از سه تا تیمچه‌ای که بازار قم داشته است، همین یکی باقی مانده؛ تیمچه‌ی بزرگ. دو تای دیگر را خیابان‌هایی که بعداً ساخته شدند، بلعیده‌اند. تیمچه، همان معنای فارسی و اصیل پاساژ است؛ یعنی مجموعه‌ی محصوری که چندین دکان و مغازه، محصول عرضه می‌کنند. دو تیمچه‌ی دیگر، کوچک‌تر از تیمچه‌ی کنونی بودند و همین هم شده که نام این یکی شده تیمچه‌ی بزرگ. استاد حسن ناصری، همان معمارباشی معروف دوره‌ی ناصرالدین شاه، نقشه‌ی این‌جا را کشید و در سال 1301 هجری قمری آن را ساخت و جاودانه‌اش کرد. اگر بار اول باشد که وارد تیمچه می‌شوی، چند دقیقه‌ای فقط باید مبهوت سقف هزار هنر تیمچه بود. گنبدی‌هایی که هنرمندانه با مقرنس و گچ‌کاری، به اوج زیبایی و شکوه رسیده‌اند. خطوطی که ماهرانه با رنگ‌های بی‌بدیل، در هم تنیده شده‌اند تا بیننده را جادوی نقش و نگار خود کنند. بین سه گنبدی سقف، وسطی که 15 متر ارتفاع و 15 متر قطر دارد، از دو تای دیگر بزرگ‌تر است. سقفی بزرگ و پهن که حتی بدون یک ستون، سایه‌اش را روی سر فرش‌هایی که وسط تیمچه روی هم سوار شده‌اند انداخته است. نه برای خرید، بلکه فقط برای دیدن هم که راهی بازار قم و راسته‌هایش شوی، گویی به حال و هوای 2-3 قرن پیش سفر کرده‌ای! شور و شوق و آمد و شد مردم، برای خرید، بین مغازه‌های متعدد بازار، بوی گیاهان دارویی و عرقیات گیاهی که هر از چند گاهی مشام را پر می‌کند، و مسجد‌های کوچک و بزرگی که گوشه و کنار، انتظار کاسبان و مشتریان را می‌کشند، حرف‌های غیر قابل گفتن و نوشتن، و فقط قابل دیدن زیادی دارند! باید رفت، قدم زد، دید و لذت برد.﷼

CAPTCHA Image