نویسنده
جشنوارهی بانمک رنگها و آبها
«مثل اینکه شیر بزها آنقدر خوشمزه بوده که زنها را از اینکه به نفرین دچار شوند نترساند؛ زیرا با اینکه چیزهای زیادی از نفرین بزهای آنجا شنیده بودند، باز هم برای دوشیدن آن بزهای نحس به کوه میرفتند. میرفتند و نفرین هم میشدند. نفرینی که آنها را در حال دوشیدن شیر، همراه همان بز به سنگ نمک تبدیل میکرد و همانجا ابدی میشدند. آنقدر زنها آمدند و آمدند و نفرین شدند که از گور نمکی آنها سنگ نمک روی هم آمد، تا این کوه درست شد.» اینها را پیرمرد گنخکی با همان لهجهی بوشهریاش، از قول پدرانش میگفت. با دستهای چروکیده و دندانهای یکی در میانش، آنقدر زیبا ادای شیر دوشیدن زنها و طلسم شدن ناگهانیشان را در میآورد که انگار دهها زن را در حال نفرین شدن دیده، و حال آنکه میگفت از پدر پدربزرگش به اینطرف کسی این قضیه را ندیده است. او و همقطارانش حق دارند این گونه حماسی، افسانههای زیبا بگویند. مگر میشود این همه رنگ فریبنده و برآمدگی پر رمز و راز، غارهای تاریک و نمکشارهای بیبدیل و یخچالهایی که گرما را به جای سرما نگه میدارند، در یک جا جمع باشد و افسانه و حکایتی در موردش نباشد.
ماجرای چگونگی تشکیل شدن «گنبد نمکی دشتی» از زبان قدیمیها، برای شنیدن شیرین است؛ اما حالا جوانترهای همان روستاهای «گنخک و جاشک و باغان و درویشی» هم، به لطف تحصیل و سواد، میدانند که ماجرای این کوه چیز دیگری است و برمیگردد به خیلی سالها پیش از اینکه انسان بخواهد به وجود بیاید و بعد بخواهد نفرین شود؛ همان سالهایی که تمام این مناطق زیر آب بوده و تازه کم کم بنای بیرون آمدن خشکیها در حال شکلگیری بوده است. 600 میلیون سال از تولد این لایهها میگذرد؛ یعنی عصر پرکامبرین و کامبرین. رسوبات نمکی رفته رفته لایههای زمین جنوب کشورمان را تشکیل میدادند. در طی هزاران سال، لایه، روی لایه رسوب میآمد و روی نمکها هم مواد آلی دیگر، مثل ترکیبات فلزی آهندار. بعد نوبت رسید به فعالیتهای لایههای زیرزمینی که فصل رویش خشکیها بود. همان سالهایی که هر گوشهای، آتشفشانی میگداخت، گسلی فعالیت میکرد، لایهای روی لایه میآمد و این سازند هرمز هم در همان کش و قوس سر از آب بیرون آورد؛ چون ترکیبات نمکی، از سایر رسوبات سستتر بودند، سریعتر روی هم لغزیدند و ارتفاعات نمکی را ساختند. برای همین هم الآن بیش از 115 کوه نمکی در جنوب ایران مثل جزیرهی هرمز و همین گنبد نمکی دشتی در 144 کیلومتری بوشهر وجود دارد.
همین نمک سرشار گنبد نمک است که آن را سپید و درخشنده کرده است، و این سپیدی چشم هر بینندهای را که از بوشهر به سمت بندرعباس میرود و در نزدیکی جاشَک، چشمش به کوه میافتد، از این سؤال که این همه برف در این آفتاب سوزان چه میکند، به تعجب وا میدارد. غافل از اینکه این تازه قسمت کوچکی از آنهمه اعجاز و زیبایی است که در دل کوه نهفته است و هر یک برای خود فصلی برای به تماشا نشستن و لذت بردن است. در تمام این 3666 هکتار پهنهی گنبد نمکی، از همان دامنههای پایین تا بالاترین ارتفاعاتش، که به 1350 متر هم میرسد، قدم به قدم، آفرینندهاش جلوهای از زیبایی و شکوه رقم زده است.
جشنوارهی رنگ و نمک
برآمدگیهای چند ضلعی منظم، مخروطی نوکتیز و گاهی بیقاعده، از 10 سانتیمتر، تا چند ده متر. اینها چیزهایی هستند که از همان بدو ورود به دامنهی کوه تا انتهای راه زیر پا و کناردست دیده میشود؛ اما بین همهیشان، رنگهای لایهلایه و موازی و گاهی گرهخورده مشترک است و نمایشگاهی از نقاشیهای خداوندی را به رخ کشیدهاند. گویی استادترین طراحان جهان، سالها به مشورت نشستهاند و بهترین رنگهایی را که میشده کنار هم قرار دادهاند تا هارمونی دلکشی پدیدار شود؛ اما نه! همهی آنها هم برای این همه جلال کوچکاند.
بلورهای مغرور
اینجا بلورها نه از پشت ویترین مغازهای و نه از درون بوفهی یک آدم ثروتمند، بلکه در بیابان و بیهیچ حجابی، فخرفروشانه زیباییشان را در محیط میپراکنند. آبهایی که در کوههای نمکی جریان دارند آبهای شور فوق اشباع هستند. آب اشباع، آبی است که اگر حلشوندهای مثل نمک را در آن حل کنید، به جایی میرسید که دیگر در آب حل نمیشوند. اگر آب را گرما دهیم، دوباره نمک شروع به حل شدن میکند و باز محلول به حدی میرسد که حتی اگر دمای آب نیز بیش از 100 درجه شود، باز نمک در آن حل نمیشود و دیگر نام آن میشود آب شور فوق اشباع. غلظت شوری این محلول در تابستان حدود 450 در هزار است که حدود 12 برابر شوری آب دریاست (شوری آب دریا میانگین 35 در هزار).
در مسیرهای این گنبد در زمستان به دلیل بارندگی، آب شور جاری میشود، اما در تابستان به خاطر گرمای زیاد، آبها شروع به بلور بستن میکند. بلورها روی آب را میپوشانند و آب در زیر نمکهای بلور بسته جریان دارد، و آنقدر هم محکماند که به راحتی میتوان روی آنها پیادهروی کرد؛ حتی جاهایی هست که اصلاً دیگر آبی دیده نمیشود؛ اما گوشها را که تیز کنیم، صدای جریان آب را زیر پاهایمان میشنویم.
درمان از نوع غارنمکی
«نمک غاردرمانی» شاید عجیبترین نوع درمانی باشد که تا به حال شنیدهاید؛ اما نمک غاردرمانی یکی از زیرشاخههای توریسم درمانی است که اخیراً در مورد آن تحقیقات زیادی میشود. تنفس در فضاهای طبیعی و مصنوعی نمکی که سرشار از عناصر خاصی چون منیزیم، ید، پتاسیم، سدیم، کلسیم، سلنیم، برم و ... است، نقش به سزایی در درمان بیماریهایی چون انواع آلرژی، برونشیت، کمکاری غدهی تیروئید، بیماریهای قلبی، فشار خون، امراض پوستی، بیماریهای عصبی و استرس دارد. استنشاق بخار نمک طبیعی برای درمان بیماریهای تنفسی، از زمان بقراط (حکیم یونانی) مرسوم بوده است. حضور در غارهای نمکی برای تقویت ریه و افزایش توانِ ساز و کارهای بدن را به افراد سالم هم توصیه میکنند. تنفس در این فضاها به تخلیهی ترشحات سینوسها در بیماران سینوزیتی کمک میکند و در نتیجه سرعت جریان هوا در مجاری تنفسی بیشتر شده و نفس کشیدن راحتتر میشود.
غارهای پر از هنر
غارهایی که بر اثر انحلال رسوبات نمکی ایجاد شدهاند و در جایجای گنبد دیده میشود. قندیلها به اشکال متفاوت، به قدری زیبا تشکیل شدهاند که اغلب غارها با استفاده از اشکال همین قندیلها نامگذاری شدهاند. مثلاً «غار انگوری» که در درون آن قندیلهای فراوان به صورت خوشههای انگور از سقف و دیوارهی غار آویزان شدهاند. آنقدر این قندیلها شبیه هستند که بیاختیار هر بینندهای با اولین نگاه یاد انگور و باغ آن میافتد. با ورود از راه جنوبی، بعد از دو کیلومتر پیادهروی، این اولین غاری است که دیده میشود، یا غار شاخه نبات که وجود قندیلهای سفید و یکدست به صورت شاخههای نبات از سقف غار آویزان شدهاند و نظر تماشاگران را به خود جلب میکنند. غار سدنمکی یا غار پنجه عقاب هم به همین صورت نامگذاری شدهاند. تعدد غارها به قدری زیاد است که نامگذاری بعضی از غارها را سخت کرده است. غارها از اندازههای کوچک با طول 30 تا 50 متری دارند تا غارهای 300 متری و 500 متری، و بزرگترین آنها هم که 1500 متر است و به غار پلکانی معروف شده است؛ اما از راه شمال که وارد شدیم، بعد از یکی- دو غار کوچک، منظرهای دلربا و حیرتانگیز بیاختیار سرجا میخکوبمان کرد.
مزرعهی کلم
مزرعهای وسیع از گل کلم، دره را یکدست فرش کرده است؛ اما کلمهایی از جنس بلورنمکی. نمکها به صورت غنچههایی کنار هم باز شده و یک منظرهی باشکوه از مزرعهی کلمهای نمکی به وجود آوردهاند. گویی که در آنجا نمک، گل کرده و شکوفه داد است! وجود چشمههای نمکی و روان بودن آب آنها با موسیقی بسیار ملایمش و دیوارههای زیبای رنگارنگ، به دره زیبایی بیشتری بخشیده است. باز هم راهمان را پی بگیریم و تا شمالغربی این کوهستان 12 کیلومتری برسیم، پدیدهی زیبای دیگری لبخندی از لذت بر لب مینشاند.
نمکچال
یخچالهایی که به جای سرما گرما را نگه میدارند. البته در واقع اینها یخچال نیستند و بهتر است به آنها بگویند نمکچال؛ اما به خاطر شباهت عجیبی که به یخچالهای یخی دارند، به این نام مشهور شدهاند. این یخچالها حاصل حرکت ثقلی تودههای نمکی در جهت شیب زمین هستند و در حاشیهی کناری گنبد تشکیل شدهاند و محوطهی داخل آنها هم بسیار گرم و مرطوب است. در مسیر، در گوشه و کنار صخرههای نمکی، به خصوص نزدیک به یخچالها، آبشارهای زیبای نمکی جلوهای دیگر از زیباییهای گنبد نمکی جاشک را به نمایش میگذارند و چهرهای بس روحنواز و دلنشین به آن میبخشند. این آبشارها در واقع مسیر طبیعی جریان آب گنبد بوده است و در فصول کم آبی با تبخیر کامل آب، بلورهای زیبای نمکی ضخیمی در جهت جریان و به ویژه در مسیر آبشارها ایجاده کرده که با لغزش آب روی بلورهای نمکی و تابش آفتاب، منظرهای شگرف و چشمنواز ایجاد کرده است. این پدیدهی نادر در اواسط بهار تا تابستان و اوایل پاییز دیده میشود. هر از چندگاهی هم چشمههای نمکی به چشم میخورد که آنها هم زیبایی خاص خودشان را دارند. بعضی از این چشمهها آب و نمک را با هم به بیرون پرتاب میکنند. مثل اینکه جایجای کوه، فوارههایی کار گذاشتهاند که نمک را به صورت خمیری فشرده همراه با آب از درون کوه به هوا پرتاب میکنند.
نگهبانهای استوار
بیخود نیست که به آنها دودکش جن میگویند یا تخت دیو. مخصوصاً وقتی از پای آنها نگاهشان کنی، فقط همین نامهای وابسته به دیو و جن میتواند احساست را ارضا کند. ستونهای بلند چند ده متری با قلههایی که گاهی از بدنهیشان پهنتر است. اینها همان صخرهها و کوههایی هستند که در طی سالها، باد یا جریانهای آب، خاکهای نرم و سست اطرافشان را فرسوده و بردهاند و این پدیدهی قارچمانند را باقی گذاشتهاند. در ایران تخت دیوهای زیادی وجود دارد. در زنجان، اطراف گرمسار، نزدیک قم و چند جای دیگر. یکی از جاهایی هم که به خاطر همین اختلاف در میزان فرسایش سنگها، به شکل تخت دیو یا دودکش جن درآمده است، همین گنبد نمکی جاشک است. این ستونهای استوار، مثل غارهای منطقه، به تناسب شکلشان نامگذاری شدهاند؛ مثلاً ستون انگشت خدا و کلاه به سر. دیدن ستونها از نزدیک این فکر را تداعی میکند که با این قد و قوارهی رعنا و شکل و شمایل پرجذبه، نقش نگهبانهای باغیرت گنبد را بازی میکنند.
زیبای...
آن همه نمک و شوری مجالی برای زندگی نه گیاهی و نه جانوری باقی نمیگذارد. آنچه مقابل روی است، فقط خاک است و نمک که پا روی شانهی هم گذاشتهاند و گویی برای رسیدن به آسمان از هم سبقت میگیرند. هر چند در ارتفاعات نزدیک به قله، در قسمتهای کوچکی که آهک وجود دارد، گیاهان مقاومی مانند گون، گیشدارا و قیج، و همچنین در فصل زمستان و بهار بعضی گیاهان فصلی میرویند. همینطور یکی- دو درهای که از وجود نمکشارها در امان ماندهاند، درختچههای کُنار، اشک و بادام کوهی، و همچنین گلسنگهای زیبای چند متری روی دیوارههای دره، سبز شدهاند. این درهها بیشتر در ناحیهی شمالشرقی گنبد قرار دارند. دیدن آنها هم خالی از لطف نیست.
از طرفی آب شور و غیر قابل شرب و نداشتن پوشش گیاهی برای تغذیه، اجازهی زندگی به گونههای جانوری را هم نمیدهد. از اوایل بهار تا اوایل پاییز که اصلاً موجود زندهای ندارد؛ اما زمستان که آب بیشتر میشود و شوریاش کمتر، چند گونه از مارمولکها و خفاشها دیده شدهاند. البته پایین کوهپایهها و کمی با فاصله از دامنه، پرندگانی مثل کبک، تیهو، کبوتر، جغد، کفتار، و شغال زندگی میکنند؛ اما معمولاً حریمشان تا نزدیکیهای کوه نمکی بیشتر ادامه پیدا نمیکند. گفته میشود در گذشته، گونههایی از پستانداران که به شوری مقاوماند و اصلاً نمک غذایشان است، مثل قوچ و کل، اینجا بودهاند که به خاطر شکارهای بیرویه حالا اثری از آنها نیست. همان قوچ و کلهایی که افسانههای محلیهای آنجا را هم جان دادهاند.﷼
ارسال نظر در مورد این مقاله