از خاطره تا داستان

نویسنده


 

 


یادداشتی درباره‌ی مجموعه داستان: پرواز و چند داستان دیگر (برگزیده‌ی کتاب سال سلام بچه‌ها)

گردآوری: ایمی اهریچ

مترجم: علی خزاعی‌فر- مینا روان سالار

کتاب‌ها و داستا‌ها هم برای خودشان داستانی دارند. این که چه شد ویکتور هوگو، بینوایان را نوشت، خیلی شنیدنی است. این که تولستوی چگونه به «جنگ و صلح» رسید، خودش ماجراهایی دارد. مجموعه‌ی داستان «پرواز و چند داستان دیگر» از این گونه کتاب‌هاست.

خانم ایمی اهریچ، گردآورنده‌ی داستان‌ها در مقدمه‌ی کتابش می‌گوید: وقتی دختر کوچکی بودم به پدرم می‌گفتم: «یک داستان از بچگی‌های‌تان برایم تعریف کنید.» از آن جا که پدرم نویسنده بود، داستان‌هایی که تعریف می‌کرد، از داستان‌های جن و پری خیال‌انگیزتر و از فیلم‌های تلویزیونی هیجان‌انگیزتر بودند. برخی از این داستان‌ها حتی ممکن بود واقعی باشند. برای تهیه‌ی این مجموعه داستان، ما هم همین کار را کردیم. به ده نویسنده‌ی داستان‌های کودکانه نامه نوشتیم و به آن‌ها گفتیم: «اگر مایلید برای این مجموعه داستان بنویسید. داستانی که می‌نویسید لازم نیست مو به مو مطابق با واقعیت باشد. کافی است در کودکی‌تان اتفاق افتاده باشد.» هر داستان که به دست ما می‌رسید، شگفت‌زده‌ی‌‌مان می‌کرد. هر داستان با بقیه فرق داشت؛ ولی همه‌ی آن‌ها وجه مشترکی داشتند و آن این بود که همه‌ی نویسندگان، دنیای کودکی را – که دوره‌ای مهم و تعیین‌کننده در زندگی‌مان است- تجربه کرده‌اند.

به این ترتیب، مجموعه‌ی پرواز و... به وجود آمد. ویژگی این مجموعه آن است که ده نویسنده سری به دوره‌ی کودکی‌شان زده‌اند و ماجرایی را از آن دوره روایت کرده‌اند. آنچه نوشته‌اند تنها یک خاطره‌ی ساده نیست؛ بلکه به آن شکل داستانی داده‌اند. یک نویسنده هرگز نمی‌تواند خودش را راضی کند که مانند آدم‌های معمولی خاطره بنویسد. خاطره‌ای که یک نویسنده می‌نویسد، شکلی ادبی به خود می‌گیرد. شخصیت‌ها توصیف می‌شوند. صحنه‌ها و ماجراها به صورتی مملوس به نمایش در می‌آیند. نثر، شسته و رُفته است و از همه مهم‌تر، خاطره، نصفه نیمه رها نمی‌شود، شکلی کامل به خود می‌گیرد. نویسنده، خاطره را یک سوژه قرار می‌دهد و سعی می‌کند به یک داستان کامل نزدیکش کند. نویسندگان مجموعه‌ی پرواز و... چنین کرده‌اند. حالا معلوم می‌شود چرا خاطره‌هایی که پدر ایمی اهریچ برایش تعریف می‌کرد، از داستان‌های جن و پری، خیال‌انگیزتر و از فیلم‌های تلویزیونی هیجان‌انگیزتر بودند. این همه جذابیت و گیرایی به دو عامل اصلی بر می‌گردد:

اول: هر نویسنده‌ای بهتر است از چیزهایی بنویسد که خودش آن‌ها را تجربه کرده است. معنای «تجربه» در این جا آن است که خودش ماجرا را از سر گذرانده است. از آدم‌های آن ماجرا، از صحنه و فضا، و از عللی که آن ماجرا را پدید آورده‌اند اطلاع دارد. می‌داند چه نوع احساسی را باید به خواننده منتقل کند. اطلاعات ریز و جزییات قابل توجهی ارائه می‌شود که خواننده را کمک می‌کند تا آن ماجرا و آدم‌ها را کاملاً در نظرش مجسم سازد و درک‌شان کند. در این گونه داستان‌ها، همذات پنداری بهتر صورت می‌گیرد. در یک کلمه، داستان‌هایی که بر اساس تجربه‌های شخصی نویسنده به نگارش در می‌آیند، واقعی‌تر و باور پذیرترند. چنین خصیصه‌ای داستان را دل‌نشین و لذت‌بخش‌تر می‌کند و بهتر و بیش‌تر در یادها می‌ماند.

دوم: داستان‌نویس به کسی می‌گویند که توانایی ویژه‌ای در نقل و روایت یک ماجرا دارد. دید‌ه‌اید که یکی لطیفه‌ای می‌گوید که همه از خنده روده‌بر می‌شوند و دیگری همان لطیفه را تعریف می‌کند و شنوندگان تنها پوزخندی می‌زنند. این به همان توانایی در روایت برمی‌گردد. کارگردان سینما نیز مانند نویسنده، ماجرایی را با توانایی نقل می‌کند. تفاوت این دو در آن است که نویسنده با کمک کلمات، روایت می‌کند و کارگردان سینما با کمک تصاویری که دوربین ضبط می‌کند. نقاش هم یک روایت‌گر است. او با استفاده از رنگ و قلم‌مو، هنرش را شکل می‌دهد. هر چه یک نویسنده تواناتر باشد، روایتی که از یک ماجرا می‌کند، زیباتر و تأثیرگذارتر است.

همواره به کسانی که تازه داستان‌نویسی را آغاز کرده‌اند توصیه می‌شود خاطرات خود را بنویسند. دلیلش معلوم است. آن‌ها بهتر است در قدم‌های اول از چیزهایی بنویسند که تجربه کرده‌اند؛ اما این نویسندگان تازه‌کار نباید خاطره‌های‌شان را آن گونه بنویسند که یک فرد عادی می‌نویسد. باید خاطره را بپروانند. باید از توصیف و شخصیت‌پردازی استفاده کنند. باید به جزییات توجه نشان دهند. باید هر خاطره را به چشم یک سوژه نگاه کنند. در یک کلمه، باید خاطره را به سوی داستان شدن پیش ببرند. در این جا استفاده از تخیل و تغییر دادن ماجراها اشکالی ندارد. از آن جا که خاطره‌نویسی تمرینی است برای داستان‌نویسی، ایرادی ندارد که تا حدی در آن تغییرهایی داده شود.

نویسندگان نو قلم باید هر روز بنویسند. برای هر روز نوشتن به یک دنیا سوژه احتیاج است. خاطره‌های روزانه، دریایی است از سوژه. نگاه تزیین یک نویسنده، از میان آنچه در یک روز از سر می‌گذراند می‌تواند ماجرای جالبی را انتخاب کند و با پروراندنش به شکل یک سوژه‌ی داستانی در آورد.

همه‌ی این‌ها را گفتیم برای آن که بگوییم خواندن کتاب‌هایی مانند: پرواز و... به شما کمک می‌کند از روی نمونه‌ای عینی یاد بگیرید که چگونه می‌توان خاطره‌ای را آن‌چنان پروراند و دست‌کاری کرد تا چیزی از یک داستان کم نداشته باشد.

در شماره‌های بعد، بیش‌تر درباره‌ی داستان‌های این مجموعه صحبت خواهیم کرد.

 

 

 

 

CAPTCHA Image