خیلی توپی
صمیمانه حرف میزنم و میگم: «سلام!» چون از همون اول که کُلّترو خوندم، شناختمت و فهمیدم که دوستی خوبی هستی و دوستهای خوبی هم داری، تصمیم گرفتم به مجلهتون ملحق بشم. بنابراین باید بگم: «از آشنایی با تو مجلهی بینظیر خوشبختم!» یه چیزی بگم؟ «من 11 سالمه!» به خدا راست میگم. تعجب نکن. تا حالا هر کسی مطلب فرستاده، از 13 سال به بالا بوده، امّا امیدوارم اوّلین کسی باشم که تو این سن و سال با تو و آسمونهایها دوست میشم. میخوام که منرو به عنوان دوست جدید، بپذیرید.
بابا معرکهای! تو دیگه کی هستی؟ اونقدر فوقالعادهای که همه برای بهتر شدنت تلاش میکنند و مطلب میفرستند. خیلی توپی!منم از این گل بودنت استفاده کردم و برات مطلبی فرستادم که امیدوارم قابل پسندت باشد.
من به متنهای ادبی، شعر و داستان علاقهی خاصی دارم و خودم هم شعرهای زیادی سروده و داستانهای بسیاری نوشتهام. در حال نوشتن. متن ادبی نیز هستم. نوشتن متن ادبی را از آنجایی شروع کردم که تو کانون پرورش فکری، در بخش ادبی حاضر شدم و آثارم را با مربی در میان گذاشتم. علاقهی خیلی زیادی به نوشتن متن ادبی پیدا کردم و اونرو گسترش دادم. بدین ترتیب تونستم به خیلی از مسابقهها در چنین قالبی دست یابم و موفق بشم. آسمونهایها، شاد باشید و موفق!
دوستدارتان: محدثه رمضانی- 11 ساله- لنگرود
***
با سلام خدمت آسمانهی گلگلابم!
حالت چهطور است؟ سلام مخصوص مرا به سلامبچههای گل هم برسان. امیدوارم تمامی اعضای سلامبچهها دماغشان چاقچاق باشد.
داستانی که برایتان فرستادهام خیلی وقت است که نوشتهام؛ امّا حس و حال فرستادنش را نداشتم، تا اینکه امروز حس محترم آمد و در خانهیمان را کوفت و گفت: «شرمنده که بیخبر رفته بودم.» و من هم تُرش کردم و گفتم: «حالا! اصلاً نمییومدی بهتر بودها!» و حس محترم زد زیر گریه و آنقدر آه و ناله و داد و فغان و اظهار شرم و پشیمانی کرد که نگو. دلم برایش سوخت و تبدیل به مُشتی خاکستر گشت و خلاصه آخر به داخل خانه راهش دادم.
راستی بابت SMSای که بهم دادی ممنونم. خیلیخیلیخیلی... خوشحالم کردی. هر چند که SMS آت نصفه و نیمه آمد؛ امّا برای من به اندازهی یک دنیا ارزش داشت و باعث شد که دوباره به یاد تو و تمام سلامبچههاایهای گل بیفتم و بفهمم که کسانی هستند که منتظر نوشتههای هر چند آبکیِ بنده باشند.
راستی برایم که دعا میکنی. هان؟
کسی که هرگز فراموشتان نمیکند
ندا مرادیفرد- صومعهسرا
***
خبرنگار افتخاری؟
من اوّلینبار است که برای شما نامه مینویسم. امیدوارم که مرا تحمل کنید! منظور از تحمل در اینجا این است که در زیر نامههایی که من میفرستم خفه نشوید! چند انتقاد دارم. از مجلهی خردادماه:
1- مجلهتان برخلاف اینکه مخصوص نوجوان است، کودکانه است! از صفحهی اول بگیر تا صفحهی آخر!
2- از صفحهی اول تا آخر 2 روایت داشتهاید از شهید چمران و برادر تندگویان که به نظر من در هر شماره یک روایت و زندگینامه بهتر است.
3- بعضی از خاطرات سطحی است. مانند «گلهای اشتباهی» محمد احمدی- کاکی بوشهر یا «ساعت هشت 8/8/88» صدری علیزاده!
4- گفتوگو با نویسندگان و شاعران مجله را قطع نکنید و در هر شماره ادامه بدهید.
5- هر شماره برگ اشتراک را چاپ کنید.
6- اریگامیهای سادهتر و کوچکتری چاپ کنید تا یک صفحه بیشتر جا نگیرد!
7- خبرنگار افتخاری.........!
و این همه انتقاد من فقط از یک شماره!
و مانده است که اگر خوب بودند اجرا کنید.
علی باجلان- درود
***
این اوّلین نامهی من به شماست و شما هنوز منو نمیشناسین.
من مهسا هستم. شعرو دوس دارم؛ امّا نمیدونم تا چه اندازه تو این کارم موفقم.
انتظار دارم شما بهم بگین. راهو بهم نشون بدین. من هنوز اول راهم. ولی سعی میکنم همیشه اول راه نباشم و پیشرفت کنم. من از شما انتظار دارم. لطفاً کمکم کنید!
اگه از نوشتههای من خوشتون اومد بهم بگین؛ حتی بدتون هم اومد بگین. فقط هر طور شده به من جواب بدین. منو بیجواب نزارین.
با تشکر- مهسا مختاریان
***
محدثه خانم گل
از اینکه به جمع آسمانهایها پیوستی، ممنونم. نامهات شروع خوبی بود برای کارهای جدید و بهتر. میدانم برای نوشتن نامه خیلی ذوقزده بودی؛ چون نامهات را در دو روی کاغذ نوشته بودی. انتظار دارم در نامههای بعدی فقط از یک طرف برگه استفاده کنی. متن زیبایت را خواندم. برای شروع خوب و مناسب بود و آن را برای یکی از شمارههای آسمانه در نظر گرفتم. منتظر کارهای جدیدت هستم.
دوست قدیمی آسمانه، ندا مرادیفرد
از اینکه بعد از مدتها برایمان مطلب فرستادی متشکرم. مطلب طنزت زیبا و دلنشین بود. برای آسمانه جای بسی خوشحالی است که مطلب طنز تو را در خود جای دهد. اسمش را به دلایلی عوض کردم. در مطلب طنز و داستانهای اینگونهای سعی کن بیشتر به موقعیت طنز بپردازی. هر چند لحن طنز هم در داستان نیاز است، موقعیت طنز در استحکام داستان نقش مهمی دارد. نکتهی دیگر اینکه سعی کن داستانها به روزتر و در خور نوجوانان باشد. به هر حال مسائل مختلفی در زندگی نوجوانان وجود دارد که میتوان با عینک طنز به آن نگاه کرد. منتظر آثار بعدیات هستم.
دوست منتقد، علی باجلان
آثار خوبت رسید. ممنونم از اینکه درِ دوستی را به روی مجله باز کردی. انتقادهایت را به جان میپذیریم؛ امّا برخیهایش را نمیتوان قبول کرد. در سلامبچهها خیلی از مطالب هست که به درد کودکان نمیخورد. کنار مجلهی سلامبچهها، مجلهای به اسم پوپک هست که مطالب مناسب کودکان در آن چاپ میشود. البته آثاری هم هست که خود نوجوانان مینویسند. شاید در نظر تو کودکانه باشد؛ امّا اینطور نیست. خیلی از آثار کودکانه در این مجله رد میشود و به چاپ نمیرسد.
بارها هم اشاره کردهام که هر کدام از شما یک خبرنگار افتخاری برای آسمانه هستید. امیدوارم با مطالب زیبا و جالب، کوچههای ٱسمانه را پر از عطر نوجوانی کنید.
دوست عزیز آسمانه، زهرا عبدی- قم
اثر تو بیشتر به یک خاطره شبیه است. اگر برخی نکتهها را رعایت کنی میتواند داستان بهتری باشد. البته فضای داستانت به کودکان بیشتر میخورد. اتفاقهایی که در «دوست نیک گنج بزرگ است» میافتد، خیلی ساده و معمولی است و دلیل محکمی برای هم ندارند. با مطالعهی داستانها و کتابهایی در این زمینه، میتوانی راه پیشرفت را برای خودت هموار کنی. باز هم برایمان بنویس.
دوست خوب آسمانه، مهسا مختاریان
مقدم تو را مثل دوستان جدید دیگر به آسمانه گرامی میدارم. شعرهایت را خواندم. زیبا و دلنشین بود. نگاه شاعرانهی خوبی داری. طرحهایت هر کدام ویژگی خاص خود را داشت. مثلاً در «دنیای من» نوعی تقابل و تضاد دیده میشد. البته میتوانستی به جای فقیر و ثروتمند، از واژههای شاعرانهتری استفاده کنی. مطالب طنز و کاریکلماتور هم قابل استفاده است. راستی نشانهی دقیقی از شما نداریم. در نامهی بعدی نشان دقیق به همراه مشخصاتت را برایمان بفرست.
دوست گرامی، زینب خزاییپول
مطلب کوتاهت را از ایمیل دریافت کردم. امیدوارم مطالب بیشتری برایمان بفرستی.
دوستان عزیزم، نامههایتان رسید. از لطفتان ممنون.
لطفاً:
1- نامه و مطالب را خوانا بنویسید.
2- برای نوشتن از یک طرف کاغذ استفاده کنید.
3- مشخصات کاملی از خودتان را در نامه قید کنید.
وحید بلندیروشن، زهرا عباسیان، زهرا ابراهیمپور، زینب خزاییپول، ندا مرادیفرد، زهرا عبدی، علی باجلان، سعادتسادات جوهری، مهسا مختاریان، تیمور قادری، سیدرضا تولاییزاده، محدثه رمضانی، بیژن غفاری، عاطفه اللهاکبری، افروز ارزهگر، صغری شهبازی.
ارسال نظر در مورد این مقاله