نویسنده
چه قدر دربارهی هوش میدانید؟ آیا باهوشها همیشه موفقاند؟ فکر میکنید شما چه قدر باهوشید؟ اصلاً هوش به چه چیزی میگویند؟
در خانهی مغز ما چیزی زندگی میکند به نام IQ، که سالها فکر میکردیم او فرمانروای همهی دستورهایی است که از مغز صادر میشود و رفتار ما براساس خیر و صلاحی که او تشخیص میدهد، بدون چون و چرا تحت رهبری اوست، و هر کجا رفتار خردمندانهای از کسی سر میزد یا برعکس، عمل غیرعاقلانهای انجام میداد سریع نسبت به او IQ بالا یا IQ پایین میزدیم؛ اما آیا به راستی رفتار ما نشان دهندهی هوش عمومی یا کلی ماست؟ اگر این چنین است چرا با وجود هوش بالا یا همان IQ بالا در بعضی افراد باز هم رفتارهای عجیب و غریب و دور از انتظار بروز میکند؟ کسانی که شاید درسشان خیلی خوب است و نمرهی اول را دارند؛ اما نمیتوانند به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کنند و راحت حرف بزنند و یا مثلاً بند کفششان را ببندند! پس معلوم میشود که همه چیز تحت IQ یا هوش عمومی اداره نمیشود و در موقعیتهای خاص از هوش دیگری باید استفاده کرد.
هوش عمومی یا IQ ، یک توانایی ذهنی است و قابلیتهای مختلفی همچون استدلال، برنامهریزی، یادگیری، حل مسأله، تفکر، استفاده از زبان، پاسخ دادن را داراست. هوش، کیفیتی است که سبب موفقیت تحصیلی میشود و از اینرو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار میرود. کودکان باهوش نمرههای بهتری در دروس خود میگیرند و پیشرفت تحصیلی چشمگیری نسبت به کودکان کمهوش دارند. اما هوش دیگری هم وجود دارد به نام هوش هیجانی یا EQ که میگوید کیفیت هوش را نمیتوان به نمرهها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد؛ زیرا موفقیت در مسائل مختلف زندگی که فرد را همه جانبه برجسته میکند، باید عوامل زیادی را در نظر گرفت:
گاهی از احساساتتان و استفاده از آنها برای تصمیمگیریهای زندگی.
توانایی یافتن برای مدیریت زندگی هیجانی خود و تسلیم نشدن در مقابل افسردگی، نگرانی و خشم.
تحمل ناملایمات و از دست ندادن انگیزه برای پیگیری اهداف.
همدلی و درک هیجانهای دیگران بدون نیاز به این که خود آنها به شما بگویند که چه احساسی دارند.
کنترل ماهرانه و یکنواخت احساسات در روابط با دیگران.
بهطور کلی پیشرفت در بیشتر موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش هیجانی دارد؛ به عبارتی، هوش یعنی تفکر عاقلانه، عمل منطقی و رفتار مؤثر در محیط.
IQ به ما میگوید که چه کار میتوانیم انجام دهیم. در حالی که هوش هیجانی EQ به ما میگوید که چه کاری باید انجام بدهیم و بهترین کار چیست. IQ شامل توانایی ما برای یادگیری تفکر منطقی است، در حالی که هوش هیجانی به ما میگوید که چگونه از IQ در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم.
به این سؤال توجه کنید:
شما در هواپیمایی نشستهاید که ناگهان هواپیما به دلیل بدی آب و هوا تکانهای شدیدی میخورد. شما در این حالت چه کار میکنید؟
الف- به خواندن کتاب یا مجله و یا تماشای فیلم ادامه میدهید و سعی میکنید به وضعیت پیش آمده توجهی نکنید.
ب- به دقت مهماندارها را زیر نظر میگیرید، کارت شرایط اضطراری را که در جلو صندلی شماست میخوانید و برای وضعیت اضطراری خود را آماده میکنید.
ج- کمی از هر دوی الف و ب یا مطمئن نیستم، تا به حال فکرش را نکردهام.
این که در این حالت کدام را انتخاب کنیم دیگر نمیتوان از اعداد، ارقام و پاسخ به سؤال چهار جوابی استفاده کرد، بلکه باید از هوش هیجانی استفاده کنیم و اوضاع را تحت کنترل خود درآوریم. بر احساسات خود مسلط باشیم و بهترین راه را انتخاب کنیم. نمونههای زیادی از این نوع اتفاقها در زندگی هست که باید بتوانیم از IQ یا همان هوش هیجانی استفاده کنیم.
به عقیدهی بسیاری از دانشمندان، هوش هیجانی یعنی واکنشهایی که شخص در وضعیتها و موقعیتهای اجتماعی مختلف نشان میدهد، به همان اندازهی IQ مهم است. حتماً تاکنون اشخاص زیادی را دیدهاید که علیرغم داشتن سطح IQ بالا، در پستهای پایین مشغول به کار هستند و به حق خود نمیرسند. آنها مهارتهای اجتماعی لازم برای آن که خودشان را نشان داده و بر مشکلات موجود غلبه کنند، ندارند. به خاطر همین، درس خواندن صرف نمیتواند لازمهی رسیدن به موفقیت باشد. بازی کردن و انجام فعالیتهای معمول روزانه نظیر نان خریدن، انجام کارهای خانه، کمک به دیگران و انجام یک کار هنری مثلاً نقاشی، خیاطی و یا رفتن به سوپرمارکت یا مشارکت در جلسات عمومی، به یادگیری و افزایش هوش اجتماعی کمک میکند؛ زیرا فعالیتهایی سازنده، اجتماعی و معنیدار هستند. هر اندازه فرد زمانی را به درس خواندن و مطالعه میپردازد، به همان اندازه نیز لازم است زمانی را برای فعالیتهای آزاد و خلاق برای خودش داشته باشد.
در زندگی هیچ چیز بزرگی تاکنون به دست نیامده است، مگر آن که پشت آن قدرت هیجان نهفته باشد.
در این جا بد نیست نامهی شخصی به آموزگار پسرش را با هم بخوانیم. به نظر شما این نامه چه ربطی با هوش هیجانی دارد؟
«او باید بداند که همهی مردم عادل و صادق نیستند؛ اما به پسرم بیاموزید که در برابر هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بیاموزید در برابر هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت میشود. به او بیاموزید که در برابر هر دشمن، دوستی هم هست.
میدانم که وقت میگیرد، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش یک دلار کاسبی کند، بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد. به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن برحذر دارید. به او نقش و تأثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.
اگر میتوانید به او نقش مؤثر کتاب در زندگی را آموزش دهید. به او بگویید تعمق کند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود، به گلهای درون باغچه و به زنبورها که در هوا پرواز میکنند، دقیق شود.
به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است مردود شود، اما با تقلب به قبولی نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایمها، ملایم و با گردنکشها، گردنکش باشد. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد، حتی اگر همه برخلاف او حرف بزنند.
به پسرم یاد بدهید که همهی حرفها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست میرسد انتخاب کند. ارزشهای زندگی را به پسرم آموزش دهید.
اگر میتوانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند. به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد.
به او بیاموزید که میتواند برای فکر شعورش مبلغی تعیین کند، اما قیمتگذاری برای دل بیمعناست!
به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود؛ و اگر خود را بر حق میداند، پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.
در کنار تدریس با پسرم ملایمت به خرج دهید، اما از او یک نازپرورده نسازید. بگذارید که او شجاع باشد. به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.»
توصیههایی برای بالا بردن هوش هیجانی
1- خودآگاهی عاطفی (هیجانی): آگاهی خود را از احساسات خویش و درک و فهم بیشتر آنها بالا ببرید و سعی در کنترل آنها داشته باشید.
2- شجاعت: ابراز احساسات، باورها، افکار و دفاع منطقی و مطلوب از حق و حقوق خویش را مورد بررسی قرار دهید.
3- عزت نفس: توان خودآگاهی و درک و پذیرش خویش و احترام به خود را بررسی کنید.
4- خودشکوفایی: توانایی و تشخیص استعدادهای ذاتی و استعداد انجام دادن کارهایی را که میتوانید و میخواهید و از انجام دادن آنها لذت میبرید، بررسی کنید.
5- استقلال: توانایی خود رهبری، خویشتنداری فکری و عملی و رهایی از وابستگیهای هیجانی را بررسی کنید.
6- همدلی: توان آگاهی از احساسات دیگران و درک و تحسین آن احساسات را بررسی کنید.
7- مسؤولیت اجتماعی: توانایی خود را در معرفی به عنوان عضوی مفید و سازنده و دارای حس همکاری در گروه اجتماعی خویش را مورد بررسی قرار دهید.
8- روابط میان فردی: توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایتبخش متقابل که نزدیکی عاطفی، صمیمیت و داد و ستد مهرآمیز از ویژگیهای آن است، بررسی کنید.
9- آزمون موقعیت: توانایی ارزیابی رابطهی بین تجربهی عاطفی و عینیتهای موجود را بررسی کنید.
10- انعطافپذیری: توانایی کنار آمدن با هیجانها، افکار و رفتارهای خود را در شرایط و موقعیت متغیر و مختلف بررسی کنید.
11- حل مسأله: توانایی تشخیص و تعریف مشکلات و خلق و راه حلهای مؤثر را مورد مطالعه قرار دهید.
12- تحمّل تنشها و اضطرابها: توان تحمّل خود را در برابر رویدادهای ناخوشایند و شرایط تنشزا و هیجانهای شدید بررسی کنید.
13- خوشبینی: توانایی توجه به جنبههای روشنتر زندگی و حفظ نگرش مثبت را حتی هنگام وجود احساسات منفی و ناخوشایند مورد بررسی قرار دهید.
14- نشاط: توانایی احساس رضایت از زندگی، احساس رضایت از خود و دیگران، سرزندگی و ابراز احساسات مثبت را بررسی کنید.﷼
ارسال نظر در مورد این مقاله