نویسنده
داستانی برای تمام فصول
نقد و بررسی داستان بابا لنگدراز اثر آلیس جین چندلر وبستر
کارتون زیبای بابا لنگدراز هنوز در خاطر بسیاری از ما کودکان دیروز، خاطرهای شیرین به یادگار گذاشته است؛ همان جودی ابوت معروف و دوستداشتنی! قصهای که یکی از جالبترین و محبوبترین داستانهای نوجوانان در جهان است. نویسندهی این داستان شیرین و خواندنی خانم آلیس جین چندلر وبستر معروف به جین است.
خانم جین وبستر با نام اصلی «آلیس جین چندلر وبستر» در بیست و چهارم ماه ژوئیه سال 1876 در نیویورک در خانوادهای ادب دوست و اهل مطالعه به دنیا آمد. پدر جین یکی از ناشران معتبر نیویورک بود و داییاش «مارک تواین» نویسندهی معروف و ارزشمندی در حوزهی ادبیات نوجوانان مانند «هاکلبری فین»، «شاهزاده و گدا» و «تام سایر» بود. جین از دوران نوجوانی تحتتأثیر داستانها و نوشتههای داییاش قرار داشت و علاقه و استعداد زیادی برای نوشتن در خود احساس میکرد. از اینرو، جین کمکهای بسیاری از پدر و داییاش برای رشد و پرورش فکر و ذهن و تخیلاتش گرفت. او در این دوران فرصت زیادی را صرف مطالعه کرد و هر کتاب ارزشمندی که به دستش میرسید فوری آن را میخواند. به قول خودش تنها علاقهی دوران نوجوانیاش، مطالعه بوده، و درسها و عبرتهای زیادی هم از آن گرفته است. او در یادداشتهای روزانهاش مینویسد: «در میان کتابها، کتابی را دوست میدارم که نثری ساده و روان داشته باشد و دنیای مرا به خوبی بشناسد.»
او توجه خاصی به علایق و خواستههای همسن و سالان خود داشت و روابط و رفتارهای آنها را به دقت به خاطر میسپرد. در مورد آنها فکر میکرد و سعی داشت از این تجربهها در نوشتن داستانهایش استفاده کند تا نوجوانان با آثار شخصیتها، اتفاقها و داستانهایش ارتباط بهتر و نزدیکتری برقرار کنند. او از اینکه همسن و سالهایش با داستانها و قصههای داییاش، مارک تواین، ارتباط خوب و صمیمانهای برقرار میکردند لذت بسیاری میبرد و از تجربههای او برای رسیدن به اهدافش کمک میگرفت.
جین زنی آزاد اندیش، مدرن و دنیا دیده بود که شخصیتهای زن کتابهایش هم بر همین اساس پایهریزی شده بودند. از نکات جالب در داستانهای جین این است که بیشتر رمانهایی که او مینوشته در مؤسساتی اتفاق میافتاد که کاملاً دخترانه هستند و یا یک زن آن را مدیریت میکند. از نکات بارز جین این است که وی همیشه به نظام خانوادگی یا آموزشی و فعالیتهای اجتماعی علاقه داشته و شخصیتهای اصلی داستانهایش طوری ترسیم شدهاند که این موارد را رعایت میکنند.
جین شخصیتی بسیار حساس و دقیق داشت. از تفاوت طبقاتی و وجود دو طبقهی فقیر و ثروتمند در جامعهی آنروز رنج میبرد، و همین مسأله موجب شد تا اندیشهی خلق اثری چون «بابا لنگدراز» در ذهن او جان بگیرد.
داستان بابا لنگدراز یکی از مهمترین آثار جین وبستر است. این داستان در 1912 میلادی منتشر شد و نام جین وبستر را در ادبیات داستانی نوجوانان جاودانه کرد. این داستان به شیوهای بیان شده که هر فردی، در هر سن و سال، ارتباط خوبی با آن برقرار میکند. در این داستان علاوه بر وجود جنبههای سرگرم کننده، توجه به عواطف و احساسهای لطیف انسانی مثل بخشش، نوع دوستی، صبر و پایداری ... به چشم میخورد.
به دنبال موفقیتی که این داستان کسب کرد، دو سال بعد جین داستان دیگری در ادامهی بابا لنگدراز نوشت به نام «دشمن عزیز». این کتاب نیز به صورت مجموعه نامههایی است که اینبار سالی ماک براید- که اکنون از طرف جودی و همسرش جرویس پندلتن به عنوان سرپرست مؤسسه ژان گریر انتخاب شده- برای جودی نوشته است.
از جین وبستر آثار دیگری چون «پاتی و پریسیلا» 1907، «دشمن عزیز» 1914، منتشر شده است. یک شرکت کارتونی، کارتون جذاب و تماشایی از بابا لنگدراز ساخته که در بیشتر کشورهای دنیا با استقبال پرشور کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان مواجه شده است. جین وبستر در یادداشتهایش اشاره میکند که تمام موفقیتهای خود را مدیون دوران طلایی مدرسه، دوستان خوب، مطالعهی زیاد و همصحبتی با پدر و دایی نویسنده است.
ازدواج جین وبستر همزمان با انتشار داستان «دشمن عزیز» همراه بود. جین مردی به نام «گلن فوردمک کینی» که به شدت نوشتههای او را میستود و به عمق لطافت احساسش دست یافته بود ازدواج کرد. هنوز یکسال از عمر این ازدواج نمیگذشت که جین درست پس از تولد دخترش به علت تب زایمان در ساعت 7:30 روز یازدهم ماه ژوئن 1916، درست در آستانهی تولد چهل و یک سالگیاش دیده از جهان فروبست.
شخصیت اصلی داستان
این داستان در حقیقت شرح مجموعهی حوادث مختلفی است که برای نقش اول داستان اتفاق میافتد. شخصیت اصلی داستان، «جودی ابوت» دختری یتیم؛ اما سرزنده، مهربان، دوست داشتنی و باهوشی است که حدود 17-18 سال از عمر خود را در یتیم خانهای گذرانده و در آنجا بزرگ میشود؛ اما یکروز به طور اتفاقی پس از گردهمایی گروهی از افراد ثروتمند و سرشناس در نشستی به سرپرستی رئیس این پرورشگاه، نیکوکار ناشناسی تصمیم میگیرد پرداخت کمک هزینهی تحصیلی جودی ابوت را بر عهده گیرد و جودی ابوت با پشتیبانی مالی فرد ناشناس که متعلق به طبقهی ثروتمند جامعه است، میتواند به مدرسهی خصوصی راه یابد. جودی که حامی خود را نمیشناسد و فقط در یک نگاه از پشت سر تنها موفق به دیدار سایهی بلند او هنگام خروج از پرورشگاه میشود، که از او فقط سایهای با پاهای دراز در ذهن دارد، او را «بابا لنگدراز» مینامد و اغلب دربارهی زندگی و فعالیتهایش به او نامه مینویسد (رمان در قالب همین نامهها روایت میشود). او در تمام دوران مدرسه و تحصیل با نامه، با ناشناس خیّر ارتباط دارد و برنامهها، وضعیت تحصیلی و دلمشغولیهای خود را به او گزارش میدهد و با او در میان میگذارد.
جودی در مدرسه به سختی تلاش میکند تا فاصلهی فرهنگی خود با جامعهی پیرامونش را که ناشی از بزرگ شدن در انزوای پرورشگاه است، جبران کند. او حتی به دانشکده راه مییابد و در دانشکده دوستان خوبی مثل «سالی مک براید» و «جولیا پندلتون» پیدا میکند. سالی و جولیا دو دوست و هماتاقی جودی بودند که دو روحیه و اخلاق متفاوت داشتند. جولیا دانش آموزی مغرور و ثروتمند، که سعی داشت از اسرار جودی اطلاع پیدا کند؛ ولی برعکس، سالی دختری شیرین، اما خجالتی که با جودی بسیار صمیمی میشود و سالی در مییابد که بسیار به جودی انس گرفته است.
جودی در پایان داستان به هویت بابای محبوبش «بابا لنگدراز» پی میبرد و در جریان تبادل نامهها، شخصیت جودی آنقدر با مرد خیّر هماهنگ و همسو میشود که در پایان داستان «جودی ابوت» و مرد خیّر با یکدیگر ازدواج میکنند و زندگی مشترک را آغاز میکنند.
در حقیقت میتوان گفت این رمان، شرح وقایعی است که در جریان بلوغ اجتماعی و شخصی رشد و تحصیلی جودی ابوت اتفاق میافتد. این داستان در مجموعهی کتابهای گروه سنی کودک و نوجوان طبقه بندی شده است. آنچه جالب توجه است این که نویسنده شما را مخاطب اصلی داستان خود قرار داده است که این واژه یعنی شما میتوانید از محدودهی وسیعی از طیف سنی افرادی از گروههای مختلف را در بر بگیرید. این در حالی است که در آن زمان این داستان بیشتر مورد توجه دختران جوانی بود که در ارتباط با تصمیمگیری برای انتخاب شغل، ادامهی تحصیل و آغاز زندگی مشترک خود با مشکلاتی مواجه شدند. در حقیقت چنین داستانهایی میتوانست بیانگر دیدگاههای بسیاری از جوانان و نوجوانان هم دورهی آنها باشد. به طور کلی این داستان بازگو کنندهی توجه نویسنده به فعالیتهای اجتماعی و حق مشارکت اجتماعی زنان است. اگرچه بسیاری از منتقدان بر این باورند که داستان «بابا لنگدراز» در بردارندهی مضامینی علیه طرفداری از حقوق زنان است، بسیاری دیگر معتقدند که جودی ابوت نمادی از رشد استقلال فردی است که با سرپیچی و نافرمانی جودی از خواستههای حامی او «جان اسمیت» و آرزوهای او برای زندگی جودی آغاز شده و با حرکت او از مسیر آموزش به سمت زندگی واقعی برای دستیابی به نیازهایش ادامه پیدا میکند.
آثار جین وبستر در عین سادگی و روانی متن سرشار از عواطف پاک انسانی، نوع دوستی، مبارزه با جامعهی طبقاتی و فقر است. مسائلی که هر انسان آزاد اندیش را در هر سن و سالی با خود همراه و همسو میکند. اگرچه نزدیک یک قرن است که از مرگ این نویسنده میگذرد، داستان جاودانهی او در میان نوجوانان هر عصری محبوب است و نام جین را در ادبیات داستان نوجوانان تا به ابد جاودانه میسازد.﷼
ارسال نظر در مورد این مقاله