نویسنده

 

 


 


به احترام دست‌ها

بعضی‌ از عادت‌ها هست که باعث پیش‌رفت و محبوبیت ما می‌شود. مثلاً اگر عادت کنی لبخند بر لب داشته باشی، کلی روحیه‌ات عوض می‌شود؛ یا این‌که اگر سلام کردن را عادت خود قرار بدهی، چه‌قدر باعث محبوبیت می‌شود. در زندگی خیلی از کارهای معمولی هست که می‌دانیم باید انجام دهیم؛ اما از آن غافلیم. مثلاً یک دستور بهداشتی هست که: «قبل و بعد از غذا دست‌هایت را بشور.» وقتی این دستور را می‌شنوی لبخندی می‌زنی و می‌گویی: «این‌که کاری ندارد.»

درست است. گفتنش خیلی راحت است؛ اما عمل کردن به آن به اندازه‌ی گفتنش نیست. فرض کن در روز حداقل سه‌بار غذا می‌خوری. آیا راحت می‌توانی بعد از غذا خوردن بلند شوی و دست‌هایت را زیر آب بگیری. معلوم است نه. یک‌بار یادت می‌رود. یک‌بار بعد از غذا زنگ خانه به صدا در می‌آید و فوری می‌روی در را باز کنی. یک‌بار متوجه می‌شوی تلویزیون فیلم قشنگی دارد. همین باعث می‌شود فوری بروی و فیلم مورد علاقه‌ات را ببینی.

این دست‌ها پر از انرژی‌های نامرئی هستند. گرمای خاصی دارند. چیز عجیبی است. تا حالا شده سرت درد بگیرد؟ اولین کاری که می‌کنی دستت را روی پیشانی‌ات می‌گذاری. کمی آرام می‌شوی. یا اصلاً فکر کردی وقتی به کسی دست بدهیم، چه‌قدر می‌تواند دوستی را عمیق کند. همین دست خیلی کارها می‌تواند برایت انجام بدهد. نقاشی بکشد، چیزی بنویسد، چیزی درست کند، دست کسی را بگیرد و خیلی کارهای دیگر. حالا فرض کن این دست پر انرژی و پرکار، آلوده باشد. می‌دانی چه‌قدر انرژی زیر این آلودگی‌ها پنهان می‌شود؟ تا حالا دست چرب و آلوده را به سر و صورت خودت کشیده‌ای؟ اصلاً آدم چندشش می‌شود. تازه خیلی از وسایل را هم با همین دست می‌گیریم. می‌دانی اگر دست تمیز نباشد چه‌قدر می‌توانیم آلودگی را منتقل کنیم؟

اصلاً چیزهای دیگر را رها کنیم و به خودمان بچسبیم. نشسته‌ای و یک‌دفعه در چشمت احساس سوزش می‌کنی، اگر این دست، آلوده باشد و تو آن را به چشم خودت نزدیک کنی، می‌دانی چه بلایی سر خودت می‌آوری؟ هرچه آلودگی هست به چشم منتقل می‌شود. یا با همین دست سر و بدن خودت را بخارانی. خب معلوم است که کار مفیدی نکردی. آلودگی را انتقال داده‌ای به سر و بدن خودت.

حتماً با خودت می‌گویی: «وای! من که بچه نیستم. همیشه هوشیارم. تا جایی از بدنم احساس درد کرد، اصلاً با دستم کاری ندارم. کاری نمی‌کنم که دست آلوده را به بدنم برسانم.» خوش به حالت که این طوری هستی. هوشیاری خوب است، ولی بعضی وقت‌ها اصلاً دست خود آدم نیست. یک‌دفعه پیش می‌آید. یا این‌که تو در خوابی، مگسی روی صورتت می‌نشیند و اگر دست آلوده را به صورتت بزنی، همان اتفاق قبلی می‌افتد. در خواب، دست‌ها بیدارند. دست‌ها نگهبان تواند. تو را از هر حادثه‌ای دور نگه می‌دارند.

آیا این دستی که این همه کارایی دارد و این همه خدمت به من و تو می‌کند، بابد بی‌خیالش شویم؟ باید به دست‌ها احترام گذاشت. همان‌گونه که خودت از آلودگی بدت می‌آید، دست‌ها هم از کثیفی و چرک بودن بدشان می‌آید. هر چه‌قدر هم تو تمیز و مرتب باشی، ولی دست‌هایی کثیف داشته باشی، باز بی‌فایده است. به احترام دست‌ها باید بلند شد و به شکرانه‌ی این دو نعمت بزرگ که خدا به ما داده است باید همیشه بعد از غذا آن‌ها را شست. باور کن دست‌ها هم از این کار خوش‌شان می‌آید. وقتی دست‌ها را زیر آب می‌گیری، انرژی نهفته‌ی‌شان دوباره آشکار می‌شود و به تو می‌گویند با تمام قوا در خدمتیم. قدر این دست‌های با محبت را باید دانست و با گوش کردن به دستور کوچک: «بعد از غذا دست‌ها را باید شست» از دست‌ها تشکر کن.

کسی که پس از غذا خوردن با دست آلوده و چرب بخوابد، هیچ‌کس جز خودش را سرزنش نکند.

حضرت فاطمه‌ی زهرا(س)، نهج الحیاة، ص 55.

CAPTCHA Image