کوچه باغ


حضور مادرانه

آه! ای نازنین مهربان! صبحگاهان چشم در چشم آسمان به پرواز درمی‌آیی و حضور عشق را در کوچه‌های مادرانه‌ات به تصویر می‌ایستی. ای خوب! نگاهت می‌کنم. آرامشی عمیق در تار و پود قالی جانم، ریشه می‌دواند؛ غم‌ها و بغض‌هایت را در گلو می‌فشاری تا اشک‌های گرمت خانه را مه‌آلود نکند.

«مادر، کلام مقدس آفرینش، مادر، تلاقی آسمان و دریا، نشان محبت...»

تو تا همیشه زنده‌ای. بودن تو سایه‌ای از اقتدار بلند تو است.

تو طلایه‌دار نام کسی هستی که در زمان جریان دارد و کسی که صدای قدم‌هایش هنوز هم در گوش خاطره‌‌های دور و نزدیک مهربانی تکرار می‌شود. تو امتداد نام فاطمه‌ای؛ فاطمه‌ای که مقدس‌ترین گلواژه را شکوفا کرد و پروراند با تبسم بی‌ریایش. مادر! از عمیق‌ترین لاله‌های تنم، صفای وجودت را فریاد می‌زنم و در چشمان زلالت، به دنبال چراغ‌های همیشه روشن می‌گردم.

امشب دوباره ناگفتنی‌ها را از سکوت چشم‌هایم خواندی. تو را به حرمت و بزرگواری مادری‌ات سوگند، دعای خیرت چون همیشه بدرقه‌ی فرداهای مبهم روزگارم باشد که دعای مستجاب تو پناه افسون‌های روزمره‌ام شود!

مادر! تو را می‌شناسم! از گریه‌های شبانه‌ات، از چشم‌انتظاری‌های بی‌پایانت، از نگاه آرامت و از نام مقدست! ای تجسم ایمان و ایثار.

سعادت‌سادات جوهری

ایران سرای من است

وقتی نام مقدس ایران به سریر زبان جاری می‌شود، سر به آسمان افتخار می‌سایم. ایران همیشه برفراز قله‌ی اقتدار ایستاده است؛ امّا اکنون ابرهای تیره‌ی تحریم و تهدید آسمان بلند آوازه‌ی ایران را پوشانده‌اند. با تمام وجود در تکاپو و تلاش هستیم تا فجر جاوید کشورمان گل همیشه بهارمان را باد خزان استکبار آسیبی نرساند و آن‌گاه که آمریکا این دیو سیاهی و پلشتی و پلیدی بر استقلال میهن می‌تازد و یا قصد تاراج عزت آن را دارد و گاه در اندیشه‌ی شکست ایران است، با تمام وجود فریاد برمی‌آورم که خیالی دست نیافتنی است و کاری ناشدنی؛ چرا که من ایرانی‌ام و ایرانی همیشه بیدار و هوشیار است و آگاه بر آنچه در کمین نشسته است. در پاسخ تحریم‌ها با ذره‌ذره‌ی وجود خویش فریاد برمی‌آورم که ایرانی ایستاده و دست تمنا به‌سوی بیگانه دراز نمی‌کند. در پاسخ به حربه‌ی تحریم با افتخار کالای ایرانی در دست می‌گیریم و به‌پا می‌خیزیم. در برابر تمام ابرقدرت‌ها، به ستیزه با بی‌عدالتی و نابرادری و نابرابری‌ها فریاد برمی‌آوریم، کالای ایرانی افتخار هر ایرانی است و هر ایرانی در طلب اعتلای میهن خویش است.

پس آن‌گاه که چرخ‌های گردون می‌گردد و گردانندگان چرخ اقتصاد کشور دست به‌کار می‌شوند و کالای نفیس ایرانی را به بازار عرضه می‌کنند، من نیز به عنوان یک ایرانی و با شعار کالای ایرانی افتخار ایرانی پا‌به‌پای آن کارگر پیش می‌روم و بوسه بر دستان توان‌مند ایرانی می‌زنم و با خرید کالای ایرانی پاسخی دندان‌شکن به تحریم آمریکا می‌دهم که من ایرانی‌ام و ایران سرای من است و اعتلای ایران یگانه مقصود من.

صغری شهبازی


تابستونه! فصل شادی و خنده

بوی تابستان می‌آید. بوی خواب! بوی کلاس‌های تابستانی، بوی هندوانه و از همه بیش‌تر بوی کارنامه می‌آید. نگویید اَه بازم رسید به درس. نه، نگویید، برای بعضی‌ها هم بوی درس می‌آید؛ بوی کنکور، بوی تست، بوی شب‌بیداری و بوی سختی و تلاش. برای بعضی‌ها هم بوی مسافرت می‌آید؛ بوی تور، بوی قطار، بوی هواپیما. برای بعضی‌ها هم بوی توپ می‌آید؛ بوی فوتبال، بوی هندبال، بوی ورزش! راستی تابستون برای شما چه مزه‌ای می‌ده؟ بوی توپ؟ درس؟ مسافرت؟ یا خواب؟ برای من بوی درسی که به توپ می‌رسد و با آن به مسافرت رفته و می‌خوابد می‌دهد، جالب بود! نه؟ به قول شاعر قدیمی:

تابستونه فصل شادی و خنده

فصل تفریح و فصل بازی و خنده!

تحلیل صرفی ماه مرداد!

م: میوه! نمی‌دونم چرا با شنیدن حرف «م» از «مرداد» یاد میوه می‌افتم! یاد موز می‌افتم بیش‌تر؛ البته اگه عصبانی نمی‌شید یه‌کم هم یاد «مِهر» می‌افتم. وای‌... وای‌... نزنید! باشه، باشه، همون میوه‌... همون موز‌... آخ!

ر: ریخت و پاش! آقا جان اینارو نخونید بدآموزی داره! کارهای بد بد یاد می‌گیرید! گفته باشم. «ر» یعنی «ریخت و پاش» یعنی بریز و بپاش! نه اون ریخت و پاش‌هایی که بچه‌ها انجام می‌دن. ریخت و پاش به معنای مهمونی و میزبونی!

د: دکتر! البته خدا نکند که تو این ماه دکتر برین! یا هر وقت دیگه؛ امّا تو این ماه مسمومیت‌ها زیاده. ممکنه کارتون به دکتر هم برسه! البته من چون خودم یه‌بار تو ماه مرداد مسموم شده و دکتر هم رفتم با شنیدن «د» اولی «مرداد» یاد دکتر می‌افتم و «دل‌درد»!

ا: آرزو، یعنی امید. «الف» یعنی امید و آرزو؛ یعنی تموم کارهایی که تو سال تحصیلی انجام دادن‌شون آرزو به دلت گذاشته و آرزو به دل موندی، تو این ماه انجام بده. امید داشته باش که می‌تونی اگه بخوای.

د: دستاورد یعنی پیش‌رفت؛ یعنی سعی کنید تو این ماه هم یه‌کمی اگه شده از یه‌کمی هم بیش‌تر، دستاورد و پیش‌رفت داشته باشید! سعی کنید مغزتون از کار نیفته؛ چون مدرسه‌ها تعطیله، مغز شما هم تعطیل!‌- خدای نکرده‌- پیش‌رفت کنید!

عاطفه الله‌اکبری‌- قم
CAPTCHA Image