نویسنده
در جست و جوی صلح
«آلفرد نوبل»
مصطفی بیان
روز بیست و یکم اکتبر 1833 تاریخی فراموش نشدنی برای خانوادهی نامدار نوبل بود. اندریاالسل، با دست دانههای درشت عرق را از روی چهرهی خستهاش پاک کرد و در حالی که سعی میکرد به درستی نفس بکشد کودکی را که هنوز سرخ بود، در آغوش کشید. نوزاد پسر که تا لحظاتی پیش بیتابانه گریه میکرد، با تماس مادر آرام شد. اندریا نگاهی به کودکش انداخت. آرامش نوزادی که صدای ضربان قلب مادر را میشناخت، احساس گرمابخشی را در رگهایش جاری کرد و خوابی سنگین وی را دربر گرفت. اندریا چشمهایش را به چهرهی همسرش دوخت؛ امانوئل نوبل، مهندس و مخترع نامآور در همان سال تولد آلفرد اعلام ورشکستگی کرد و پس از وداع با خانواده راه روسیه را در پیش گرفت. اندریا که در خانوادهای اصیل و ثروتمند ریشه داشت دریافت که برای تأمین نیازهای کودکانش ناگزیر به کار کردن است. از همین رو مغازهی کوچک خوار و بار فروشی باز کرد و از طریق آن درآمد اندکی به دست میآورد.
دوران کودکی و نوجوانی
سالهای نخستین زندگی آلفرد با تشویش و اضطراب همراه بود. او به حدی ضعیف بود که نمیتوانست به خوبی از مادر تغذیه کند، و همین امر باعث شد به بیماریهای گوناگون مبتلا شود. اندریا که خاطرهی تلخ مرگ پنج تن از کودکانش، همچون بختک بر زندگیاش سنگینی میکرد، به جدال با زندگی همت گمارد. پدر نیز موفق شد مغازهای تأسیس کند و لوازم ارتش روسیه را در آن تأمین کند. پدر که اینک آسایش خانوادهاش را حاصل کرده بود، معلمی را به خدمت گرفت تا علوم انسانی را پسرانش بیاموزد. پیشرفت آلفرد در زمینهی ادبیات انگلیسی چشمگیر بود. علاوه بر این، در رشتههای فیزیک و شیمی نیز استعداد شگفتانگیزی داشت. فرزند مستعد خانوادهی نوبل در هفده سالگی به زبانهای آلمانی، فرانسه، روسی، انگلیسی و سوئدی تسلط کامل یافت.
دوران جوانی و تحصیل
گرایش آلفرد به زبان و ادبیات برای پدر نامفهوم بود. او دوست داشت پسرانش به مهندسهایی قابل تبدیل شده و در تجارت به وی کمک کنند. از همین رو آلفرد را برای تحصیل در رشتهی شیمی به خارج از کشور فرستاد. جوان ماجراجو در مدت دو سال از کشورهای سوئد، آلمان، فرانسه و آمریکا دیدن کرد و پس از مدتی شهر پاریس را برای ادامهی تحصیل برگزید.
او سرانجام در آزمایشگاه شخصی پروفسور پی لوز، شیمیدان معروف، مشغول به کار شد. کار در آزمایشگاه امکان ملاقات وی را با شوبرو، شیمیدان جوان ایتالیایی فراهم کرد و آنها پس از مدتی به دوستان صمیمی تبدیل شدند. شوبرو سه سال بعد نیتروگلیسیرین، مایع منفجره را ارائه داد. این مایع از تلفیق گلیسیرین و سولفور با اسید نیتریک حاصل میشود و بر اثر مجاورت با حرارت یا فشار زیاد، به شدت منفجر میشود.
آلفرد به نیتروگلیسیرین علاقهمند شد و تحقیقاتی دربارهی کارکرد آن آغاز کرد. او دریافت اگر بتواند به طریقی از میزان خطرهای حاصل از این مایع کم کند، کاربرد آن بسیار وسیع خواهد بود. تحقیقات شیمیدان جوان در سال 1852 نیمهکاره ماند. پدر طی نامهای از وی خواست نزد خانواده برگردد و وی را در زمینهی کارش یاری رساند. او به محض ملاقات با پدر از تحقیقاتش روی نیتروگلیسیرین صحبت کرد، و زمانی که کاملاً موفق شد توجه وی را جلب کند، پیشنهاد ادامهی تحقیقات را مطرح کرد. پدر با پسر جوانش همراه شد. در ابتدا همه چیز به خوبی پیش میرفت؛ اما با پایان جنگ، اوضاع اقتصادی خانواده رو به وخامت گذاشت و پدر برای بار دوم اعلام ورشکستگی کرد.
بزرگترین کشف
بعد از ورشکستگی دوم پدر، تنها راهی که باقی مانده بود سفر به استکهلم بود. پدر همراه دو پسرش آلفرد و امیل راهی شده و دو پسر دیگر، رابرت و لودویگ در سنت پترزبورگ ماندند. پدر به یاری دو پسرش صنعت نفت را در جنوب روسیه ارتقا بخشید و ثروت بسیاری به دست آورد. سپس آلفرد با خیال آسوده آزمایشهایی روی نیتروگلیسیرین را که با خطرهای بسیاری همراه بود، آغاز کرد. سال 1864 در یکی از آزمایشها آلفرد برادرش امیل را از دست داد؛ اما این باعث نشد از تلاشهایش بکاهد. او به دنبال یافتن روشی برای مهار و کنترل این مایع منفجره بود. آلفرد سرانجام دریافت تلفیق نیتروگلیسیرین با تسیلیکا، خمیری شکل پذیر به وجود میآورد که نه تنها شکل پذیر است، بلکه خطرات کمتری دارد. او در حالی که 34 سال داشت اختراعش را با عنوان دینامیت ثبت کرد و به یکی از ثروتمندترین مردان زمان خود تبدیل شد. در سال 1865 او کارخانهای در هامبورگ تأسیس کرد که بزرگترین صادر کنندهی نیتروگلیسیرین به آمریکا، استرالیا و سایر نقاط اروپا بود. کار زیاد باعث شد آلفرد کمتر به امور شخصیاش برسد. او خانهای را در پاریس خرید، اما بیشتر وقتش در مسافرت به کشورهای مختلف و کار در آزمایشگاهها میگذشت. افتتاح نودمین کارخانه در 29 کشور جهان با 43 سالگی نوبل همراه بود؛ اما او در این سن احساسی شبیه به مردهای مسن داشت.
وداع
او در دوران کهنسالی، مردی آرام و دوست داشتنی بود که از ثروت بسیاری سود میجست؛ اما احساس گناه حاصل از اختراع دینامیت که به منظور کشتن انسانهای بیگناه به کار میرفت. هرگز نوبل را آرام نگذاشت و باعث شد بیش از پیش به امور صلح طلبانه توجه کند. پیکر آلفرد نوبل روز دهم دسامبر 1896 در سن رمو ایتالیا، آرامش یافت. قرائت وصیتنامهی وی باعث حیرت همگان شد. او وصیت کرد از ثروتش برای علومی استفاده شود که رویکردی صلح طلبانه دارند. فیزیک، شیمی، پزشکی، ادبیات و صلح از جمله رشتههایی هستند که از جوایز نوبل بهرهمند میشوند. هر ساله با اعلام نام برندگان جایزهی نوبل، نام بزرگمردی در جهان طنینانداز میشود که علم را ابزاری برای دسترسی مردم به آرامش و دوستی میدانست.
ارسال نظر در مورد این مقاله