کوچه بازار


 

 


کوچه بازار

زندگی سفید

تصور کنید به شما این فرصت را بدهند که زندگی تازه‌ای را آغاز کنید و شما در موقعیتی قرار می‌گیرید که پرونده‌ی اعمال‌‌تان کاملاً سفید و دست نخورده است. در این صورت آیا هما‌ن‌طور زندگی خواهید کرد که اکنون می‌کنید یا نحوه‌ی زندگی خود را تغییر می‌دهید؟

- بله؛ زیرا تجربه به انسان نقش و رنگ می‌دهد و اگر این نقش و رنگ‌ها پر رنگ‌تر و زیباتر باشد، زندگی نیز زیبا می‌‌شود. (فاطمه سراج)

- تا حدودی تغییر می‌دهم؛ یعنی کارهای خوبی را که انجام می‌دادم افزایش می‌دهم، کارها‌یی را که نادرست بود سعی می‌کنم انجام ندهم تا اعمالم همان‌طور سفید بماند. (نجمه دهقان)

- سعی می‌کردم در تعدادی از اعمال گذشته‌ام تجدید نظر کنم. (محدثه شیرعسگر)

- بله؛ ولی انسان‌ها در موقعیت‌های خاص اعمال‌شان معلوم می‌شود و بین حرف و عمل فرسخ‌ها راه است. (زینب شهبازیان)

- اگر زندگی تازه‌ای را آغاز می‌کردم سعی می‌کردم اعمال نادرست گذشته‌ام را تکرار نکنم تا پرونده‌ی اعمالم دوباره با آن‌ها سیاه نشود. (فاطمه عباسی)

- زندگی جدیدی شروع می‌کنم، آن‌قدر جدیدتر از زندگی حالایم که دیگر گناهی در کارنامه‌ی عملم نوشته نشود. کاش می‌شد از اول شروع کنم، ولی...! (زهرا ری‌پور)

- به نظر من هنوز هم می‌توان توبه کرد تا اعمال انسان مثل پارچه‌ی سفید بدون لکه باشد. خداوند بندگانی را که گناه می‌کنند و از گناه‌شان پشیمان هستند می‌‌بخشد. فقط باید با دلی شکسته و پر امید توبه کرد تا یک معجزه‌ در اعمال ما رخ دهد. (فاطمه خطیبی)

- برای من که در اوج جوانی‌ام و کارهایم را روی آزمایش صحیح و خطا انجام می‌دهم، داشتن فرصتی دوباره برای جبران تمام کم و کاستی‌ها یکی از بزرگ‌ترین آرزوهاست و سعی می‌کنم با به دست آوردن چنین فرصتی زندگی تازه‌ای را شروع کنم. (مریم سربازحسینی)

- در این فرصت طلایی حتماً زندگی کاملاً متفاوتی را آغاز می‌کردم و نقشم در جهان را به گونه‌ای چشم‌گیرتر (از لحاظ معنوی) ایفا می‌کردم. هرگز ‌ثانیه‌ها را از دست نمی‌دادم و تمام باخت‌های گذشته‌ام را جبران می‌کردم. امیدوارم در طی فرصت‌های باقی مانده به اهدافم برسم. (زهراسادات اعلایی)


شهر خوبی‌ها و پاکی‌ها

شهر خوب همچون عطری‌ است خوش‌بو که وقتی بوی آن به مشامت می‌رسد به خود می‌بالی. چرا؟ چون که یک چنین شهری داری؛ شهرها، شهر خوبی‌ها و پاکی‌ها، با آن مردم با صفایش بسیار عطر خوشی دارد. شهر ما دارای جذابیت‌ها بسیاری است. مردم ما لهجه‌ی بسیار شیرینی هم دارند. اگر توانستید حدس بزنید شهر ما کجاست؟

استان ما با وسعت حدود 75156 کیلومتر مربع در مرکز ایران و در کنار کویر نمک قرار دارد. از اسامی دیگری که به شهر ما نسبت داده شده است، می‌توان به این نام‌ها اشاره کرد: ایساتیس، یزدان گرد، دارالعباده، نگین کویر و در آخر شهر بادگیرها. آفرین! درست حدس زدید. شهر ما، شهر یزد است. حتماً به شهر ما سفر کنید که هرگز پشیمان نخواهید شد. شهر ما آثار تاریخی فراوانی هم دارد؛ از جمله: خانه‌ی آقازاده، خانه‌ی آقابزرگ، حوزه‌ی آب، آتشکده، چک‌چک زرتشتیان، مسجد جامع یزد، باغ دولت‌آباد، برج قدیمی پشت‌کوه، مدرسه‌ی کمالیه، مسجد جامع مهزج و...

راستی خانه‌ی مادربزرگ من نزدیک باغ دولت‌آباد است. اگر ما برویم روی پشت بام خانه‌ی آن‌ها، بعد از پشت سر گذاشتن چند پشت بام می‌توانیم به باغ دولت‌آباد برسیم. راستی از همین‌جا دست مادربزرگ و پدربزرگ عزیزم را می‌بوسم.

شهر ما شهری بسیار تمیز است. حتماً به شهر ما سفر کنید.

به قول یزدی‌ها: خَشُونِه بید یزد

اگر بید یزد دوبوره هم مخدبیه.

صدری علیزاده

CAPTCHA Image