داستان یک بنا

آیینه‌ی شکوه

سیدعلی‌اکبر رضوی

یک اثر تاریخی اگر بخواهد در فهرست آثار جهانی یونسکو ثبت بشود، باید از هفت خان رستم بگذرد و داورهای سخت‌گیر زیادی آن را تأیید کنند. تخت‌جمشید یکی از اولین مکان‌هایی است که در  یونسکو ثبت شده‌است، آن‌هم بدون هیچ چک و ‌چانه‌ای. این بنا آن‌قدر عظمت دارد که برخی مورخین گفته‌اند: «اگر این بنا اکنون سالم مانده‌بود، می‌توانست جای یکی از عجایب هفت‌گانه‌ی جهان را بگیرد.» بنای پیری که حالا از آن چیزی جز چند سنگ و ستون و خرابه باقی نمانده، روزگاری برای ایران، شکوهی بی‌نظیر به دنبال داشته‌است. عظمتی که در همه‌ی این فرسودگی‌ها و از دل همین خرابه‌ها هم هنوز می‌توان حس کرد...

معرفی تخت‌جمشید

تخت‌جمشید نام یکی از شهرهای باستانی و پایتخت ایران در زمان پادشاهی هخامنشیان است. برای‌این‌که بتوانید از این اثر باشکوه دیدن کنید، بعد از این‌که عزم سفر به استان فارس و شهر شیراز را کردید، باید پنجاه- شصت کیلومتری را از شیراز به سمت اصفهان بیرون بیایید. در نزدیکی‌های شهر مرودشت، آثار شهر پیدا خواهدشد. نام اصلی تخت‌جمشید، «پارسه» یا «پرس‌پولیس» به معنای «شهر فارس‌ها» است. آغاز ساخت این شهر حدود 515 سال پیش از میلاد مسیح یعنی حدود 2500 سال قبل، در زمان پادشاهی «داریوش بزرگ» آغاز شد. پادشاهان بعدی طی 120 سال ساخت آن را تکمیل کردند و هر یک به آن کاخ و عمارتی افزودند. برخی شاعران ایران آن را به پادشاه اسطوره‌ای ایران، «جمشید» نسبت می‌دادند و به همین دلیل هم بعدها به تخت‌‌جمشید معروف شد. مثلاً فردوسی درباره‌ی آن این‌چنین سروده‌است:

سوی تخت‌جمشید بنهاد روی

چو انگشتری کرد گیتی بر اوی

مراحل ساخت

بر اساس خشت‌نوشته‌هایی که در تخت جمشید پیدا شده‌است، 515 سال پیش از میلاد به دستور داریوش بزرگ کار ساخت شهر، شروع می‌شود. این بنای پهناور که 000/125 متر مربع مساحت دارد، به دست معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بی‌شمار ایرانی ساخته شده‌است. تمدن بلند ما ایرانیان پر است از نکته‌هایی که به آن‌ها باید ببالیم. مثلاً این‌که تمام کسانی که در ساخت تخت‌جمشید شرکت داشتند، علاوه بر دریافت حقوق، از مزایای بیمه‌ی کارگری نیز استفاده می‌کردند. در اواخر سال 1312 شمسی بر اثر خاک‌برداری در گوشه‌ی شمال غربی تخت‌جمشید حدود 000/40 لوحه‌ی گلی به شکل و اندازه‌ی مهر نماز به‌دست آمد. روی این لوح‌ها کلماتی به خط عیلامی نوشته شده‌بود. با کشف این مدارک، ثابت شد که قصرهای تخت‌جمشید مانند اهرام مصر، با ظلم و جور و بیگار گرفتن مردم ساخته نشده است؛ زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام مجریان اعم از کارگر، بنّا، نجّار، سنگ‌تراش، معمار و مهندس مزد می‌دادند؛ حتی به زن‌ها، هنگامی‌که باردار می‌شدند، مرخصی باحقوق می‌دادند.

بنای تخت‌جمشید طوری ساخته شد که یک طرف آن را کوه رحمت در برگرفته و سه طرف دیگر آن را دیوار کشیده‌اند. بنای تخت‌جمشید از 4 قسمت اصلی تشکیل شده است؛ کاخ‌های رسمی و تشریفاتی تخت‌جمشید (کاخ دروازه‌ی ملل)، سرای نشیمن و کاخ‌های کوچک اختصاصی،خزانه‌ی شاهی و دژ و باروی حفاظتی. در محیط کاخ که قدمی بزنید و نگاهی به اطراف بیندازید، می‌بینید که این‌جا جان می‌داده برای برگزاری مراسم ویژه، مثل عیدنوروز. درواقع پادشاهان هم همین‌کار را می‌کردند.

از دانستنی‌های شگفت‌آور این است که تخت‌جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم و در تابستان خنک و معتدل می‌کرده است. هم‌چنین ابعاد دروازه‌ها، سردرها، ایوان‌ها و سرسراها، همه‌ برحسب روابط دقیق ریاضی و هندسی ساخته شده‌اند.

سکوی ملل

با اولین جایی که برای دیدن روبه‌رو می‌شوید، سکوی ملل است. جایی که در واقع برای ورود مهمان‌های بیگانه و استقبال از آن‌ها تدارک دیده شده بود. برای این‌که بتوانید روی سکو را ببینید باید از یکی از پلکان‌هایی که در دو طرف سکو ساخته‌اند بالا بروید. از دور که به پله‌ها نگاه کنید مانند دو دست دیده می‌شود که از آرنج خم شده‌اند تا مشتاقان خود را در آغوش گرفته و بالا ببرند؛ 111 پله‌ی کوتاه و کشیده، آن‌قدر کوتاه که اسب‌ها هم بتوانند به راحتی از آن‌ها بالا بروند و احترام مهمان‌ها بیش‌تر حفظ شود. دو طرف پلکان‌ها را هم که نگاهی بیندازید، از تصاویر برجسته‌ی روی دیوارهای سنگی، می‌توانید تصور کنید که 2500 سال قبل، از این‌جایی که حالا شما بالا می‌روید چه کسانی و چگونه عبور می‌کردند. مقایسه‌ی شلوار، پیراهن و کتانی اسپرتی که امروز بر تن ماست با لباس‌هایی که بر تن  مردمان آن‌روزها می‌بینیم، حس غریبی ایجاد می‌کند!

به بالا که رسیدید، چند کتیبه (سنگ‌نوشته) کهنه هم می‌توان دید. روی آن با خط میخی چیزهایی نوشته شده است. مثلاً: «هرچه به دیده زیباست، به خواست اهورامزدا (همان خدای خودمان است در زبان ایرانیان باستان) انجام پذیرفته است.» و این نشان از آیین یکتاپرستی و اعتقادات پاک اجداد پیشین ما دارد.

بالای سکو دو دروازه قرار دارد. دروازه‌های سنگی با ارتفاع 10 متر. بالای هر دروازه تندیس دو گاو سنگی با سر انسان ساخته شده‌است. یکی از دروازه‌ها به کاخ آپادانا و دیگری به کاخ بزرگ راه دارند.

کاخ آپادانا

کاخ آپادانا هم دارای دو مجموعه پلکان است. پلکان‌های شرقی این کاخ از دو پلکان، یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب، تشکیل شده‌اند. در تمام مسیرها، مثل پله و راه‌رو، روی دیوارهای اطراف، نقش‌های حجاری شده‌ای را می‌توان دید. پلکان رو به شمال نقش‌هایی از فرماندهان عالی‌رتبه‌ی نظامی «مادی» و «پارسی» دارد. خوب که دقت کنید، در دست آن‌ها می‌توانید گل‌های نیلوفر آبی را هم ببینید. آن‌وقت بی‌اختیار در دل خواهید فهمید که مهمان نوازی‌تان را از کجا به ارث برده‌اید! در جلو فرماندهان نظامی افراد گارد در حال ادای احترام دیده می‌شوند. در ردیف بالای همین دیواره، نقش افرادی در حالی‌که هدایایی به هم‌راه دارند و به کاخ نزدیک می‌شوند، دیده می‌شود.

بر دیواره‌ی پلکان رو به جنوب، تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به هم‌راه هدایایی که در دست دارند دیده می‌شود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از کشورها مثل مادها، پارت‌ها، مصری‌ها، رومی‌ها، اعراب و... دارد.

کاخ آپادانا از قدیمی‌ترین کاخ‌های تخت‌جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شده‌است، برای برگزاری جشن‌های نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده می‌شده‌است. این کاخ هم پلکانی در قسمت جنوب غربی دارد که آن‌را به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط می‌دهد. کاخ آپادانا در گذشته 72 ستون داشته است که حالا فقط 14تای آن پابرجاست. ستون‌هایی که اگر کنار هرکدام بایستید و سرتان را بالا بگیرید تا سر آن‌ها را پیدا کنید، سرگیجه می‌گیرید، زیرا گاهی ارتفاع آن‌ها تا 18 متر می‌رسد.

کاخ تچر

تچر یا تچرا به معنای خانه‌ی زمستانی است. این کاخ هم به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی او بوده است. روی کتیبه‌ای کنار کاخ با خط میخی این‌گونه نوشته است: «من،داریوش این تچر را ساختم.»

کاخ هَدیش

این کاخ که کاخ خصوصی «خشایارشا» بوده است، در مرتفع‌ترین قسمت تخت‌جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد. البته الآن شما از کاخی که روزی با 36 ستون بنا شده بوده، فقط ویرانه‌ای را می‌بینید که به‌خاطر آتش‌سوزی از بین رفته است.

کاخ ملکه

این کاخ هم از سوی خشایارشا و برای همسرش ساخته شده است و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایین‌تری قرار گرفته است.

ساختمان خزانه

این ساختمان که از چندین تالار، اطاق و حیاط تشکیل شده‌است با دیوار عظیمی از بقیه‌ی تخت‌جمشید جدا می‌شود.

کاخ صدستون

یکی از وسیع‌ترین و باعظمت‌ترین قسمت‌های تخت‌‌جمشید، همین کاخ است. کاخی که وسعتی در حدود 000/46 متر مربع مساحت دارد و روزگاری سقف آن با صد ستون که هرکدام 14متر ارتفاع داشته‌اند، بالا نگه داشته می‌شده‌است.

کاخ شورا

به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی می‌گویند. احتمالاً شاه در این‌جا با بزرگان و مشاورانش بحث و مشورت می‌کرده است. به این دلیل به این‌جا کاخ شورا می‌گویندکه دو سر ستون انسان در این کاخ وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.

آرامگاه‌ها

خوب که قصرها و عمارت‌ها‌ی پادشاهانی را که روزی برای خود کسی بودند و در این کاخ‌ها هیبت‌ها داشته‌اند دیدید، شش‌و‌نیم کیلومتری از تخت‌جمشید خارج شوید تا سرانجام آن‌ها را هم ببینید. در «نقش رستم» آرامگاه‌های شاهنشاهانی مانند: داریوش بزرگ، خشایارشا، اردشیر یکم و داریوش دوم قرار دارد. آرامگاه پنجمی هم هست که نیمه‌کاره باقی مانده و احتمالاً متعلق به داریوش سوم است.

سرانجام تخت‌جمشید

200 سال بعد از آن‌که تخت‌جمشید پایتخت ایران مقتدر باستان بود، با حمله‌ی ویران‌گر اسکندر مقدونی به ایران تصرف شد و به آتش کشیده شد. آتش سوزی‌ای که برخی دلیل آن‌را خودشیرینی برای معشوقه‌اش می‌دانند و داستان‌های تأسف‌باری برای آن نقل می‌کنند. بعضی از مورخان هم دلیل آن‌ آتش‌سوزی هول‌ناک را کینه‌ی یونانیان از ایرانی‌ها می‌دانند. خلاصه هر چه که بوده، شهر رویایی ایران قدیم را به خرابه‌ای تبدیل کرد که دیگر هیچ‌کس نتوانست مثل آن بسازد.

بعضی از سنگ‌نوشته‌های تخت‌جمشید

در گوشه و کنار تخت‌جمشید کتیبه‌های بسیاری پیدا شده که روی آن‌ها به دستور پادشاهان چیزهایی نوشته‌اند که حالا برای ما یادگار مانده و نشانی از فرهنگ مردم آن زمان است. مثل این چندجمله‌ی زیر:

اهورا مزدای بزرگ، او داریوش شاه را آفرید، او شهریاری را به او ارزانی داشت؛ به خواست اهورامزدا داریوش شاه است.

داریوش شاه گوید: «این کشور پارس که اهورامزدا به من ارزانی داشت؛ به خواست او زیبا، دارنده‌ی اسبان خوب و دارنده‌ی مردان خوب است. و نیز من داریوش شاه، از کس دیگری جز او نمی‌ترسم.»

داریوش شاه گوید: «اهورامزدا مرا یاری کند و این کشور را اهورامزدا از دشمن، از خشک‌‌سالی، از دروغ حفظ نماید! به خواست اهورامزدا به این کشور نه دشمن، نه خشک‌سالی، نه دروغ آسیب زند.»

داریوش شاه گوید: «به خواست اهورامزدا این‌ها کشورهایی هستند که من افزون بر مردم پارسی، از آنِ خود کردم، که از من ترسیدند و به من باج دادند: ایلام، ماد، بابل، ارابایه، آشور، مصر، ارمنیه، کبدوکیه، سارد و کشورهایی که آن سوی دریا هستند: اسَگرتیا، پارت، زرنگ، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، ثتگوش، رخج، سند، گندار، سَکَ، مَکَ.»

خدای بزرگ اهورامزد است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که آدم را آفرید، که شادی را برای آدم آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یک شاه از بسیاری، یک فرمان‌دار از بسیاری.

CAPTCHA Image