نویسنده
ستارهی دریایی
یک ستاره روی شنها مانده است
روی شنها بیصدا جا مانده است
دوستانش توی دریایند و او
مانده اینجا خسته و بیهای و هو
نیست دستی تا که باشد یاورش
تا کشد دست نوازش بر سرش
از نگاه او بشوید رنگ غم
توی آب اندازد او را باز هم
کاش موجی میرسید از دوردست
شیشهی تنهاییاش را میشکست
□
ای خدا ای دوستدار ابر و باد
بیستاره هیچ دریایی مباد
سیدسعید هاشمی
ارسال نظر در مورد این مقاله