کوچه مسجد

ستایش

ای که فصل ستایشت زیباترین فصل زندگانی است و صدای دلنشینت، گویاترین پیام آشنایی.

ای که دریای رحمتی و بی‌کران مهر، خوب می‌دانی این ماییم که پرده‌ی غفلت راه چشم‌های‌مان را بسته است و زنگار عصیان، همچون خاری در چشمان‌مان غلتیده و مانع دیدار تو می‌شود.

این ماییم که بدون شناخت، نغمه‌ی عاشقی سر می‌دهیم و غافل از آنیم که هنوز الفبای عاشقی را نیاموختیم. هنوز آن‌قدر به آسمان نزدیک نشده‌‌ایم که ستایش آدمیان را با دل بشنویم.

تمامی شوق شکفتن شکوفه به این است، پرواز پرستوهای مهاجر به این امید است که فقط یک‌بار نام تو را بر لب بیاورند و برای همیشه در حضور تو باشند.

قطره‌های دریا اگر برایت جان‌فشانی کنند، باز هم جواب محبت‌هایت را نمی‌دهند.

ستایش‌گر تو است هر آنچه در جمال هستی نمایان‌گر است و هر آنچه این جلوه‌ها را نظاره می‌کند، گویا همه بنده و فرمان‌بردار تو هستند.

راضیه کبیری سال اول دبیرستان

چند قدم تا خدا

گاهی وقت‌ها احساس می‌کنی چنان دل‌تنگ و تنهایی که بودن با هیچ‌کس تسلّی دلِ ‌تو نیست. همه هستند؛ همه‌ی آن‌هایی را که آرزو می‌کردی باشند تا احساس تنهایی نکنی؛ امّا تو با وجود آن‌ها باز‌ هم تنهایی. به دلت رجوع کن. اگر احساس تنهایی تو پاک باشد دل تو آدرس خدا را به تو خواهد داد؛ ولی اگر احساس تنهایی تو از سر نداشتن بعضی چیزهاست، بدان که دل تو خود نیز سرگشته و حیران است. آن کسی که ما نشانی او را آسمان‌ها می‌دانیم، باور کن که خیلی بیش‌تر از ما شوق دیدن و اجابت دعای ما را دارد؟ مگر نشنیده‌ای که گفته‌اند این از لطف خدای متعال است که فرموده: «اگر بنده‌ای یک قدم به سوی من بیاید من ده قدم به سوی او خواهم رفت.» تا حالا خوب به چشم‌های آدم‌ها نگاه کرده‌ای؟ چشم‌های هرکسی برق خاصی دارد که آن برق و روشنی فقط و فقط مخصوص آن چشم‌هاست. برق چشم بعضی از آدم‌ها مهربانی و محبت را تداعی می‌کند و برق چشم بعضی‌ها هم یاد عشق و صفا را! ولی من کسی را دارم که برق چشمانش برای من یادآور خداست. گاهی وقت‌ها دوست دارم که روبه‌روی او بنشینم و توی چشم‌هایش نگاه کنم. شما هم حتماً کسی را می‌شناسید که برق نافذ چشمانش خدا را به یاد شما بیاورد. نه، تصور می‌کنم که در اشتباه‌اید؛ چون این آدم فرشته نیست، معصوم و مبرّا از گناه هم نیست. او نیز انسانی عادی است. زمینی است. خاکیِ‌خاکی. از آن خاکی‌هایی که عطر مهربانی و صفای‌شان تا افلاک پر می‌کشد. خلاصه که آن‌ها زنجیره‌ی اتّصال خاک و افلاک‌اند. شاید آن‌ها هم خیلی از اشتباه‌ها را مرتکب شده باشند؛ امّا خداوند فقط به خاطر این‌که آن‌ها یک جایی، یک زمانی خدا را اطاعت کرده‌اند این‌طور عزیزشان کرده است، و آن‌که خدایش عزیز کرده باشد چه کسی را توانای خوار کردن اوست؟ خداوندا! در شگفتم از مهربانی و لطف تو که یک‌بار اطاعت تو انسان را آسمانی می‌کند و صدبار گناه و عصیان فقط چندین بار عذاب تو را در پی دارد، آن هم عذابی که از سر لطف است. خلاصه این‌که بگویم برق چشم انسان‌ها یک راز از تمام رازها‌ی جهان است.

زهرا عباسیان‌- دهاقان

یاد کن...

«خداوند بهترین سخن را به صورت کتابی فرو فرستاد که آیات آن همگون است.»

وقتی دخترک از مطالعه فارغ شد به کنار پنجره که رو به حیاط خانه‌ی‌شان باز می‌شود رفت. پنجره را باز کرد و دستانش را بر لبه‌ی قاب پنجره گذاشت و به حیاط خانه‌ی‌شان نگاه کرد. باد شروع به وزیدن کرد. دخترک چشم‌هایش را بست و اجازه داد که باد صورتش را نوازش کند. وقتی چشم‌هایش را می‌بست افکارش مانند طرح‌های نقاشی روی صفحه‌ی ذهنش رسم می‌شد.

این دنیای بیکران را خالق یکتا به وجود آورده است؛ ناظم حکیمی که برای خلق این عالم آن‌ها را مرتب و با نظم درکنار یک‌دیگر قرار داده است.

البته قرار دادن آن‌ها در کنار یک‌دیگر به این معنی نیست که با هم هیچ ارتباطی ندارند، بلکه ارتباط این اجزا یکی از پیچیده‌ترین خلقت‌های عالم است.

آسمان‌ها و زمین، گیاهان، جانوران، انسان‌ها، دریاها و... اجزایی هستند که ارتباط تنگاتنگی با هم دارند.

«همانا در خلقت آسمان‌ها و زمین برای اهل ایمان نشانه‌هایی است. و در خلقت شما و آن‌چه از جنبندگان پراکنده می‌شوند نشانه‌هایی برای اهل یقین است.» (جاثیه/ ‌3-5)

اگر یکی از این اجزا ناقص می‌بود، کل هستی ناقص می‌شد. اگر فاصله‌ی خورشید به زمین نزدیک‌تر یا از آن دورتر می‌بود، زمین یا ذوب می‌شد و یا از فرط سرما یخ می‌بست.

«خداست شکافنده‌ی پرده‌ی صبحگاهان، و شب را برای آسایش خلق، مقرر داشته و خورشید و ماه را به نظمی معین به گردش درآورده، این خدای مقتدر داناست.» (انعام/ 96)

با نگاه کردن به طبیعت بی‌انتها و بررسی آفرینش در این عالم، به این فکر می‌کنیم که چطور این خلقت به وجود آمده است؟

«و آسمان که چگونه بلند خلق شده است و کوه‌ها چگونه نصب شده‌اند و زمین که چگونه گسترده شده است، آیا فکر نمی‌کنند؟» (غاشیه/ 18- 20)

چطور گیاهان و جانوران در کنار هم قرار گرفته‌‌اند؟ حشرات و موجودات ریز چطور از طبیعت تغذیه می‌کنند؟ آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید؟

«... و کلید خزاین غیب نزد خداست. کسی جز خدا بر آن آگاه نیست...» (انعام/ 59)

در طبیعت مانند جامعه‌ی شهری، شهردار وجود دارد و برای پاکی و حفظ طبیعت به پاکسازی آن می‌پردازند. اگر شما یک سوسک را از بین ببرید و در محیط طبیعت بیندازید، خواهید دید که مورچه‌ها و یا زنبورهای بزرگ چطور بعد از چند دقیقه بدن این سوسک را قطعه قطعه می‌کنند. آن‌ها با این کار هم به پاک‌سازی طبیعت می‌پردازند و هم برای خود غذا فراهم می‌کنند.

از این دست برخورد در طبیعت به فراوانی یافت می‌شود؛ ولی باید به آن توجه کرد و در آن تأمل نمود.

«... به چشم تعقل بنگرید که در آن آیات و نشانه‌های قدرت خدا برای اهل ایمان هویداست.» (انعام/ 99)

در کنار آفرینش این عالم هستی، هدفی قرار گرفته است، و آن هدف، پرستش خداست.

«ما خلق نکردیم جن و انس را مگر مرا پرستش کنند.» (ذاریات/ 56)

با تفکر در طبیعت و آفرینش او، شناخت بیش‌تری از خالق بزرگ به دست می‌آوریم و بیش از گذشته در برابر او به سجده می‌افتیم و ستایشش می‌کنیم.

«به سجده و عبادت خدا پردازید.» (نجم/ 62)

دخترک به نقاشی کردن صفحات ذهنش پایان داد. چشم‌هایش را باز کرد و به پرچم سبزی که بر فراز گنبد مسجد محله‌ی‌شان قرار دارد و از درون اتاقش پیداست، نگاه کرد.

«و در زمین باغ‌ها از نخل خرما و انگور قرار دادیم و در آن چشمه‌های آب جاری کردیم تا مردم از میوه‌ی آن باغ‌ها تناول کنند و از انواع غذاهایی که به دست خود عمل می‌آورند نیز تغذیه نمایند. آیا نباید شکر آن نعمت‌ها به جای آورند؟» (یس/ ‌34- 35)

امیر مشهدی میرزایی- تهران

ادبی به زبان ریاضی

بارالها! می‌‌دانم که تو 124000 رسول را فرستادی تا رذیلت‌های اخلاقی را از وجود من تفریق کند و فضیلت‌ها را در من جمع کند؛ و نیز می‌دانم که از روح خویش در من دمیدی تا انسانیّت را در جسم حیوانی من ضرب کنی و مرا آفریدی که ذرّه‌ذرّه‌ی وجودم را به لحظه‌لحظه‌ی عبادت تقسیم کنم و برای تثبیت خوبی‌ها و تکمیل حجت خویش 12 ستاره را به جهان از روح خویش هدیه نمودی تا انسان با بهره‌گیری از رهنمودها ناخالصی‌ها را جذر بگیرد و پاسخ مجهول‌های ذهن خویش را در سنت و آیین آنان بیابد. پروردگارا! آن‌گاه که 114 سوره را بر پیامبر خویش نازل می‌نمودی می‌دانستی که من در لحظه‌های زندگی نیازمند رهنمودهای بی‌پایان تو هستم. خداوندا! من نیز به پای این همه لطف و موهبت با توسل بر پنج تن آل عبا هر روز پنج نوبت خاضعانه در پیشگاهت سر تسلیم فرود می‌آورم. با توسل بر 14 معصوم روح آشفته‌ی خویش را به آرامش فرا‌‌می‌خوانم؛ و چون هفتادودوتن شهید کربلا که وجود خویش را فدای رهبر خود نمودند، چون امام و پیشوای خود را به خوبی می‌شناختند؛ در شناخت امام عصر خویش سعی و کوشش می‌نمایم و در آرزوی این‌که یاری از 313 یار امام عصر خویش باشم دعای عهد را زمزمه می‌کنم.

صغری شهبازی- قم

CAPTCHA Image