کوچه سربالا


 

 

 


کوچه سربالا

مثل آب زلال

به آسمان زیبا چشم دوخته بودم. لطافت پس از باران با تمامی سلول‌های وجود احساس می‌شد. با خود فکر می‌کردم: «به چه علت پاکی را به آسمان نسبت می‌دهند؟» شاید یکی از دلایل آن، این باشد که انسان زمینی هر چه، غبار، دود، سرب و آلودگی به سوی آسمان می‌فرستد، او در مقابل، مهربانانه با باران و برف زیبا و زندگی بخشش، ملکول‌های هوا را می‌شوید، از آلودگی دور می‌کند و هوایی پاک و لطیف و فرح‌بخش به زمینیان هدیه‌ می‌دهد.

زمانی که آب رودخانه‌ی جاری، با آوای زیبایش زمزمه‌کنان به دریا متصل می‌شود و ذره‌های ریز بخار آب با تابش آفتاب گرمابخش به آسمان هدیه می‌شود، آسمان پاک نه تنها از کوچکی و ناچیزی تحفه‌ی ذرات آب، گله نمی‌کند، بلکه به آن‌ها وحدت می‌بخشد و به صورت قطره‌های حیات‌بخش به زمین بر می‌گرداند.

بوی خاک نم‌ناک مشامم را نوازش می‌کند و به خاک می‌اندیشم؛ این ماده‌ای که استحقاق الهی شدن را پیدا کرد. وقتی دانه‌ای را به او می‌بخشم او در مقابل سخاوت‌مندانه خوشه‌ای را هدیه‌ می‌کند.

آیا ما نیز می‌توانیم مهربانی‌ زمین، جود و بخشندگی آسمان را داشته باشیم؟ یا بخل می‌ورزیم؟

آیا می‌توانیم مثل خورشید با این‌که میلیون‌ها کیلومتر از ما فاصله دارد، بدون تبعیض پاکی، روشنایی، گرما، آرامش، امنیت و حیات را به دیگران ببخشیم؟

آیا در مقابل محبت آشکار و پنهان دیگران در حد زمین و آسمانی که اشرف مخلوقات هم نیستند، بوده‌ایم؟ در مقابل نامهربانی آنان چطور؟

آیا هر کاری که توانایی آن را داریم برای آرامش و آسایش محیطی که در آن کار و زندگی می‌کنیم انجام داده‌ایم؟

آیا انتظارهای ما از دیگران در حد توان آن‌هاست و آیا همان انتظارها را اگر جای آن‌ها باشیم، می‌توانیم برآورده سازیم و آیا انصاف داریم؟

حالا می‌فهمم که چرا خداوند می‌فرماید: «در زمین سیر کنید...»

شاید برای این است که مانند آب زلال و شوینده‌ی آلودگی‌ها باشیم نه بر هم زننده‌ی آن.

شاید برای این است که مانند خاک زمین، قدرشناس زحمت‌های زحمت‌کشان بوده و بخشنده باشیم.

شاید برای این است که مانند خورشیدِ مهربان در زندگی با همه‌ی وجود بدرخشیم.

به این مطلب فکر می‌کنم که چه‌قدر عظمت و زیبایی در این خلقت به چشم می‌خورد و نقش ما در این آفرینش عظیم چیست؟

حالا برایم معلوم می‌شود که چرا در خلقت ما خداوند آب، خاک و نور خورشید را برای انسان تطهیر‌کننده‌ی از آلودگی‌ها می‌داند؛ زیرا او می‌خواهد که به او نزدیک و نزدیک‌تر شویم تا بتوانیم معلم باشیم، یک معلم واقعی در مدرسه‌ی زندگی.

سعادت‌سادات جوهری‌- قم

  

 


تیپ

امروز نشستم با خودم دو دو تا چهار تا کردم، حسابامو جمع کردم و با خودم فکر کردم که چرا ما آدما آن‌قدر ظاهربین هستیم؟ وقتی خونه‌ی یکی می‌ریم، از سرویس مبلمان، فرش و... تا کمد لباس طرف رو نگاه می‌کنیم تا بریم بهتر از اونا رو برای خودمون درست کنیم.(البته بعضی از آدما این‌طوری هستند، ان شاء الله که آسمانه‌ای‌ها این‌طوری، چی؟ نیستند!)

نگاه می‌کنیم ببینیم مارک یخچال فریزرش با مثلاً مایکروفرش یکیه یا نه! آخه اگه یکی باشه با کلاسه! و بعد می‌ریم از همون مدل خارجی‌شو واسه خودمون می‌خریم تا مثلاً جلو دیگران کم نداریم!

خوبه اگه آدم می‌خواد چشم و هم چشمی کنه بره اخلاق‌های خوب، مثلاً مهمون نوازی، راست‌گویی، مهربونی و هزار تا صفت خوب دیگه رو که دیگران دارن و ما نداریم، حتی به خاطر کم نیاوردن جلوشون، تو خودمون پرورش بدیم. اون وقته که یه کار خوب انجام دادیم. اون وقته که کم کم شخصیت ما شکل می‌گیره. به این می‌گن چشم و هم چشمی از تیپ خوب و مثبتش!‌ آهان!...

عاطفه الله اکبری- قم

 

 

CAPTCHA Image