چشمه و دریا


 

 


چشمه و دریا

ساناز احمدی دوستدار

ارتحال امام خمینی(ره)

از غم دوست در این میکده فریاد کشم

دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم

سال‌ها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید

انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشم

امام خمینی(ره)

***

از باغ نماز او فرشته

گل‌های سپید نور می‌چید

در آبی آسمان قلبش

خورشیدِخلوص می‌درخشید

هنگام قنوت لانه می‌ساخت

بر شاخه‌ی دست او، کبوتر

تا بود، زمین و آسمان بود

از یاس نماز او، معطر

روزی که از این جهان سفر کرد

در حال نماز و راز بود او

با بال نماز، پر زد و رفت

تا باغ بهشت، چون پرستو

رضا اسماعیلی

***

مقام معظم رهبری درباره‌ی عظمت روحی و شخصیت والای امام خمینی(ره) می‌فرمایند: «امام خمینی شخصیتی آنچنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ بجز انبیا و معصومین به دشواری می‌توان کسی را با این ابعاد و خصوصیات تصور کرد.»

***

جماران خاموش است. بغضی غریب گلوی لحظه‌ها را می‌فشارد. تنهایی در کوچه‌های رو به جماران قدم می‌زند. اشک، بهانه‌ای می‌خواهد برای جاری شدن.

آسمان، مهربانی نگاهت را می‌بارد و زمین اندوه نبودنت را به دوش می‌کشد. تو راوی آفتاب بودی و باران. از سرزمین باورهای روشن آمده بودی و یک بغل عطر ایمان در دستانت بود. هنوز موسیقی آسمانی کلامت در گوش لحظه‌ها باقی‌است...

***

امام خمینی(ره) در بیستم جمادی‌الثانی 1281 هجری شمسی هم‌زمان با سال‌روز ولادت حضرت زهرا(س)به دنیا آمد. پدرش آقا سیدمصطفی، پنج ماه بعد به دست مزدوران به شهادت رسید. پس از آن امام تحت سرپرستی مادرش، بانو هاجر و عمه‌ی بزرگوارش بانو صاحبه قرار گرفت. روح‌الله در پانزده سالگی مادر خود را نیز از دست داد.

***

امام خمینی(ره) از اول انقلاب تا آخرین روز حیات‌شان بیش از 3700 دیدار مردمی داشتند.

سخت معتقد به برنامه‌ریزی، نظم و انضباط بودند. قدم زدن هم‌راه با ذکر خدا گفتن و اندیشیدن جزئی از برنامه‌ی روزانه‌ی امام بود. ایشان در هشتاد‌و‌هفت سالگی هم یکی از پرکارترین رهبران سیاسی جهان بود. سخنانش از سر اعتقاد و صداقت بود و خود قبل از دیگران به آن عمل می‌کرد. وقتی در قم بودند، هر روز پس از درس صبح به حرم حضرت معصومه(س)می‌رفتند.

***

ماییم و بی‌حضور تو شب‌ها گریستن

شب‌ها ز سوز داغ تو تنها گریستن

چون شمع از گداز جگر سوز درد و داغ

آتش به سر نهادن و شب را گریستن

دریا شدن،به موج نشستن، به سرزدن

در خیز و تاب شیون و غوغا گریستن

چون موج، سر به صخره‌ی آشفتگی زدن

بی‌تاب پا کشیدن و دریا گریستن

با گردباد، رو به بیابان گذاشتن

با ابر نوبهار به صحرا گریستن...

سیاوش دیهیمی

***

نقل کرده‌اند که یکی از مقام‌های مملکتی برای کارهای جاری به خدمت امام رسید. او پدر پیرش را هم خدمت امام برده‌بود. وقتی می‌خواست به حضور امام برسد، جلو افتاد و پدرش را معرفی کرد. امام نگاهی کردند و فرمودند: «این آقا پدر شما هستند؟پس چرا شما جلوتر از او راه افتادی و وارد شدی؟»

***

نشریه‌ی تایمز لندن در مورد وداع ملت دل‌سوخته‌ی ایران با امام در خرداد 68 چنین نوشته‌بود: «مراسم گسترده‌ی بدرود مردم ایران با آیت‌الله خمینی، شایسته‌ی رهبری بود که بر حمایت توده‌های مردم اتکا داشت. از نظر مردم ایران ممکن است جسم آیت‌الله خمینی آن‌ها را تنها گذاشته‌باشد، ولی روح و دستورهای او جاودانه خواهد ماند.»

***

نقل کرده‌اند زمانی که امام در فرانسه بودند، هر شب برای سخنرانی ایشان دانشجویان فرانسوی می‌آمدند و به صحبت‌های ایشان گوش می‌دادند. این موضوع کنجکاوی نزدیکان امام را برانگیخت و یکی از آن‌ها که به زبان فرانسوی مسلط بود یک‌بار از آن‌ها پرسید، که آیا فارسی بلدند و صحبت‌های امام را می‌فهمند؟

و آن‌ها در جواب گفتند: «ما زبان فارسی را نمی‌فهمیم، اما وقتی امام صحبت می‌کنند حس خوب و روحانی‌ای پیدا می‌کنیم که قبلاً آن را تجربه نکرده‌بودیم.»

***

وقت رفتنت نبود

ما هنوز/ با تو حرف می‌زدیم

ناگهان/ رشته‌ی کلام‌مان برید

حرف‌های ناتمام‌مان نگفته ماند

بعد تو/هر لبی که قصه گفت

گوش ما حکایت تو را شنید...

غلامرضا آبروی

***

ای روح خدا!

تو نیستی و اشک مجال‌مان نمی‌دهد.

تو نیستی و شکوه‌مندی انقلاب‌مان چیزی کم دارد.

تو نیستی و باران غم بر جماران می‌بارد.

تو نیستی و آفتاب حوصله‌ی تابیدن ندارد.

تو نیستی و پنجره‌ها خاموش‌اند و آینه‌ها سوگوارترین لحظه‌ها را به تماشا نشسته‌اند. غم رفتنت،داغی است مادام که بر دل تاریخ نشسته‌است.

***

آنان که امام را اسوه می‌دانندش

از جان و دل عاشقانه می‌خواهندش

بگذار که من خلاصه گویم کاین نسل

زود است هنوز تا که بشناسندش

جواد محدثی

CAPTCHA Image