نویسنده

 

 


پرواز با نهج‌الحیاة

کشف راز نشانه‌ها

علی باباجانی

هیچ فکر کردی روزی چند بار سروقت یخچال می‌رویم؟ همه‌ی ما، فرقی ندارد، کوچک و بزرگ. روزانه چندین بار سراغ یخچال می‌رویم؟ برای رفع تشنگی و گرسنگی. بعضی وقت‌ها هم برای پیدا کردن یک میوه‌ی آب‌دار. اصلاً بعضی وقت‌ها هم برای کنجکاوی سراغ یخچال می‌‌رویم ببینیم ‌چیزی اضافه شده یا نه!

می‌دانی چه چیزی ما را به یخچال می‌کشاند؟ اصلاً چرا این‌قدر علاقه‌مند به یخچال هستیم؟ دلیلش معلوم است. در گرمای تابستان وقتی عطش همه‌ی وجود ما را فرا می‌گیرد، به سراغ آب می‌رویم؛ آب تگری و خنک. خب جایش کجاست؟ در یخچال.

بعضی وقت‌ها هم هوس خوردن یک میوه یا یک خوراکی ما را به طرف یخچال می‌کشاند؛ چون یخچال معدن خوراکی‌های تروتازه است. همه چیز را صحیح و سالم نگه می‌دارد. وقتی از آن استفاده کردیم احساس شادی و نشاط به ما دست می‌دهد. خب، همین است که باعث علاقه‌مندی ما به یخچال می‌شود؛ چون نیازمان را برطرف می‌کند.

حالا دست از یخچال برداریم و برویم سراغ تاقچه‌ی اتاق. معمولاً هر خانه‌ای یک تاقچه دارد. تاقچه هم آینه و گل دارد. خیلی وقت‌ها هم سراغ تاقچه می‌رویم و به آینه‌ی بزرگ آن نگاه می‌کنیم تا خودمان را گل بیندازیم و به ظاهرمان برسیم. بعضی‌ها هم که کشته‌مرده‌ی این آینه هستند؛ چون مدت‌ها رو‌به‌رویش می‌ایستند و به کوچک‌ترین جزء صورت‌شان هم می‌رسند. موهای‌شان را هم مرتب می‌کنند؛ حتی اگر وقت کنند موهای‌شان را می‌شمارند تا ببینند چند تا اضافه یا چند تا کم شده!

راستی هیچ به گوشه‌ی تاقچه نگاه کرده‌ای؟ همان جایی که تاقچه تمام می‌شود. درست است، همان گوشه را می‌گویم که یک کتاب به دیوار تکیه داده. کتابی در یک لباس پارچه‌ای. می‌دانم که در بیش‌تر خانه‌ها این کتاب هست. کتاب آسمانی که خیلی به آن احترام می‌گذاریم. تو هم آن‌را می‌شناسی. قرآن را می‌گویم. همین کتابی که هدیه‌ی خدا به زمین است برای هدایت ما. راستی در روز چند بار سراغ این کتاب می‌روی؟ اصلاً احساس می‌کنی که خیلی وقت است سراغش نرفته‌ای؟

خب، بعضی‌ها سراغش می‌روند؛ مثلاً وقتی‌که می‌خواهند تاقچه را گردگیری کنند یا به آینه دستمال بکشند، دستمال هم به قرآن می‌کشند و با احترام سرجایش می‌گذارند.

بعضی‌ها بالاتر از این می‌روند، هرچند وقت یک‌بار روکش پارچه‌ای قرآن را برمی‌دارند می‌شویند. بعضی‌ها یکی- دو صفحه از آن‌را باز می‌کنند و صلواتی می‌فرستند و احترام فراوان به آن می‌گذارند.

بعضی‌ها هر روز سر به قرآن می‌زنند و آیاتی از آن‌را می‌خوانند. همیشه صبح‌شان را با قرآن شروع می‌کنند. برای‌شان مثل غذا خوردن است. دیگر روح‌شان با آن مأنوس شده؛ و اگر یک‌روز قرآن را نخوانند، انگار گم‌شده‌ای دارند. انگار عطش دارند که باید بروند سراغ غذا؛ مثل همه‌ی آدم‌ها که برای رفع عطش سروقت یخچال می‌روند.

بعضی‌ها هم فراتر از این می‌روند. قرآن را با احترام می‌خوانند؛ حتی شده در حد یک آیه. بعد سعی می‌کنند معنی آن‌را هم یاد بگیرند. به فکر فرومی‌روند و مطالعه می‌کنند تا راز یک آیه را کشف کنند؛ مانند جهان‌گردی به دنیای پر از رمز و رازی می‌روند و تلاش می‌کنند که با دانش برگردند.

راستی ما جزء کدام‌یک از این گروه آدم‌ها هستیم! آیا کسی هستیم که زیرچشمی به تاقچه نگاه می‌کنیم یا این‌که قرآن را راه روشن زندگی قرار می‌دهیم؟﷼

قرآن در دسترس شماست. شب و روز می‌خوانید. چرا و چگونه معنی آن‌را نمی‌دانید؟

نهج‌الحیاة، حدیث 57، خطبه‌ی حضرت فاطمه(س) در مدینه.

CAPTCHA Image