کوچه دوستی
سلام آسمانه جان!
عید نوروز مبارک!
وقتی شمارهی دی (238) به دستم رسید، شگفت زده شدم. فکری به سرم زد (با وجود امتحانات) تا برایت بنویسم. تو، آذر و آبان به دستم نرسیدی!
اما شمارهی دی ماه، پشت و روی جلد قشنگی داشت. به صفحهی شعر که رسیدم و «سلام به دنیا...» را خواندم، حس بدی به من دست داد. شعر خیلی بچهگانه بود. واقعاً احساس کردم که به من بیاحترامی شده است؛ چون اصلاً به درد سن من نمیخورد.
در مورد مصاحبه با مجید قناد هم باید بگویم که تازگی نداشت و با گفتوگوی مجلههای دیگر هیچ فرقی نمیکرد. راستی! همین الآن یک پیشنهاد به ذهنم رسید. وقتی انتقاد خوانندگان را در مورد یک شماره از مجله چاپ میکنی، تصویر کوچک شدهی روی جلد آن شماره را هم در کنارش چاپ کن. بله، میگفتم. ببخشید که زیادی از این شاخه به آن شاخه میپرم! بخش علمی استثناءً برای من جذاب بود. میدانی اشکالش چه بود؟ تیتر نداشت. ولی من خودم اسمش را میگذارم:«رنگ بینی.»
اما گزارش جشنواره کتاب سلام. کامل و جامع بود. فقط عکسهای بالای صفحه خیلی ریز بودند و کمکی به گزارش نمیکردند.
و اما یک سوال: چرا بعضی از ماهها لاغر هستی و بعضی از ماهها چاق؟ میدانم به ما بستگی دارد که چهقدر کار بفرستیم و چهقدر تلاش کنیم؛ ولی خب میتوانی صفحههای ثابتی را در نظر بگیری و هر ماه در صفحههایی با تعداد معین چاپ شوی. اینطوری به وزن طبیعی هم میرسی! البته یادت نرود که صفحهها را زیاد در نظر بگیری!
مثل اینکه خیلی خستهات کردم. خودم هم از گله کردن خسته شدم. حالا تو کمی از من انتقاد کن. به امید اینکه در سال 89 سلام بچههای پیروز و موفق باشی!
راستی! ممنون که فرم نظرسنجی را چاپ کردید و به دستم رسید.
نیلوفر شهسواریان- 15 ساله- تهران
کانون استعدادیابی
سلام بچههای عزیزم
سلام! از تو بدجنستر خودت هستی! اصلاً فکر نمیکنی که من بیچاره چهقدر درس دارم. هِی از روی میز به من چشمک میزنی. آخر بیانصاف! انتهای وسوسه! بالأخره کار خودت را کردی و من را نشاندی به نامه نوشتن. خیلی خوب، یکی طلبت! دلم برایت خیلی تنگ شده. پوزش بسیار جدی من را از دیر شدن جواب مصاحبه بپذیر ای نقل و نبات!
حرفهای آقای هاشمی هم توی مصاحبه خیلی جالب بود. به قول یکی از دوستانم هر جا ایدهای هست، مشکلات فنّیاش هم هست. جالب است که بعضی وقتها هم نمیشود برشان داشت، و جالبتر از آن که آقای اسفندیاری هم از رکود حرف میزنند. جلّالخالق! ما هم که با زبان بیزبانی همین را میگفتیم. خوب دیگر امان از سلسله مراتب ملاحظات! خوب بیخیال این حرفها شو! این کوچهی یخیات واقعاً یخ است. همین طور بعضی قسمتهای کوچهی دلگشا، کوچه مسجد و کوچه باغ. سخت گیری کنید بهتر میشود. با رتبههای برتر کنکور مصاحبه کنید، با المپیادیها، با بچه درسخوانها، با رتبههای برتر پرسش مهر و خوارزمی.
ماشاءالله چهقدر صفحهی ورزشی کم شد. از 4 صفحه دربارهی ورزش دو شد، دو صفحه بسکتبال و دو صفحهی والیبال. خبرهایتان را هم گلچین کنید. بعضیهایشان اصلاً ارزش خبری ندارند. اما اینکه آثار بچههای تازه وارد را چاپ میکنید خیلی خوب است. مثلاً داستان خانم مهسا حیدری توی آن سن و سال خیلی خوب بود. کمکم باید اسم خودت را بکنی کانون استعدادیابی! تازگیها رنگی شدنت هم دلنشینتر شده است. مثل آن اولها توی ذوق میزنی. خوبی، سعی کن خوبتر بشوی!
در پناه لطف خدا و در سایهی مهربانی مولای نرگسها پیروز باشی.
سیده مائده تقوی- رودسر
دو سؤال
1- اگر ما بخواهیم تصویر سازیهای کودکان خود را برای شما ارسال کنیم به چه صورت باشد بهتر است؟ داخل CD یا پرینت رنگی یا... اصلاً به درد شما میخورد یا نه؟
2- اگر برای کوچهی عکس، عکس بفرستیم، با توجه به اینکه مسؤول آن آقای محمدی هستند، عکسهای ما مورد استفاده قرار میگیرد؟
3- یه خبر خوب: قصد دارم چند تا خاطرهی توپ برایتان بفرستم!
خوشحال شدی؟ نه؟ ضایع نکن دیگه! حالا ما رو جلو خودکار و کاغذ ضایع میکنی؟ باشد یکی طلبت!
عاطفهالله اکبری- قم
آسمانهی عزیز
سلام! خوشحالم که دوست مکاتبهای دیگهای پیدا کردم. بعد از اینکه اشکالهای کارم را گرفتی، شعرم را مرور کرده و اشکالهایش را برطرف کردم. از اینکه کمکم کردی ممنون.
همراه این نامه یکی از آثارم به نام «لبخند» را برایت میفرستم. امیدوارم مثل اثر قبلی نتیجه و نظرت را برایم بفرستی؛ چون نظر تو برایم خیلی مهم است.
معلم ادبیاتمان خیلی از این داستان کوتاه خوشش آمد. البته گفت که کمی مشکل دارد؛ مثلاً اینکه کلمات محاورهای و شکسته زیاد به کار بردم. خودم هم میدونم! اما به نظرم این جوری صمیمیتر و قشنگتر اومد.
امیدوارم روز به روز بهتر بشم تا بتوانم از این راه، هم دانستههای خودم را افزایش دهم و هم به شما که مجلهی به این خوبی دارید کمک کنم، و شاید یه ذره جبران به خاطر کمکهای بی دریغتون!
بنتالهدی حسینی- گرگان
اشتباه
تو را خدا از این به بعد اسمم را درست تایپ کنید؛ چون در شمارهی 9 آذرماه در صفحهی «پیک ماه» اسمم را اشتباه تایپ کردند.
سارا روشن رأی- بابلسر
***
دوست عزیز سید رضا تولایی زاده
آثار شما به دستم رسید. دو شعر، یک داستان و یک متن برای محرم. از توجه شما به مجله ممنونم. داستانت خوب و ساده و روان بود که برای یکی ازشمارههای آسمانه در نظر گرفتم؛ اما مطالب دیگرت در مورد محرم بود و وقتی به دستمان رسید که مجلهی ماه محرم چاپ شده بود. در مورد شعرهایت باید بگویم که بهتر است در شعر از مستقیم گویی پرهیز کرد. چرا که زیبایی شعر به رعایت عناصر شعری از قبیل تشبیه، استعاره و... است. امیدوارم مطالب دیگری از شما به دستم برسد.
دوست خوبم سارا روشن رأی، بابلسر
داستانی را که در ژانر وحشت نوشته بودی خواندم. خوب بود و از همان ابتدا توانسته بودی با زمینه چینی و ایجاد تعلیق، مخاطب را برای خواندن ادامهی داستان تشویق کنی. یکی- دو نکته میماند که درباهاش میخواهم یادآور شوم. اول این که سعی کن در نوشتن داستان از محاوره نویسی، پرهیز کنی. بعضیها عقیده دارند که محاوره نویسی به صمیمت اثر کمک میکند؛ اما با این کار آسیب فراوانی به زبان اصیل فارسی وارد میکنیم. در داستان اصل بر درست نویسی است و تنها جایی که از محاوره یا زبان امروزی استفاده میشود، نقل قول است. نکتهی دیگر در مورد نقل قولهاست. این شیوهای که شما به کاربردی، بیشتر در نمایشنامه استفاده میشود؛ یعنی قبل از نقل قول اسم شخصیتها را میآورند. در داستان بالأخره باید حرکت کسی که حرف میزند معلوم شود. به همین خاطر از اسم صِرف استفاده نمیشود. طرح خانم زهرا جهانی هم قشنگ بود. امیدوارم همراه داستانت چاپ شود.
دوست جدیدم، مرضیه حاجیان فصلی
مطالبت رسید. خوشحالیم که با آسمانه ارتباط برقرار کردی. نکاتی را لازم میدانم دربارهی آثار شما یادآور شوم. اثر شما نشان میدهد که به شعر علاقهی فراوانی داری؛ ولی لازم است برای بهتر سرودن، با آثار شاعران امروز بیشتر آشنا شوی. بعضی جاها وزن شعر را رعایت نکردی و یا به مستقیم گویی پرداختهای. اگر وزن را از اثر شما برداریم، مثل نثر میشود. البته این برای شروع خوب است، و از این که آثار را فرستادی میتوان فهمید که انگیزهی زیادی برای سرودن شعر داری. با این حال لازم است مروری دیگر برآثارت داشته باشی و آن را با شعرهای دیگران مقایسه کنی. حتماً به نقطهی قوت و بعضی از اشکالها هم پی میبری. مطالعهی آثار دیگران را فراموش نکن. مطمئن باش پس از مطالعهی دقیق شعر، میتوانی حرفهایت را زیباتر، شاعرانهتر و دلنشینتر بگویی. باز هم برایمان اثر بفرست.
دوست خوبم، سیده بنت الهدی حسینی
داستانت خوب بود. دست مایههای طنز در داستانت دیده میشد. معلم ادبیات درست گفته بود. شاید فکر کنی محاورهای نوشتن صمیمت را زیاد بکند، اما این را باید بدانی که باید زبان اصیل و کتابی را پاس داشت. الآن بیشتر در نقل قولها، از محاوره استفاده میشود و این میتواند به صمیمت داستان اضافه کند. مشکلی که در داستان لبخند وجود دارد این است که مرز بین محاوره و زبان نوشتاری را رعایت نکردی. بعضی قسمتها خیلی راحت با زبان نوشتاری پیش رفتی و گاهی هم زبان محاورهای استفاده کردی. باید یک نظمی در استفاده از زبان باشد تا داستان از آشفتگی به دور باشد. باز هم برایمان بنویس.
دوست پرکارم، عاطفهالله اکبری
صفحهی کوچه عکس آسمانه متعلق به عکسهای ارسالی شماست. در مورد تصویرسازی هم اگر در CD باشد بهتر است. این به نظر مدیر هنری بستگی دارد که کار را از نظر فنی قبول داشته باشد یا نه. بیصبرانه منتظر خاطرههای زیبای شما هستم. از این که مطالب را به موقع فرستادی ممنون. امیدوارم در وقت خودش به جاپ برسد. راستی، هر چند یک ماه گذشته، ولی تولدت را هم تبریک میگویم.
ارسال نظر در مورد این مقاله