چشمه و دریا


چشمه و دریا شهادت امام حسن مجتبی(ع) چه‌قدر آه مهربان بودی! حرف‌های تو طعم خرما داشت باغ سرسبز سینه‌ات، ای خوب نخل‌های بلندبالا داشت * روز و شب عطر مهربانیِ تو در تمام مدینه می‌پیچید تا به لبخند می‌گشودی لب بوی گل توی سینه می‌پیچید * ... گرچه تنهاتر از پدر بودی به خدا خوب امتحان دادی پس زدی پرده‌ی سیاهی را خط خورشید را نشان دادی (تقی متّقی) * امام مجتبی(ع) مهر بی‌کران و علاقه‌ی فراوان نیای بزرگوارش پیامبر اکرم(ص) را همواره همراه داشت تا جایی که رسول خدا(ص) می‌فرمود: «خداوندا! من حسن را دوست می‌دارم، تو هم او را دوست بدار و هر که حسنم را دوست بدارد، خداوند او را دوست می‌دارد.» زیدبن‌ارقم‌- از راویان بزرگ حدیث‌- محبت شدید پیامبر(ص) به امام مجتبی(ع) را این چنین حکایت می‌کند: «روزی پیامبر(ص) در مسجد مشغول سخن گفتن بود. حسن‌بن‌علی کودکی خردسال بود و لباسی بلند بر تن داشت. وارد مسجد شد و در برابر چشمان رسول خدا(ص) بر زمین افتاد. رسول الله خطبه را قطع کرد و با سرعت از منبر پایین آمد. مردم امام حسن(ع) را از روی زمین بلند کردند و به دست مبارک پیامبر(ص) سپردند. رسول الله او را بر دوش خود گذاشت و با دستانی نوازشگر او را آرام کرد. سپس به منبر رفت و ادامه‌ی سخن را گفت.» (شرح نهج البلاغه، ج 4، ابن‌ابی‌الحدید) * سلام بر تو ای امام کریم، ای نواده‌ی رسالت! سلام بر تو و رسالتی که تا پای جان در حفظ آن کوشیدی؛ تویی که دست‌های کریمت را مدینه هنوز فراموش نکرده است و بقیع غریبانه‌تر از عمر تاریخ، نگاهش را به مزار بی‌چراغ تو دوخته است؛ تویی که هر جا، سخن از حسن و مهربانی، از کرامت و حلم است، نام مبارکت بر زبان می‌آید و از شکوه یادت تمام دعاها به مرحله‌ی اجابت می‌رسند. * روزی شخصی به خدمت امام حسن مجتبی(ع) آمد و پس از سوگند دادن حضرت به مقامی که خداوند ارزانی‌اش داشته، از دشمن ستم‌گری شکوه کرد که حرمت پیران را پاس نمی‌دارد و بر خردسالان رحم نمی‌کند. امام به او فرمود: «چه کسی با تو ستیز کرده تا دادت را از او بستانم؟» مرد گفت: «تنگ‌دستی و ناداری!» امام لحظه‌ای سر به زیر افکند و سپس روبه خادمش کرد و فرمود: «هر چه نقد داری حاضر کن!» خادم پنج هزار درهم آورد. امام حسن(ع) همه‌ی درهم‌ها را به مرد فقیر بخشید و فرمود: «به حق سوگندهایی که دادی، تو را قسم می‌دهم که هر زمان دیگر دشمنت، فقر، از سر ستیز با تو درآمد، شکایت او را به نزد من بیاور.» مرد وقتی از امام رخصت خداحافظی گرفت، شیوه‌ی کریمانه و بزرگواری امام حسن(ع) را تحسین می‌گفت. (نهج‌الحیاة، فرهنگ سخنان امام حسن(ع)، محمد دشتی) * امام حسن مجتبی(ع) فرموده‌اند: «با بندگی و طاعت، به خدا نزدیک شوید.» و نیز می‌فرمایند: «هر کس نیکی‌های خود را برشمرد، بخشندگی خود را تباه کرده است.» * از امام حسن مجتبی(ع) درباره‌ی سکوت پرسیدند، فرمود: «سکوت، پوششی است بر خستگی و درماندگی؛ زینتی است بر آبرو، و آن که سکوت کند، در آسایش است و آن که هم‌نشین سکوت است، در امان.» * وقتی امام حسن مجتبی(ع) به دنیا آمد، قنداقه‌اش را به دست رسول خدا(ص) سپردند و آن حضرت از نام کودک پرسید. حضرت علی(ع) فرمود: «من در نام‌گذاری بر شما پیش‌دستی نمی‌کنم.» و رسول خدا(ص) هم فرمود: «من نیز از پروردگارم.» در این هنگام عطر حضور جبرئیل فضای خانه را معطر کرد و پیغام آورد: «ای محمد! خداوند سلام می‌رساند و می‌‌فرماید: نسبت علی به تو، همانند نسبت هارون است به موسی، الا این که پیامبری بعد تو نخواهد بود. بنابراین این نوزاد را هم نام پسر هارون کن.» آن‌گاه اولین نور دیده‌ی علی و فاطمه «حسن» نامیده شد. (بحارالانوار، ج 43) * آمدی تا معصومیت را با عطر زیستنت به مشام جان عالمیان بریزی. سلام بر تو ای فروغ بی‌مثال زهرا، یا عونَ‌الضعفاء! * می‌آیی از آبی‌ترین کرانه‌های نور، تا سخاوت دریایی تو عرصه‌ای باشد برای طلوع دومین خورشید امامت در تیرگی زمین. کریم اهل‌بیت! ای باغبان نور! با خنده‌های غنچه به مهمانی آمدی. ما جشن آفتابی آیینه‌ی تو را در چهره‌ی علی به تماشا نشسته‌ایم. * آن‌جا که حُسن خوب تو را جار می‌زنند گویی برای عشق و تماشا رقیب نیست! مولاجان! تویی که وارث حلم و هیبت حضرت پیامبری. تویی که آسمان هنوز هم گریبان چاک مظلومیت توست. ای دومین نور! زمین از حضورت خرسند است و آسمان شادمان از ولادت تو، جود، شرمنده‌ی توست که تو کریم‌ترین مردمانی!﷼
CAPTCHA Image