مقاله

نویسنده


محمود پوروهاب‌- مجید ملامحمدی «محمدبن‌علی حزین لاهیجی» در سال 1103 قمری در اصفهان به دنیا آمد. اجداد او از اهالی لاهیجان بودند. از چهار سالگی تحصیل خود را در صرف و نحو آغاز کرد؛ سپس به خواندن علومی چون فقه، منطق، فلسفه و... روی آورد. با این که پدرش او را از گرایش به شعر باز می‌داشت، شیفته‌ی شعر بود و در همان اوایل جوانی شروع به شعر گفتن کرد. روزی از اسب به زیر افتاد، دستش شکست و خانه‌نشین شد. پس فرصت خوبی بود که ساقه نامه‌ای در هزار بیت بسراید. در سیزده سالگی همراه پدرش، برای دیدار با خویشان به لاهیجان سفر کرد و مدت یک سال در آن‌جا ماندگار شد. حزین در تمام مدت عمر، در کنار سرودن شعر، دایم در سفر و تحصیل، تدریس و تألیف بود و هیچ‌گاه در تنهایی و گوشه‌نشینی، زندگی نگذراند. وقتی در سال 1127 قمری پدر و سپس مادرش را از دست داد، دچار تنهایی، پریشانی و سپس تنگ‌دستی شد. اصفهان به محاصره‌ی افغان‌ها درآمده بود. حزین بیمار شد. بعد از پایان محاصره‌ی شهر، او با لباس مبدّل روستایی، از اصفهان به سمت خوانسار و خرم‌آباد رفت. چندی بعد به خاطر اندوه بسیار، همه‌ی محفوظات و دانسته‌هایش را از یاد برد تا سرانجام پس از یک سال، حالش روبه بهبود رفت. او در بعضی از جنگ‌های داخلی حضور داشت و هر آن چه که می‌دید، به شعر درمی‌آورد. حتی مدتی از ایران به سرزمین‌های دیگری چون حجاز، هند و عراق سفر کرد و تجربه‌های بسیاری آموخت. زندگی حزین سراسر پر از رنج و محنت، بیماری، دربه‌دری و پریشانی است. این شاعر بزرگ، با آفرینش واژه‌هایی جان‌سوز و غم‌انگیز، توأم با توانایی و استادی، دوران غربت، سختی‌ها و دوری از وطن را توصیف می‌کند. در آخرین سفر، مدتی در خداآباد هند بود. به خاطر غم دوری از وطن و سختی‌ها، دوباره بیمار شد. چندی بعد به ملتان هند رفت. او آرزو داشت که هر طور شده به وطن بازگردد؛ اما بیماری‌اش شدت یافته بود. در شهر، بیماری وبا دسته دسته مردم را به کام مرگ می‌برد. حزین با رنج و تلاش، خود را به لاهور رساند و خواست از راه افغانستان به ایران بازگردد؛ اما توان حرکتش نبود. او دیگر نگار دل‌فریب وطن را ندید و سرانجام در بنارس هندوستان در سال 1180، در هفتاد و هفت سالگی از دنیا رفت. بی‌تردید حزین لاهیجی آخرین شاعر پرآوازه‌ی سبک هندی است که شعرش در حدّ شاعران درجه‌ی اول این سبک به شمار می‌آید و بعضی او را همپایه‌ی صائب می‌دانند. غزل‌هایش در حدود هفت هزار بیت است که بر دو گونه سروده شده است؛ گاه به سبک عراقی که ساده و صوفیانه و به شیوه‌ی مولانا و عطار است، و گاه به طرز معمول روزگار خودِ اوست. اهمیت و شهرت او هم در همین غزل‌سرایی است. او شاعری نازک خیال و دانش‌مند است. استاد شفیعی کدکنی معتقد است: «نخستین امتیاز او نسبت به معاصرانش به خصوص شاعران هند، فصاحت بیان اوست؛ به حدی که می‌توان او را در مقایسه با آنان، از نظر فصاحت و روشنیِ بیان، سعدی دانست در مقابل خاقانی.» حزین را شاعری منتقد نیز باید دانست. او درباره‌ی شاعران معاصر گاه‌گاهی دیدگاه‌هایی را اظهار می‌دارد. از حزین که تقریباً با همه‌ی علوم زمانه‌اش آشنایی داشت آثار گران بهایی به جای مانده است. دیوان اشعارش در حدود هشت هزار بیت است، که علاوه‌ی بر غزلیات، قصیده، مثنوی، مخمسات و رباعی نیز دارد. او عارفی شیعه است که اشعاری نیز در مدح و منقبت ائمه‌اطهار(ع) دارد. ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله در خون نشسته باشم، چون باد رفته باشد امشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین1، فرهاد رفته باشد خونش به تیغ حسرت، یارب حلال بادا صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد از آه دردناکی سازم خبر دلت را وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد رحم است بر اسیری، کز گرد دام زلفت با صد امیدواری ناشاد رفته باشد شادم که از رقیبان، دامن‌کشان گذشتی گو مشتِ خاکِ ما هم بر باد رفته باشد پرشور از حزین است، امروز کوه و صحرا مجنون گذشته باشد، فرهاد رفته باشد * گاهی به نگاهی دلِ ما شاد نکردی حیف از تو که ویرانه‌ی آباد نکردی صد بار زگل‌زار خزان آمد و گل رفت وین مرغ اسیر از قفس آزاد نکردی ای خسروِ شیرین دهنان این نه وفا بود یک ره گذری جانب فرهاد نکردی بسیار مبال ای شجر وادیِ ایمن! یک جلوه چو آن حسنِ خداداد نکردی باید زتو آموخت حزین رشک محبّت لبریزِ فغان بودی و فریاد نکردی 1- شیرین، ایهام است؛ ‌هم به معنای خواب شیرین و هم به معنی معشوقی که فرهاد به او دل‌بسته بود، و این‌جا معنای دوم اراده شده است.﷼
CAPTCHA Image