یک حرف و دو حرف

نویسنده


گاردراس تیم ملی بسکتبال کشورمان علی محمدپور بسکتبال ایران در 50 سال پیش تیم خوبی داشت و از آن وقت تا بازی‌های آسیایی دوره‌ی قبل، ایران مقامی به‌دست نیاورده بود و با درخشش بازی‌کنانی مانند مهدی کامرانی، صمد و آیدین نیکخواه بهرامی، ایران به مقام قهرمانی آسیا دست یافت. خیلی زود وارد المپیک شد و بعد از 50 سال نام بسکتبال ایران دوباره بر سر زبان‌ها افتاد. یکی از بازی‌کنان تأثیر‌گذار در تیم ملی بسکتبال کشورمان مهدی کامرانی است که در موفقیت‌های تیم ملی نقش بسیار پر‌‌رنگی داشته است. موفقیت‌هایی که در این چند سال تیم ملی بسکتبال به دست آورد، باعث شد در بین تیم‌های بین‌المللی جایگاه ویژه‌ای پیدا کند و در صدر کشورهای آسیایی بایستد. کامرانی هم‌راه با تیم ایران قهرمانی آسیا را به ایران آورد و در تیم مهرام از مهره‌های کلیدی به‌شمار می‌رود. کامرانی، مغز متفکر تیم ملی بسکتبال است و با وجود مصدومیتی که در مچ پا پیدا کرده هنوز هم مهره‌ی تأثیرگذاری است. این گفت‌و‌گوی کوتاه را بخوانید تا با این بازی‌کن ارزش‌مند تیم ملی بسکتبال کشورمان بیش‌تر آشنا شوید. آقا مهدی، اول از همه خودت را کامل معرفی کن تا بچه‌ها بیش‌تر با شما آشنا شوند. مهدی کامرانی هستم. متولد 11 خرداد 1361 از شهر‌ری. در کنار پدر، مادرم و دیگر اعضای خانواده زندگی می‌کنم. 3 خواهر و 2 برادر دارم و فرزند آخر خانواده هستم. چطور شد وارد دنیای بسکتبال شدی؟ اگر به شما بگویم که من بسکتبال را برای اولین‌بار با کفش میخی بازی کردم، باورتان نمی‌شود. من در ابتدا و در مدرسه‌ی شهید باقری در 6-7 رشته‌ی ورزشی یعنی فوتبال، بسکتبال، والیبال، هندبال و‌... فعالیت می‌کردم؛ امّا بعد به رشته‌ی بسکتبال علاقه‌مند شدم. همان‌طور که برای‌تان گفتم برای اولین‌بار با کفش میخی کار را آغاز کردم. در ادامه با تلاش‌های آقای احمد مازیستان و دیگر مربیانم فعالیت در رشته‌ی بسکتبال را به‌طور جدی دنبال کردم و با کمک خداوند متعال و مهربان و همچنین راهنمایی‌های پدر و مادرم که با وجود سن و سال بالا و تفکرهای سنتی و قدیمی، معلمان خوبی برای پیش‌رفت من بودند، به این مرحله رسیدم. چه مسیری طی شد تا مهدی کامرانی از اعضای اصلی تیم ملی بسکتبال بشود؟ من تمام موفقیت‌های خودم را مدیون شرایط سخت گذشته می‌دانم. آن زمان وقتی قهرمان یا ملی‌پوشی را می‌دیدم در رویای این مسأله که «آیا می‌شود روزی من هم ملی‌پو‌ش شوم؟» فرو می‌رفتم و در دل آه می‌کشیدم. همیشه آرزو داشتم که پیراهن یا تی‌شرت ورزشی از یک قهرمان هدیه بگیرم و آن را با افتخار بر تن کنم. تمام این مسائل باعث شد که با غیرت و تعصب بسیار بالا و کمک خداوند پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری سپری کنم و در جایگاهی قرار گیرم که همیشه آرزوی آن را در سر می‌پروراندم. در حال حاضر نیز برای پیراهن تیم ملی کشورم تعصب بسیاری قائل هستم و وقتی آن را بر تن می‌کنم با حس خاصی به تلاش و کوشش می‌پردازم. به نظر من یک قهرمان هیچ‌گاه نباید پیشینه‌ی خود را فراموش کند و همیشه با تکیه بر اصولی که از ابتدا برای خود تعریف کرده است، گام به جلو بردارد. ایران بعد از 50 سال دوباره روی قهرمانی در آسیا را دید و حتی در المپیک 2008 پکن هم حضور پیدا کرد. درباره‌ی این موفقیت‌ها برای‌مان بگو؟ در این خصوص حسّی را که در دل دارم هیچ‌وقت نمی‌توانم بیان کنم؛ چون این آرزوی یک ورزش‌کاراست که بتواند از نزدیک بزرگ‌ترین رویداد ورزشی جهان را تماشا کند، چه برسد به این‌که به عنوان عضو یک تیم در این میدان بزرگ حضور یابد. خوب ما تنها تیم اعزامی گروهی ایران به این بازی‌ها بودیم و این خود شرایط را سخت‌تر می‌کرد. بچه‌های تیم ملی بسکتبال برای حضور در المپیک سختی‌های بسیاری را تحمل کرده بودند و خوش‌بختانه فدراسیون بسکتبال نیز امکان‌‌ها و شرایط مطلوبی را بری آماده‌سازی تیم فراهم کرده بود؛ امّا میدانی که ما در آن گام گذاشتیم آن‌قدر سخت و دشوار بود که برای اوّلین حضور غیر از ارائه بازی‌های منطقی، کار دیگری از دست ما برنمی‌آمد؛ امّا حُسنی که این مسابقه‌ها برای بسکتبال ایران داشت این بود که در اوج موفقیت و درخشش در سطح آسیا فهمیدیم که در سطح جهانی باید بسیار تلاش کنیم؛ چون در اول راه قرار داریم. قد تو 180 سانتی‌متر است و در کنار بازی‌کنانی که 220 سانتی‌متر هستند قدت خیلی کوتاه دیده می‌شود. فکر نمی‌کنی این قد برای بسکتبال کمی کوتاه است؟ قد در پست‌های مختلف فرق می‌کند. مثلاً من نمی‌توانم در پست جابر روزبهانی بازی کنم؛ امّا برای پست گارد‌راس، آدم هر چه قد‌کوتاه‌تر باشد بهتر است؛ چون بازی‌کنان قد‌کوتاه تکنیکی‌تر از بلند‌قدها هستند، ضمن این‌که پست من بسیار حساس است. می‌گویند گارد‌راس تیم، مربی دوم تیم است. گاردراس یعنی‌چه؟ گارد‌راس مربی دوم تیم است. در واقع بعد از سرمربی این گارد‌راس است که داخل زمین هدایت تیم را برعهده دارد. رابطه‌ات با فوتبال چطور است؟ اصلاً تا به حال فکر کرده‌ای که فوتبالیست بشوی؟ فوتبال را خیلی دوست دارم و در این میان با بازی‌کنانی نظیر مجیدی، کاویانپور، سید عباسی و‌... رابطه‌ی خوبی دارم. جالب است بدانید که دوستان فوتبالی‌ام همیشه به من می‌گفتند تو به خاطر سرعت خوبی که داری می‌توانی مانند مهدی مهدوی‌کیا در فوتبال بدرخشی؛ امّا به هر حال سرنوشت ما را به‌سوی بسکتبال سوق داد. تو قبل از المپیک مصدومیت پیدا کردی و همین مصدومیت روی بازی‌هایت تأثیر گذاشت. هنوز آسیب‌دیدگی دوره‌ی المپیک اذیتت می‌کند؟ با این آسیب دیدگی چطوری در بازی‌های لیگ درد را تحمل می‌کنی؟ هنوز پس از مسابقه‌های المپیک و شکستگی استخوان پایم با مشکل‌های ناشی از آن آسیب‌دیدگی و ورم مچ پایم مواجه هستم؛ امّا آسیب‌دیدگی و فشار لیگ همیشه وجود دارد و به این نوع بازی بسکتبال عادت کرده‌ام. در وضعیت فعلی بیش‌تر از شکستگی مچ پایم به قهرمانی فکر می‌کنم. هدف مهرام از ابتدا کسب سه جام بود که با توجه به اهمیت زیادی این مسابقه‌ها و ورودی به مسابقه‌های قهرمانی باشگاه‌های جهان، انگیزه‌ی بسیار بالایی برای قهرمانی در آسیا داریم. نظرتان در مورد بسکتبال ایران قبل و بعد از المپیک چیست؟ درست بعد از قهرمانی ایران در آسیا و آغاز اردوهای تیم ملی بسکتبال کار ما برای حرکت در یک مسیر کاملاً جدید شروع شد. انجام بازی‌های زیاد دوستانه که در واقع یک تجربه‌ی نو در یک ورزش تیمی مثل بسکتبال به شمار می‌رفت، تیم ایران را برای انجام بازی‌های مدرن آماده کرد؛ امّا، خوب مسلماً کسب پیروزی همیشه به مسائل زیادی بستگی دارد. الآن دیگر شرایط فرق کرده است. بسکتبال ایران حالا سطح بین‌المللی بسکتبال را لمس کرده و خوش‌بختانه بازی‌کنان روز بسکتبال را دیده است. برای همین فکر می‌کنم که با حضور بازی‌کنان ایران در لیگ‌های خارجی و حمایت از آن‌ها، ما روز به روز به‌سوی حرفه‌ای شدن حرکت کنیم. بعد از بازی‌هایی که در برابر بازی‌کنان مطرح جهان داشته‌ای، از بازی‌های آن‌ها چه چیزی یاد گرفتی؟ آن چیزی که من به شخصه بعد از انجام بازی با تیم‌هایی که بازی‌کنان زیادی را در NBA و لیگ‌های مطرح اروپا دارند دیدم، چیزی فراتر از تکینک و تاکتیک است، و آن زبانی به نام زبان بسکتبال است. در این سیستم فقط شماره‌های پیراهن بازی‌کنان یک تیم با هم متفاوت است؛ امّا آن‌ها در واقع یک روح هستند در پنج بدن. قطعاً اگر یکی از آن نفرها نتوانند در آن قالب قرار بگیرند، آن تیم نمی‌تواند نتیجه‌ی دل‌خواه خود را بگیرد. بنابراین ما علاوه بر تلاش برای ساختن توان فنی یک تیم، تحقق این موضوع را هم نباید از یاد ببریم. برای انتهای گفت‌و‌گو اگر حرف نگفته‌ای هست که بشنویم برای‌مان بگو؟ در پایان خداوند‌- متعال و مهربان‌- را شاکرم که حتی یک لحظه مرا به حال خود رها نکرد و بارها در مشکل‌ها و سختی‌ها راه‌گشای من بود. همیشه از خالق و پروردگار خودم تشکر می‌کنم و امیدوارم که تا آخرین لحظه یار و یاور من باشد. از سوی دیگر، از تک‌تک مربیانم از جمله؛ احمد مازیستان، علی ملا، سعید طاعتی، مهران شاهین‌طبع، مصطفی هاشمی و‌... تشکر می‌کنم که من را در این راه موفق و مسیر سخت یاری کردند.
CAPTCHA Image