کوچه پس‌کوچه


کوچه پس‌کوچه در حیاط خلوت خدا عنوان کتاب: پیامبری از کنار خانه‌ی ما رد شد نویسنده: عرفان نظرآهاری ناشر: نشر صابرین از قبل نام او را شنیده بودم. با شعرهایش در رشد نوجوان آشنا شدم. اولین شعری که از او خواندم «کوله پشتی» بود. در کنارش٬در یک ستون سبز کم‌رنگ یک عکس و یک زندگی‌نامه‌ی مختصر از او چاپ شده بود. سال‌ها از او فقط به اندازه‌ی خواندن جسته و گریخته‌ی چند تا شعر در مجله‌ها خبر داشتم. می‌دانستم چندتایی کتاب خوب چاپ کرده؛ ولی... تا این‌که آذر‌ماه شد و دوستی عزیز کتاب «نامه‌های خط‌‌خطی» او را به من هدیه کرد. کتابش آن‌قدر جالب بود که تمام اعضای یک خانواده‌ی پنج نفری٬از پنج سن و سلیقه‌ی مختلف آن را بخوانند. هر چند ایراد‌هایی هم داشت٬ باز هم گذشت و اردیبهشت رسید و این‌بار باز هم همان دوست خیلی عزیز یکی از آخرین کتاب‌های او را به من هدیه داد. چیزی که در اولین نگاه در کارهایش برایم جالب به نظر رسید پرداخت عاشقانه و عارفانه‌ی او به تمامی مسأله‌های دور و برش بود. عاشقانه به خدا و عارفانه به هستی فکر می‌کرد. در بازار مکاره‌ی کتاب‌های ریز و درشتی که اغلب خیلی خیلی کلیشه‌ای به رابطه‌ی با خدا می‌پردازند او صاف و ساده ولی عمیق و سرشار از معنا به خدا فکر می‌کند. «پیامبر ازکنار خانه‌ی ما رد می‌شد» قطعی کوچک و دل‌نشین دارد. می‌توان آن را کتاب کوچک عشق و فرزانگی بدانی و هر وقت دلت گرفت و خواستی گریزی به حیاط خلوت خانه‌ی خدا بزنی می‌توانی به صفحه‌های کوچک و فیروزه‌ای براق آن اعتماد کنی. طرح روی جلد مناسب است. فرشته‌ای بدون بال!فرشته‌ای که بال‌هایش را توی دستش گرفته. گریزی رندانه به داستان هبوط... کتاب از سیزده داستان‌واره‌ی کوتاه مایه گرفته است که عناوینی زیبا دارند، مثل: خداوند نانوای آدم‌هاست یا فرشته‌ فراموش کرده و... در هر داستان‌واره سعی شده است مطالب عمیق و معنا‌گرایانه به ساده‌ترین صورت روایت شود تا مخاطب کم سن و سال‌تر هم از آن سر دربیاورد. به اصل و ریشه‌اش فکر کند و دقایقی بعد از هر داستان‌واره به آنچه در پشت پرده‌ی این عالم می‌گذرد اندکی بیش‌تر بیندیشد و شاید به تجدید نظر دوباره‌ای در رابطه با خود و خدایش بپردازد. مطالب کلیشه‌ای و تکراری نیستند و قلم٬ کسالت بار نمی‌شود. تصویرسازهای فیروزه‌ای و لاجوردی و کبود هم در زمینه‌ی سفید صفحه‌ها به تقویت این حسِ به آسمان فکر کردن٬ بیش‌تر و بیش‌تر کمک می‌کند. برخی مضامین کاملاً ابتکاری است٬مثل:«پیامبری از کنار خانه‌ی ما رد شد» ویا «فرشته فراموش کرد». این دسته مضمون‌ها گر چه ریشه درعرفان الهی دارند٬ابتکاری‌اند و برای نخستین بار است که ارائه می‌شوند. ولی دسته‌ی بعدی با عناوین «با چراغ‌گرد شهر» و «جهان را ادامه می‌دهیم» برای‌مان بازگوکننده و بازآفریننده‌ی آثار ادبی دیگران در قالبی جدید است. عنوان اول شعر معروف «دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر» را با بیانی امروزی‌تر توضیح می‌دهد و در واقع معنا می‌کند. عنوان دوم نیز توضیح شعری است از تاگور با شرح و بسط. دسته‌ی سوم‌- پایه‌ای دارند از احادیث. مثل «پیش از آخرین اذان» که‌ اشاره‌ دارد به حدیث قدسی که اذکار الهی چون اللّه‌اکبر و لا اله الاّ اللّه، مصالحِ فرشتگان برای ساخت قصر‌های بهشتی از طلا ونقره هستند و یا «قطاری به مقصد خدا» که باز هم احادیث معصومین پایه واساس آن است و به مقام فناء فی‌اللّه در مقام‌ها و اصطلاح‌های عرفانی اشاره دارد و این اندکی مایه‌ی رخوت و کسالت خواننده است که هر چند الفاظ زیبا او را مسحور و مجذوب می‌کند؛ چون درون‌مایه و روند و پایان و هدف را می‌داند ارزش کار در نظرش کم‌رنگ می‌شود. برخی کلمه‌ها هم درست ننشسته‌اند٬ مثل آغاز کتاب در قسمت اول که سادگی کلام در آخرین سطر صفحه‌ی 9 از دست می‌رود: بهترین را برگزین که بهشت پاداش به گزیدن توست. - انسان کفران کرد و کفر ورزید و جهان را ابرهای کفر او پوشاند.(صفحه‌ی 18) - آنچه نامش زندگی است نه خیال است و نه بازی. امتحان است و تنها پاسخ به آزمون زندگی زیستن است...زیستن. (صفحه‌ی 28) چشم باز کن تا انکارت از میان برخیزد.(صفحه‌ی 36) فردا کسی خواهد آمد که از دیو و دد ملول است. (صفحه‌ی 38) سنگینی این جملات و عدم تناسب آن‌ها و پاره‌ای از کلمات زمانی مشخص می‌شود که شما سطرهای ساده و روان بعضی از بخش‌ها مانند «پیامبری از کنار خانه‌ی ما رد شد» را با آن مقایسه می‌کنید. به هر تقدیر گرچه کتاب‌های زیبای او هنوز که هنوز است با طلسم شیرین هدیه به دست من می‌رسد٬امیدوارم شما هم بال‌های‌تان را باز کنید و خداوند را یک بار دیگر بین صفحات کتاب‌های زیبای عرفان نظرآهاری ملاقات کنید! سیده مائده تقوی‌- 16ساله‌- رودسر﷼
CAPTCHA Image