کوچه اول


بیست سال از یک اتفاق تلخ می‌گذرد؛ اتفاقی که برای مردم ایران و مسلمانان جهان ناگوار و فراموش نشدنی بود. بیست سال پیش، این خبر، جهان را تکان داد: روح خدا به خدا پیوست. آن وقت‌ها شما نبودید. شما که حالا برای خودتان نوجوانی شده‌اید. نبودید که ببینید مردم چگونه به خاطر ارتحال امام خمینی(ره) بر سر و سینه می‌زدند؛ ولی می‌دانم بارها این صحنه‌ها را از تلویزیون دیده‌اید و عشق مردم به رهبرشان را حس کرده‌اید. فهمیدید که مردم چه‌قدر رهبرشان را دوست داشتند. مردمی که سال 1357 با ورود امام خمینی به ایران، به استقبالش رفته بودند، حالا با پرواز ملکوتی‌اش، بدرقه‌اش می‌کردند. شاید آرزوی شما این باشد که کاش در آن روزها بودید و امام را می‌دیدید! شاید آرزوهای دیگری در این‌باره دارید؛ امّا شما به عنوان یک نوجوان فعال و پویا کارهایی می‌توانید انجام دهید و نتیجه‌ی آن را برای آسمانه بفرستید؛ شمایی که دست به قلم دارید و دنیا را یک‌طور دیگر می‌بینید. 1- می‌توانید از پدر و مادرتان درباره‌ی آن روزها سؤال کنید. این می‌تواند یک گفتگوی خانوادگی باشد و بفهمید که پدر و مادر یا دیگر آشنایان‌تان در آن روزها چه احساسی داشتند. 2- می‌توانید به مرقد امام(ره) بروید و گزارشی از لحظه‌های حضورتان در آن‌جا داشته باشید. از استقبال مردم بنویسید. از فضای معنوی آن‌جا بنویسید؛ حتی می‌توانید سوژه‌های جالبی را آن‌جا پیدا کنید. 3- می‌توانید خودتان را ببرید به آن روزها؛ مثلاً 14 خرداد 1368؛ روزی که خبر ارتحال امام را شنیدید. احساس‌تان را بنویسید. چه‌کار می‌کردید؟ کجا رفتید؟ چگونه برخورد می‌کردید؟ 4- می‌توانید زندگی امام را مطالعه کنید و برداشت خودتان را درباره‌ی امام بنویسید و‌... این‌ها همه برای شما که می‌نویسید، می‌تواند دستمایه‌ی خوبی باشد. سعی کن بی‌خیال و بی‌تفاوت از اتفاقی نگذری.
CAPTCHA Image