چشمه و دریا


چشمه و دریا حضرت فاطمه‌ی زهرا- سلام‌الله علیها- فاطمه‌ی زهرا(س) در بیستم جمادی‌الثانی سال پنجم بعثت در مکه متولد شد. پدرش آخرین رسول خدا، محمّد(ص) و مادرش خدیجه‌کبری(س) است. صدیقه، کبری، طاهره، راضیه، محدثه و حوریه از القاب معروف آن حضرت است، و امّ‌ابیها مشهورترین کنیه‌ی حضرت زهرا(س). حضرت فاطمه(س) در سال دوم هجرت با حضرت علی(ع) ازدواج کرد. حسن و حسین(ع) و زینب و ام‌کلثوم(س) فرزندان آن حضرت‌اند. در وقت شهادت آن بانوی بزرگوار اختلاف است، اما به قول قوی، شهادت آن حضرت در سوم جمادی‌الثانی سال یازده هجری اتفاق افتاده است و مرقد شریف آن بانوی گرامی بر ما پوشیده است و احتمالاً در یکی از سه محل: کنار قبر پیامبر(ص)، در قبرستان بقیع، و پایین منبر و قبر پیامبر(ص) در مسجدالنبی واقع شده است. (داستان‌های شنیدنی از چهارده معصوم(ع)، محمد محمدی اشتهاردی) ﷼ پیامبر اکرم(ص) حضرت فاطمه‌ی زهرا را بسیار دوست می‌داشت. در حدیثی آمده است که ایشان فرموده‌اند: «وقتی در شب معراج وارد بهشت شدم، جبرییل میوه‌ای بهشتی برایم آورد که از آن خوردم. فاطمه از آن میوه است و من از فاطمه بوی بهشت استشمام می‌کنم. هرگاه مشتاق بوی بهشت می‌شوم، فاطمه را می‌بویم». ﷼ او را زهرا گفتند؛ زیرا آن‌گاه که خداوند ایشان را با قدرت و عظمتش آفرید، نور آن بانوی بزرگ آسمان‌ها و زمین را روشن کرد؛ به گونه‌ای که فرشتگان از دیدن این همه عظمت به سجده افتادند. در روایتی دیگر امام صادق(ع) فرموده است: «او «زهرا» نامیده شد؛ زیرا هرگاه در محرابش به عبادت می‌ایستاد، نورش بر اهل آسمان پرتو می‌افکند، چنان که نور ستارگان بر اهل زمین پرتو می‌افکند». (بحارالانوار، ج 43) ﷼ حضرت زهرا(س) فرموده‌اند: «در خدمت مادر باش؛ زیرا بهشت زیر پای مادران است». ﷼ با لهجه‌ی نسیم تو را می‌خوانم با لحن ارغوان تو را که در هجدهمین بهار به خزان نشستی تو را که از طلوع غریبانه غروب کردی ای ماه کبود! بعد از تو اندوه جهان بی‌پایان خواهد بود بعد از تو داغ نیستان همیشگی خواهد بود بعد از تو اشک، سهم چشم‌هاست! بگذار بعد از این درختان جهان اندوه بتکانند بر سر خاک بگذار بعد از این رودخانه‌ها با دامنی از داغ بگذرند بگذار بعد از این مناره‌های جهان حزن شب‌های بی‌تو شوند!... (مریم سقلاطونی) ﷼ حضرت امام خمینی(ره) درباره‌ی دختر رسول خدا فاطمه‌ زهرا(س) می‌فرمایند: «در تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است، در فاطمه‌ی زهرا جلوه کرده است... او یک زن معمولی نیست، او موجودی ملکوتی است که در عالم به صورت انسانی ظاهر شده است. او موجودی الهی و جبروتی است... زنی است که تمام خاصه‌های انبیا در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود. زنی که اگر مرد بود، جای رسول‌الله بود...». ﷼ السلام علیک یا سیدة النساء‌العالمین! سلام بر تو ای کوثر جاری ای ام‌ابیها ای مادر قهرمان کربلا سلام بر تو ای بانوی آب و آیینه ای نور دیده‌ی رسول ای فاطمه! ﷼ آه ای ضریحی که چشمی هرگز نشد آشنایت یک صحن آیینه از دل تقدیم گلدسته‌هایت ای آسمانی‌تر از عشق تفسیر کوثر روان بود در اشک‌های فصیحت، در روشنای دعایت آن عمر کوتاه خاکی، یک فرصت آفتابی است تا بار دیگر ببیند، بر خاک خود را خدایت در مسجد سینه‌ی تو یک آسمان معتکف بود یک کهکشان مهر و تسبیح گل کرد از خاک پایت... (سیداکبر میرجعفری) ﷼ فاطمه(س) از همان آغاز، دانش را از سرچشمه‌ی وحی فراگرفت. از پدر خویش به عنوان بهترین معلم، درس انسانیت، اخلاق، توحید و اسلام را آموخت. او درس‌های علمی و عملی زیادی از مکتب پدر و همسر آموخت. آنچه را فرشتگان الهی از اسرار و دانش‌ها برای پیامبر اکرم(ص) بازمی‌گفتند، علی(ع) می‌نوشت و فاطمه گرد می‌آورد که مجموع آن‌ها کتابی به نام «مُصحف فاطمه» شد. ﷼ «از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهره‌ی پیامبر، و انفاق در راه خدا». حضرت زهرا(س) ﷼ پس از نزول آیه‌ی مودت (شورا: 23): «ای پیامبر! بگو من برای انجام رسالتم پاداشی از شما نمی‌خواهم مگر محبت و اظهار دوستی با خویشان نزدیکم». کسی پرسید: «ای رسول خدا! خویشان نزدیکت که دوستی آنان بر ما واجب است چه کسانی هستند؟» حضرت در پاسخ فرمود:‌ «علی، فاطمه و دو فرزندشان حسن و حسین (علیهم‌السلام)». پیامبر همچنین فرمود: «خداوند اجر و پاداش رسالت مرا محبت و دوستی اهل‌بیت من بر شما قرار داده است، و من فردای قیامت در مورد آن از شما خواهم پرسید، و کسی که دخترم فاطمه را دوست داشته باشد، او در بهشت همراه من است». (فروغ جاودانه‌، مرکز پژوهش‌های اسلامی) ﷼ نظام‌ چهره‌ی شب را برانداخت زکوتاهی عمرش عالمی ساخت اگر بوی گلاب او نمی‌بود بقیعستان دل‌ها رنگ می‌باخت (محمدکاظم بدرالدین) ﷼ حضرت زهرا(س) فرموده‌اند: «خداوند نماز را سبب پاک ساختن بندگان از آفت‌های خود بزرگ‌بینی قرار داد و روزه را برای پایداری و ثبات در اخلاص.» ﷼ مسجد شلوغ بود. مردم برای خواندن نماز جماعت آمده بودند. پیرمردی رنجور به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: «ای رسول خدا! حال و روز خوشی ندارم و بسیار گرسنه‌ام؛ حتی لباس مناسبی هم ندارم که بپوشم با آن نماز بخوانم، مرا یاری کن!» رسول خدا در آن هنگام چیزی نداشت. پس آن پیرمرد را به همراه بلال به خانه‌ی دخترش فاطمه(س) فرستاد. وقتی به خانه‌ی فاطمه رسیدند، بلال جریان را برای آن حضرت گفت. حضرت فاطمه کمی تأمل کرد؛ چون در خانه چیزی نداشتند و چند روز بود که خودشان نیز غذایی نخورده بودند، اما دلش نمی‌آمد پیرمرد را دست خالی و ناامید برگرداند. یاد گردنبند نقره‌ای‌اش می‌افتد. آن را می‌آورد و به پیرمرد می‌دهد و می‌فرماید: «این گردنبند را بفروش و با پولش برای خودت غذا و لباس بخر!» پیرمرد با خوش‌حالی از خانه‌ی فاطمه می‌رود و به نزد رسول خدا برمی‌گردد. رسول اکرم هم گردنبند را در معرض فروش می‌گذارد و عمّار گردنبند را می‌خرد و بابت آن پول خوبی هم به پیرمرد می‌دهد. سپس گردنبند را خوش‌بو می‌کند و به دست سهم می‌دهد و به او می‌گوید: «این را به خدمت دختر رسول خدا ببر. من تو را نیز به او بخشیدم. از این پس تو غلام او هستی.» سهم، گردنبند را برای فاطمه(س) می‌برد. فاطمه(س) گردنبند را می‌گیرد و سهم را آزاد می‌کند. سهم خنده‌ای بر لبانش می‌نشیند. حضرت فاطمه علّت خنده را می‌پرسد و سهم می‌گوید: «از برکت این گردنبند در شگفتم؛ گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشانید،‌ فقیری را بی‌نیاز نمود،‌ برده‌ای را آزاد کرد و سرانجام به صاحبش برگشت». (داستان‌های شنیدنی از چهاده معصوم، محمد محمدی اشتهاردی) ﷼ پیراهنی سیاه، و چشمی که گریه می‌کند اندوخته‌های اندوه مرا بپذیر بانو که زیباترین چکامه‌ی من، دوست داشتن شماست حاشا که انگشتان من، تاریخ را ورق بزنند شما زنده‌ترینید! شما لحظه‌های بلورین ماهتابید، تابیده بر سیاهکاری زمین! بانو! چگونه پلکانی از قصیده می‌تواند به شکوه نام‌تان دست یابد کدام مرثیه، کدام غزل، کدام مثنوی؟ می‌تواند به اندازه‌ی یک پیراهن سیاه اندوه فروخورده را نشان بدهد... (سیدعلی‌اصغر موسوی) ﷼ رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «فاطمه(س) پاره‌ی تن من است. هر کس او را خشنود کند، مرا خشنود کرده، و هر کس او را به خشم آورد، مرا خشمگین کرده است.» و نیز فرموده‌اند: «فاطمه بانوی زنان بهشتی است». ساناز احمدی‌دوستدار
CAPTCHA Image