یک حرف و دو حرف

نویسنده


اگر در لیست بازی‌کنان تیم ملّی نگاهی بیندازید یکی از جوان‌ترین آن‌ها پژمان منتظری است. بازیکن آتیه دار باشگاه استقلال که فوتبال خود را مانند بسیاری از بازی‌کنان خوزستانی از زمین‌های خاکی و تیم‌های محلّه‌ای شروع کرد. او پس از تیم‌هاس محلّه‌ای به ترتیب به تیم‌های شاهین اهواز، امید فولاد خوزستان و در نهایت بزرگ‌سالان فولاد خوزستان پیوست. پژمان منتظری برای فوتبال بازی کردن زحمت زیادی کشیده تا اکنون به عنوان یکی از ستاره‌های تیم ملّی شناخته شود. این گفتگو حرف‌های او برای شماست. ما را با خودتان بیش‌تر آشنا کنید! 25 شهریور سال 1362 در محلّه‌ی زندان کارون، کوی پلیس به دنیا آمدم و هنوز هم در آن‌جا زندگی می‌کنم. پنج فرزندیم؛ چهار برادر و یک خواهر، و من فرزند چهارم خانواده هستم. دو تا از برادرانم ورزشکارند؛ ناصر، در سطح حرفه‌ای کشتی می‌گیرد و برادر دیگرم نادر که عضو تیم ملّی راگبی ایران است. فوتبال برای تو چطور آغاز شد؟ فوتبال برای من از سال‌های 76-‌‌77 آغاز شد. اوّلین تیمم جوانان پرسپولیس اهواز بود. بعد به تیم شهاب نقل مکان کردم. در ادامه از شاهین و دیهیم اهواز سردرآوردم و پس از آن پیراهن امیدهای فولاد را پوشیدم. به دنبال 3 سال حضور در فولاد به استقلال تهران آمده‌ام و الآن هم یکی از بازی‌کنان تیم ملّی هستم. از آمدنت به استقلال چه احساسی داری؟ قبل از این‌که تیمم را انتخاب کنم خیلی استرس داشتم که نکند یک وقت اشتباهی کنم و با یک تصمیم اشتباه و غلط پا تو مسیر اشتباهی بگذارم؛ ولی وقتی از استقلال پیشنهاد داشتم با خیلی‌ها مشورت کردم و خیلی فکرکردم و دیدم که استقلال بهترین تیمی است که به من پیشنهاد داده. چرا فولاد نماندی؟ این‌که شدم «پژمان منتظری» مدیون فولادم و مربیانی که در این تیم داشته‌ام. با فولاد خاطرات بسیاری به دست آمد و پس از سه سال زندگی در این تیم جدایی از آن‌ها بسیار سخت و ناراحت کننده بود؛ امّا فوتبال شغلی است که «باید‌های حساسی» را بر نمی‌تابد. آری قلباً دوست داشتم که تا ابد همان جا بمانم؛ امّا به خاطر پیشرفتم باید به استقلال می‌آمدم. از این‌که به تیم ملّی دعوت شدی چه احساسی داری؟ این برای دوّمین بار است که به تیم ملّی دعوت می‌شوم. پیش از این یک بار برای بازی مقابل کویت به اردوی تیم ملّی دعوت شده‌ بودم. این بار نیز امیدوارم عملکرد خوبی داشته‌ باشم و بتوانم نظر کادر فنی تیم ملّی را جلب کنم تا در ترکیب تیم قرار بگیرم. البته دوست نداشتم جای بازی‌کن دیگری را در تیم ملّی بگیرم؛ امّا به هرحال خدا را شکر می‌کنم که توانستم به تیم ملّی راه پیدا کنم. امیدوارم از فرصت حضور در تیم ملّی استفاده کنم و در بازی‌های باشگاهی نیز موفق‌تر باشم. نظرت درباره‌ی سرمرّبی تیم علی دایی چیست؟ دایی بازی‌کن بسیار بزرگی است که می‌تواند به عنوان مربّی در تیم ملّی تأثیر به سزایی داشته باشد. دایی از مربیانی است که توجه خاصی به لیگ برتر دارد و به همین خاطر بازی‌کنانی که در لیگ تلاش می‌کنند، می‌توانند امیدوار باشند که به تیم ملّی دعوت می‌شوند. تا حالا برخورد هواداران استقلال را چطور دیدی؟ روز اوّلی که رفتم سر تمرین از حضور و رفتار آ‌ن‌ها حیرت کردم. استقبال آن‌ها ویژه بود. حضور بیش از چهار هزار نفر سر تمرینات بیانگر همه چیز بود. آن‌ هم تماشاگرانی که شور و شوق غیر قابل وصفی دارند و هر کدام‌شان چند نفرند! سرمایه‌ی اصلی استقلال، هوادارن آن است. خدا کند هیچ وقت شرمنده‌ی آن‌ها نشویم! شخصاً با سیستم 2-4-4 راحت‌تری یا این‌که دوست داری2-5-3 بازی کنی؟ برای من تفاوتی نمی‌کند که تیم با چه سیستمی بازی می‌کند؛‌ چون ابتدای دوران فوتبالم با هر دو روش آشنا شده‌‌ام و به خوبی خودم را با شرایط وفق داده‌ام. در روش 2-5-3 به راحتی می‌توانم وظایف یک دفاع آخر را اجرا کنم؛ امّا در روش 2-4-4 موفّقیّت من کاملاً بستگی به مدافع کناری‌ام دارد. پست تخصصی من دفاع است و این‌که تیم با چه روشی بازی کند بستگی به سرمربی دارد. مثلاً فولاد سالی که قهرمان شد در بازی‌های خانگی 2-5-3 کار می‌کرد و در خارج از خانه 2-4-4 . به همین دلیل است که می‌گویم چندان تفاوتی نمی‌کند که تیم با چه روشی به میدان برود؛ چون به هر دو سیستم عادت دارم. قصه‌ی عدد 33 چیست؟ ظرف 3 سالی که بازی‌کن فولاد بودم، پیراهن شماره 33 را می‌پوشیدم؛ زیرا به این شماره علاقه‌ی ویژه‌ای دارم. آن‌جا نیز همه می‌گفتند که چون بازی‌کن ثابت تیم هستی، بهتر است که شماره‌ی دیگری را انتخاب کنی؛ یک شماره‌ی تک رقمی؛ امّا همان‌طور که گفتم، به شماره‌ی 33 علاقه‌مندم. رابطه‌ات با اهواز چطور است؟ تا فرصتی پیش می‌آید، به شهرم می‌روم؛ چرا که تمام خاطرات کودکی‌ام آن‌جاست. اهواز شهر عشق، شهر گرما، شهر خاطره است. هنوز هم که به آن‌جا می‌روم، طرفداران فوتبال با محبّت با من برخورد می‌کنند و مرا نه یک رقیب، بلکه همشهری می‌دانند. با حاشیه‌های فوتبال میانه‌ای داری؟ اصلاً میانه‌ای ندارم. دوست دارم که ساکت کارم را انجام بدهم. اوقات بیکاری چه‌ می‌کنی؟ بیلیارد. در خانه هم کتاب می‌خوانم. البته کتاب خواندن داستان دارد. یک کتاب 800 صفحه‌ای برمی‌دارم و با خودم قرار می‌گذارم که هر شب بک چهارمش را بخوانم؛ امّا تا وقتی تمام نشود نمی‌خوابم. یک بار می‌بینی 5 صبح شده و من هنوز بیدارم. فکر می‌کنی کی می‌توانیم بگوییم یک لیگ حرفه‌ای داریم؟ خیلی ساده؛ زمانی می‌توانیم بگوییم یک لیگ حرفه‌ای داریم که مربیان و باشگاه‌ها یک برنامه تدوین شده و دقیق از زمان‌بندی بازی‌ها داشته باشند. متأسفانه ما در حال حاضر نمی‌دانیم بازی دو هفته بعدمان ساعت چند برگزار می‌شود. وقتی بچّه بودی استقلالی بودی یا پرسپولیسی؟ هر چند که نگاهم به فوتبال حرفه‌ای است،‌ از بچّگی استقلال را بیش‌تر از پرسپولیس دوست داشته‌ام. خانواده‌ات کدام طرفی‌اند؟ تا پارسال طرفدار فولاد بودند و حالا می‌گویند چون به خاطر پیشرفت به تهران رفته‌ای، استقلال را دوست داریم. پرسپولیسی هم دارید؟ برادر کوچکم پرسپولیسی است. او اوایل می‌گفت به استقلال نرو. حالا چه می‌‌گوید؟ او هم مثل بقیه موفقیت مرا می‌خواهد. دریبل خور نیستی؟ بازی‌کنی نیست که بتواند ادعا کند هیچ گاه دریبل نخورده است. مهم‌ترین ویژگی‌ات در پست هافبک دفاعی چیست؟ این است که بدون خطا توپ می‌گیرم. اهل انتقاد هستی؟ بله، صد درصد! انتقاد گاهی اوقات می‌تواند سازنده باشد، به شرطی که جنبه‌ی مثبت داشته باشه. اگر یک روز به عمرت باقی مانده باشد چه کار می‌کنی؟ حلالیت می‌طلبم، به زیارتگاه می‌روم،‌ گریه می‌کنم و دعا و نماز می‌خوانم.﷼
CAPTCHA Image