ورزش در ایران باستان

نویسنده


ایرانیان قدیم اهمیت فراوانی برای سلامتی روح و جسم قائل بودند. آن‌ها معتقد بودند که سلامت روح افراد به تندرستی جسم آن‌ها وابسته است. یک ایرانی اولین چیزی که از اهورامزدا می‌خواست بهشت جاودان و دومی «قدرت و قوّت» بود. سلامت عقل و بدن آنچنان در تعالیم «اوستا» به یکدیگر وابسته بودند که حتی اسلحه‌ها و آلات و ادواتی که برای تمرین‌های جسمانی به کار گرفته می‌شد، دارای ارزش معنوی بالایی بودند. در آن روزگار سربازان را می‌شد از شمشیر و نیزه‌هایی که در دست داشتند به خوبی تشخیص داد. این در حالی بود که روحانیان زرتشتی نیز همیشه یک گُرز در دست می‌گرفتند که نمایان‌گر «نبرد با نیروهای اهریمنی» بود (همان‌طور که در انگلستان قدیم نیز اسقف‌ها شمشیری در دست می‌گرفتند که مفهوم نبرد با شیطان را دارا بود). در یکی از کتاب‌های باستانی ایرانی برای درهم شکستن قوای اهریمنی توصیه شده که: «روح دانش را پشتیبان خود ساخته و سپر راستی در دست گرفته و با گُرز شکرگزاری و کمان با شیطان به مبارزه بپردازیم.» در ایران باستان اطفال را به تحمّل سختی‌هایی مانند گرسنگی، تشنگی، خستگی و تحمّل سرما و گرما وادار می‌ساختند تا در هنگام جنگ به کار آید. البته باید توجه داشته باشیم که این ریاضت کشیدن‌ها، هیچ شباهتی به سختی کشیدن مرتاض‌های هندی نداشت. ایرانیان باستان هیچ‌گاه سختی دادن به بدن را وسیله‌ی تقرّب به خدا نمی‌دانستند و با هر کاری که موجب ضعیف شدن بدن بود مخالفت می‌کردند. به همین جهت اعتقاد داشتند که عبادت خدا بیش‌تر کار انسان‌های سالم و قوی است. عبادت از نظر آن‌ها جنگ با هر نوع بدی و زشتی، آبادکردن زمین‌های کشاورزی و به دنیا آوردن فرزندان فراوان بود و عقاید آن‌ها کاملاً با عقاید هندیان (سختی‌دادن و ریاضت بدن برای رسیدن به خدا) متفاوت بود؛ حتی روحانیان زرتشتی به مردم می‌گفتند: «آن کس که غذای کافی می‌خورد، توانایی پیدا می‌کند که عبادت کند، زراعت کند و فرزندان توانا و نیرومند داشته باشد.» در جامعه‌ی ایرانی قهرمانان و رادمردان الگوی تمام مردم جامعه بودند و بسیاری تلاش می‌کردند که فرزندان خود را به جوانانی باهوش و ذکاوت، شجاع و سلحشور و چالاک بدل سازند. ایرانیان چنان حس احترامی نسبت به قهرمانان و پهلوانان داشتند که اصطلاحات و اسامی فراوانی را در زبان فارسی برای دلاوران به کار می‌بردند. کلماتی چون: قهرمان‌گو، گورد، رادمرد، هژبر، نامور، اردشیر، نام‌بردار، نیو، نیوزاد، بهادر، نامدار، آریا (به معنی اصیل‌زاده)، پهلو، پهلوان، نبرد، شیرگیر، شیردل و.... طبق گفته‌ی «استرابون» یونانی، جوانانی که تا پایان 24 سالگی انواع و اقسام دانستنی‌ها، تعلیمات و ورزش‌ها را فرا می‌گرفتند به «گردک» معروف می‌شدند. این کلمه نشان‌دهنده‌ی آن بود که جوان به پهلوان و دلاور کوچکی تبدیل شده است و به مرور زمان و در حین کارزار و عمل به درجه «گرد» خواهد رسید. نویسندگان یونانی می‌نویسند که ایرانیان در کلاس‌های تمرین، شرح زندگی قهرمانان ملّی را برای جوانان تعریف می‌کردند تا جوانان، این قهرمانان را الگوی زندگی خود قرار دهند. مقام قهرمانان تا جایی بالا بود که حتی در «اوستا» نام برخی از این بزرگان در شمار «مردان مقدّس» آورده شده است. آنان مردانی بودند که کردارشان از روی عقل سلیم و دور از سستی بود و مرد دانش بودند. در عین حال، در زمان جنگ نیز الگوی دیگران بوده‌اند و در نبردها حضور می‌یافتند. این چنین بود که دختران جوان در دعاهای خود از خداوند می‌خواستند که شوهری نیرومند، زیبا و قهرمان به آنان عطا کند. شوهری که پدر فرزندان فراوانی شود و در سراسر زندگی بتواند روزی خود و خانواده‌ی خود را تأمین کند. در اساطیر و افسانه‌های ایرانی از سلسله‌ای به نام «کیانیان» نام برده شده است که در اصل، منظور «هخامنشیان» می‌باشند. کیانیان همواره با اقوام شمالی در جنگ بودند و در این جنگ‌ها بود که استفاده از مردان و جوانان نیرومند ضرورت می‌یافت؛ جوانانی که شهامت و دلیری آن‌ها موضوع داستان‌ها شود و شهرت آنان به نسل‌های آینده نیز انتقال یابد. بزرگ‌ترین آرزوی جوانان این بود که قهرمان نبردها و میدان‌های جنگ باشند. بهترین منبع برای آشنایی با احوال مردم آن روزگار «شاهنامه فردوسی» است. این کتاب که با توجه به «خدای‌نامه‌های پهلوی» و دیگر مدارک باستانی ایران نوشته شده است، با آن که آمیخته با اسطوره و افسانه است، در بین ابیات آن می‌توان به ابیاتی برخورد کرد که شرحی از شرایط پهلوانان دوران باستان را ارائه کرده است. طبق روایت اساطیر، می‌توان فهمید که تیروکمان و زوبین مهم‌ترین اسلحه‌ای بود که در آن روزگار استفاده می‌شد. در اوایل کودکی، استفاده از اسلحه را در حالت پیاده به اطفال می‌آموختند و کم‌کم او را به فنون اسب‌سواری و به کاربردن اسلحه در حال سوارکاری آشنا می‌ساختند. در کتاب دینی «وندیداد» از زوبین، شمشیر، گرز و تیر و کمان نام برده شده است و در نبرد «میترا» و «سروش» با اهریمن گفته شده که آن‌ها با «گرز» به جنگ اهریمن و دیوها رفته‌اند. شمشیر سلاح مهمی که هم پیادگان و هم سوارکاران از آن استفاده می‌کردند. در «اوستا» از شمشیر دو سره (دولبه) نام برده شده است. تیغ این شمشیرها آب دیده شده بود. در شاهنامه از «غلاف‌های طلایی» نیز نام برده شده است. در همین کتاب از «تیغ‌های هندی» نیز نام برده شده است که ظاهراً شمشیرهایی بوده‌اند که در هند تولید می‌شدند. تیر و کمان اسلحه‌ای که به هنگام تهاجم از آن استفاده می‌شد. کمان را از چوب خیزران و چوب‌های قابل ارتجاع می‌ساختند. خدنگ (تیر) این اسلحه دارای انتهای تیزی بود به شکل برگ بید که از برنج یا پولاد ساخته می‌شد. در یک سر آن پرهای پرنده‌ای شکاری همچون عقاب وصل می‌کردند. تعداد این پرها یک تا چهار عدد بود. در هنگام حرکت کمان را به شانه انداخته و تیرها را در کمربند می‌نهادند. در هنگام تیراندازی، تیرانداز شست یک دست را به زه فشار می‌داد و بازوی خود را خم می‌کرد و دیگر بازوی خود را راست نگاه می‌داشت. نیزه نیزه‌های دراز مخصوص نبردهایی بودند که فاصله با دشمن کم بود. دسته‌ی این نیزه‌ها چوبی بود و به انتهای چوب، یک نیزه‌ی کوچک پولادین وصل می‌کردند. در شاهنامه از اسلحه‌ای دیگر نیز صحبت شده است که با آن دشمن را به دام انداخته و از اسب فرود می‌آوردند. کمند این اسلحه را از زنجیرهای چرمی می‌ساختند. کمند را چند حلقه می‌کردند و در کنار زین اسب آویزان می‌کردند یا دنباله‌ی آن را به گردن اسب می‌بستند. طول کمند به 25 الی 30 متر نیز می‌رسید. گرز در اوستا قوی‌ترین و استوارترین آلات کارزار «گرز» خوانده شده است. میترا خدای پیمان و ایزد کارزار که به شکل جوان قهرمان دلیری است، گرزی در دست دارد که دارای صد گره است و یک ضربه‌ی آن مهلک است. جنس گرز از برنج، طلا یا پولاد بود و سواران و پیادگان، هر دو از این سلاح استفاده می‌کردند. در دوره‌ی کیانیان گرزهای فلزی با سری به شکل سر گاو بسیار معمول بود. جنگ‌جویان سواره نیز اغلب گرزی به پهلوی زین اسب می‌آویختند. اسلحه‌های تدافعی جنگجویان سراسر بدن خود را با لباس‌های مخصوص می‌پوشاندند. کلاه از پوست گرگ بافته می‌شد و کم‌کم کلاه خود‌های طلایی و پولادین نیز ساخته شد. یک تور فلزی مخصوص نیز به پشت کلاه وصل بود که گوش‌ها و گردن و اطراف صورت را محافظت می‌کرد. زره نیز بدن را از زیر گردن تا زیر کمربند می‌پوشانید. زرهی که جنگجویان استفاده می‌کردند از پوست پلنگ ساخته شده بود. آن‌ها علاوه بر زره، سپر و محافظ سینه نیز داشتند.﷼
CAPTCHA Image