چشمه و دریا


شبی ملیح که یک لمحه مدّ نام تو شد ادامه یافت جهان از تو و تمام تو شد شکفت گل به گل و پلک زد به تسبیحت همه جهان غزلی با ردیف نام تو شد هنوز سوزن پرگار آفرینش تو نگشته دایره‌ای دور، دور جام تو شد نه این‌که میکده ساقی نداشت‌- البته که داشت، ساقی این بزم،‌ لطف عام تو شد که بود خاص تو؟‌- او کز ازل به بزم جهان امین وحی شد و ساقی مدام تو شد که قفل بازگشود از طلسم گنج حکیم که خاص درگه تو مردی از عوام تو شد... سلام بر تو که «لولاک» این غزل هرگز نبود و شکر که با حسن اختتام تو شد (محمدسعید میرزایی) *** حضرت محمد(ص) در هفدهم ربیع‌الاول سال 571 میلادی (چهار سال قبل از بعثت) در مکه چشم به جهان گشود. مادرش آمنه و پدرش عبدالله بود. هنوز پیامبر(ص) به دنیا نیامده بود که پدرش عبدالله از دنیا رفت و عبدالمطلب (جدّ پدری آن حضرت) سرپرستی آمنه و کودک تازه متولد شده را به عهده گرفت. از آن‌جایی که محمد(ص) خوی و خصلت نیکی داشت و حافظ و امین و امانت‌دار بود، او را محمدامین خواندند. در بیست و پنج سالگی با خدیجه(س) ازدواج کرد و خداوند حضرت فاطمه(س) را به ایشان عطا فرمود. محمد(ص) در سن 40 سالگی به پیامبری مبعوث شد و بیست و سه سال پیامبر و رسول مردم بود. قرآن (کلام روشن الهی) در این مدت بر وی نازل شد. او را خاتم رسولان نامیده‌اند؛ چون با آمدنش رسالت تمام رسولان قبل از خود را کامل کرد و اسلام ناب محمدی را به همگان معرفی نمود. *** ای که به یک اشاره‌ات ماه دو نیم می‌شود گاه چو زرّ مغربی گاه چو سیم می‌شود پای به هر چه می‌نهی مخملی از گل و گیاه دست به هر چه می‌زنی جوی نسیم می‌شود گر تو بخواهی آب‌ها قهر کنند و شعله لطف آب زبانه می‌کشد، شعله رحیم می‌شود گفت کسی که شعر هم غنچه نشد به باغ‌مان گفتم اگر پرنده را سبز کنیم، می‌شود (حبیب‌الله بخشوده) *** درباره‌ی سیره‌ی رسول اکرم(ص) چنین نقل کرده‌اند که آن حضرت همواره با اهل خانه‌ی خود، در کارهای خانه شرکت می‌کرد، گوسفندان را می‌دوشید، جامه و کفش خود را می‌دوخت، با خادمش گندم آسیاب می‌کرد و خمیر می‌نمود و همواره با نیازمندان هم‌نشین بود و با آن‌ها غذا می‌خورد. صورت ظاهری آن حضرت با دیگر مردمان تفاوتی نداشت و از این‌رو وقتی در جمعی می‌نشست، گاه کسی می‌آمد و می‌پرسید: «کدام یک از شما محمد هستید؟» آن‌گاه اصحاب، پیامبر خدا را به او نشان می‌دادند. چیزی که پیامبر خدا(ص) را از دیگران متمایز می‌کرد، روح بلند و لطیف و ملکوتی آن حضرت بود نه وضعیت ظاهری‌شان. (بحارالانوار، علامه مجلسی) *** حضرت امام خمینی(ره) در فرمایشاتی درباره‌ی فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین می‌فرمایند: «پیغمبر اکرم(ص) در عین حالی که وظایف شخصی خودش را به جا می‌آورد و خلوت‌ها با خدای تبارک و تعالی داشت، تشکیل حکومت داد و به اقصای عالم برای دعوت، آدم فرستاد و مردم را دعوت کرد به دیانت و دعوت کردند بعد به اجتماع. این‌طور نبود که بنای او این باشد که بنشیند توی خانه و ذکر بگوید. ذکر می‌گفت، لکن همان ذکر هم خودسازی بود. دعا می‌کرد، ولی همان دعا، هم خودسازی بود و هم مردم‌سازی بود مردم را تجهیز می‌کرد برای مقاومت...» (صحیفه‌ی نور، ج 18) *** بخوان به نام رهایی! بخوان به نام بلوغ! بخوان به نام صاعقه در التهاب شب. بخوان به نام خالق خورشید و عشق را به اسم اعظم معشوق، از پس یلدای بی‌تنفس دیجور، نورباران کن! بخوان نبی گرامی! بخوان رسول عشق و امید! بخوان به نام نامی توحید! تو خواندی، هُرم صدای تو قندیل‌های سکوت را ذوب کرد. آوای مهربان تو فضای میان زمین و آسمان را عطرآگین نمود. بوی خوش عشق، ملایک بی‌تاب را به طواف حَرا کشانید. انبیا انگشت حسرت به دندان گزیدند؛ ابراهیم و اسماعیل از آن‌که، حرا بود و ما به مرمت کعبه ایستادیم؟ موسی از آن‌که، به طور، چرا رفتیم؟ عیسی از آن‌که، آنچه در زمین یافتنی بود،‌ در آسمان چرا می‌جستیم؟ و در این میانه تنها خاطر خدا بود که راضی بود؛ چرا که رحمت واسعه‌ی خویش را نمود عینی بخشیده بود... (خدا کند تو بیایی، سیدمهدی شجاعی) *** در سوره‌ی اسرا آیه‌ی یک، خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «پاک و منزه است خدایی که در مبارک شبی بنده‌ی خود (محمد(ص)) را از مسجدالحرام به مسجد اقصایی که پیرامونش را مبارک و پرنعمت ساخت سیر داد تا آیات خود را به او بنماید که خدا به حقیقت شنوا و بیناست.» *** در هنگامی که 35 سال از عمر پیامبر(ص) می‌گذشت (5 سال قبل از بعثت) قبیله‌های مختلف مردم مکه تصمیم گرفتند که کعبه را از نو بسازند. برای این منظور همه دست به دست هم دادند و بنای ساختمان کعبه را به پایان رساندند و در پایان هنگام نصب «حجرالاسود» به اختلاف رسیدند. «ابومغیره‌بن عبدالله» که پیرترین افراد اهل مکه بود پیشنهاد کرد که هر کس اکنون از در مسجد داخل شود او را داور قرار می‌دهیم و به حکم او عمل می‌کنیم. همه‌ی قبایل این پیشنهاد را پذیرفتند. ناگهان محمد(ص) وارد مسجد شد. همین که او را دیدند گفتند: «او محمدامین است، به قضاوت او راضی هستیم.» وقتی پیامبر از ماجرا باخبر شد، فرمود: «پارچه‌ای بیاورید!» سپس حجرالاسود را میان آن نهاد و به هر یک از قبیله‌ها فرمود: «هر کدام یک نفر نماینده نزد من بفرستید!» آن‌ها چنین کردند و هر یک گوشه‌ی پارچه را گرفتند و تا جایگاهش بردند. سپس رسول خدا(ص) حجرالاسود را برداشت و در جای خود نهاد. (نگاهی به زندگی پیامبر اسلام(ص)‌- محمد محمدی‌اشتهاردی) *** پیامبر نور و رحمت حضرت محمد(ص) می‌فرمایند: «خوشا به حال کسی که توجه به عیوب خود، او را از توجه به عیوب دیگران باز دارد.» *** - ای احمد! - آه! خداوندا! این صدای توست! لبیک پروردگارا! لبیک... - نزدیک‌تر بیا احمد! - نزدیک‌تر؟ چگونه؟ آیا باور کنم...! چه‌قدر عجیب است! عجیب! - بیا احمد! بیا نزدیک‌تر... - مولای من! عظمت تو آن‌چنان است که مرا به سجده وامی‌دارد. در برابر تو چه از دست من برمی‌آید؟ هزار بار شکر، هزار بار سجده...؟ این‌جا خاک نیست، همه نور است. در دریایی از نور در پیشگاهت سجده می‌کنم ای معبود آسمان‌ها و زمین! - برخیز احمد! به عزت و جلال خودم سوگند که اگر تو نبودی آدم را نمی‌آفریدم، و اگر علی نبود، بهشت را به وجود نمی‌آوردم. - آه خداوندا! این تویی که با من سخن می‌گویی یا پسرعمم علی؟ - من تو را خلق کردم از نور خود و علی را از نور تو و آگاهم از اسرار دل‌ها. هیچ‌کس را ندیدم که چون تو علی را دوست داشته باشد؛ لذا با زبان علی با تو سخن می‌گویم. از سخنان پیامبر(ص) در سفر معراج برگرفته از کتاب: (نزدیک‌تر بیا احمد(ص)، زهرا زوّاریان) *** «خوشا کسی که زیادی مال را به دیگران ببخشد و زیادی سخن را برای خود نگاه دارد.» حضرت محمد(ص) *** ماه فروماند از جمال محمد سرو نروید به اعتدال محمد قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر باکمال محمد وعده‌ی دیدار هر کسی به قیامت لیله‌ی اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد عرصه‌ی گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد (کلیات سعدی‌- محمدعلی فروغی) *** تولستوی، نویسنده‌ی برجسته‌ی روسی،‌ پیامبر اکرم(ص) را شایسته‌ی هرگونه اکرام و احترام دانسته و در وصفش چنین می‌گوید: «شکی نیست که محمد(ص)، از مردان بزرگ و مُصلحانی است که در حقیقت خدمت بزرگی به بشر کرده است. همین برای فخر او کافی است که یک ملتی را به نور حق هدایت نمود و آن را وادار کرد که به صلح و آسایش و آرامش بگراید و راه ترقی و مدنیت را به رویش باز کرد. بدیهی است آنچه کرده، عمل عظیمی است که فقط از شخص قوی و باعزمی ساخته است و چنین شخصی، الحق سزاوار همه‌گونه اکرام و احترام است». *** امام رضا(ع) می‌فرماید: «کسی که نمی‌تواند با چیزی گناهانش را پاک کند، پس بر محمد و آل او زیاد صلوات بفرستد؛ زیرا صلوات، گناهان را نابود می‌سازد.» امام علی(ع) هم فرموده‌اند: «صلوات فرستادن بر پیامبر اعظم(ص) در محو کردن گناهان، از فرونشانیدن آب بر آتش، شدیدتر است». *** بیست و هشتم صفر است. غمی انبوه بر جان ثانیه‌ها چنگ انداخته. قرار است نوری در زمین خاموش شود. ای آخرین نور! ای خاتم النور! ای بزرگ! بی‌تو، زمین سرد و خالی است. آینه‌ها کدر، پنجره‌ها خاموش، و نبض لحظه‌ها، کُنْد. بی‌تو اندوه در کوچه‌های دنیا قدم می‌زند و تمام شهر، اویس‌وار، عطشِ دیدارت را به جان می‌خرد. بی‌تو، بغض، بی‌هوا، می‌آید و گلوی تنهایی‌مان را می‌فشارد. بی‌تو، حرا غرق اندوه است و حسرت. بی‌تو ثانیه‌ها تبدار و غم‌آلودند. ای برگزیده! بی‌شک، داغت، هم‌سنگ داغ‌های جهان است که شُعله شُعله می‌روید و جان‌های احمدی را در اندوهی بزرگ می‌پیچد.﷼
CAPTCHA Image