مقاله


افروختن و سوختن و جامه دریدن پروانه زمن، شمع زمن، گل زمن آموخت طالب آملی طالب آملی طالب آملی از شاعران معروف ایران و یکی از غزل‌سرایان مشهور قرن یازدهم هجری است. او در حدود سال 987 قمری در یکی از روستاهای آمل به دنیا آمد، که در چند جا به روستایی بودن خود اشاره کرده است: طالب از نظم تو شهر و روستا در غلغل است چون تو شهری شاعری از روستایی برنخاست در جوانی خیلی زود به سرودن شعر پرداخت و در کنار آن مشغول تحصیل و کسب علم شد. از همان آغاز به مدح حاکمان آمل پرداخت. سپس از مازندران به اصفهان رفت. مدتی در آن‌جا بود. بعد روی به کاشان نهاد. در آن‌جا چند سالی در کنار خویشاوندان مادری‌اش ماند. سپس به مازندران بازگشت. بعد از چندی به خراسان و مرو سفر کرد و در دربار حاکمان آن سرزمین اقامت گزید و مدح این و آن گفت. عاقبت طالب در مرو نیز ماندگار نشد و با همه‌ی سختی‌های زندگی که گریبانگیرش بود، راه هندوستان در پیش گرفت. مدتی در آن دیار سرگردان بود تا این که سر از قندهار درآورد. در قندهار به میرزا غازی‌خان ترخان‌(حاکم قندهار‌) پیوست و در ستایش او شعرها سرود. پس از مرگ او دوباره به هند رفت و از شاعران دربار جهانگیر‌ (پادشاه هند‌) شد. طالب خیلی زود به ملک‌الشعرایی رسید و از آن پس در رفاه و راحتی زیست و اشعار زیبایی را در مناسبت‌های مختلف برای پادشاه سرود. او مدتی را نیز در شهر لاهور در خدمت پیر روشندل‌ (شاه ابوالمعالی‌) سپری کرد و در سلسله‌ی فقرا وارد شد. مدیحه‌سرایی طالب آملی در هندوستان و در وصف شاه و بزرگان بسیار است. آنچنان که از آثارش پیداست در مذهب شیعه بوده و قصاید شیوایی در منقبت امام علی(ع)، امام رضا(ع) و نیز امام زمان(عج) سروده است. از برجستگی‌های زبانِ سخن او، عمقِ احساسات و عواطف و نگاه عمیق و ژرف به پیرامون خود است. در ایجاد مضمون و ساخت معانیِ بکر قدرت بالایی دارد و به خاطر تأثیر به سزایی که در تحول سبک شعر دوران صفوی داشته، مورد توجه شاعران و تذکره‌نویسان بوده است. به همین خاطر او را از نوآوران سخن پارسی و از پیشگامان سبک هندی می‌دانند.(1) طالب در سال‌های پایانی عمر به عارضه‌ی اختلال حواس دچار شد و مدتی در خاموشی به سر برد تا این که دور از وطن در سال 1036 قمری درگذشت. او در هنگام مرگ چهل و نه ساله بود. از طالب دیوان قطوری شامل قصیده، قطعه، مثنوی، غزل، ترکیب‌بند و رباعی بر جای مانده است. دل عاشق به پیغامی بسازد به یاد نامه یا نامی بسازد مرا کیفیت چشم تو کافی‌ست ریاضت‌کش به بادامی بسازد ندارم ظرف مِی، دل را بگویید سفالی بشکند جامی بسازد اگر مرد است گردون بار دیگر بدین ناپختگی خامی بسازد چو من مرغی نکرده صید ایام مگر کز زلف او دامی بسازد دعا، گو قحط شو «طالب» حریفی‌ست که ایامی به دشنامی بسازد * زگریه شام و سحر، دیده چند تر ماند؟ دعا کنید که نی شام و نی سحر ماند به غارت چمنت، بر بهار منتهاست که گُل به دست تو، از شاخ، تازه‌تر ماند دو زلف یار به هم آن‌قدر نمی‌ماند که روز ما و شب ما به یکدگر ماند نهاده‌ام به جگر، داغ عشق و می‌ترسم جگر نماند و این داغ بر جگر ماند کنید داخل اجزای نوشداروی ما هر آن گیاه که برگش به نیشتر ماند برای عزت مکتوب او به دست آرید فرشته‌ای که به مرغان نامه‌بر ماند زبس فتاده به هر گوشه پاره‌های دلم فضای دهر به دکان شیشه‌گر ماند زشهدِ خامه‌ی(2) «طالب» چو لب کنم شیرین دو هفته در دهنم طعم نیشکر ماند * آرام تو رفتار به سرو چمن آموخت تمکین(3) تو شوخی(4) به غزال خُتن آموخت علمی که به مکتب، دلت آموخته، سهل است آن علم شریف است که در انجمن آموخت رنگین چو گل از می، به شبستان شدی و شمع از شعله‌ی رخسار تو افروختن آموخت افروختن و سوختن و جامه دریدن پروانه زمن شمع زمن گل زمن آموخت طوطی به زمین بوس من از باغچه‌ی قدس(5) با مُهر زبان آمد و طرز سخن آموخت لطف تو و قهر تو به معنی دو خلیل‌اند(6) کین ساختن کعبه و آن سوختن آموخت «طالب» هوس غربت و انداز(7) سفر داشت سودای توأش نکته حب الوطن آموخت 1- به طور خلاصه ویژگی‌های سبک هندی عبارت‌اند از: ساده بودن زبان و نزدیکی آن به زبان مردم کوچه و بازار، آوردن تصاویر خیال‌انگیز و نازک‌خیالی‌ها و بیان آن در کوتاه‌ترین و فشرده‌ترین شکل کلام. همچنین جزئی نگری و آوردن مضمون‌های تازه و ترکیبات مبالغه‌آمیز. شاعران سبک هندی به محیط و زندگی اطراف خود دقت داشتند و توانستند مضامین تازه و واژگان‌های جدید را وارد شعر کنند و خون تازه‌ای را در آن بدمند. سبک هندی به علت فراوانی و تزاحم تصاویر با نوعی ابهام و پیچیدگی همراه است و باید گفت تزاحم تصاویر از خصوصیات دیگر سبک هندی‌ست. به علت فراوانی تصاویر و نازک خیالی‌های بیش از حد به بعضی از این شاعران خیال‌بند نیز گفته‌اند. صائب تبریزی، کلیم کاشانی و بیدل دهلوی از مهم‌ترین شاعران سبک هندی‌اند. برای اطلاع بیش‌تر رجوع شود به کتاب «شاعر آینه‌ها» (بررسی سبک هندی و شعر بیدل) از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات آگاه، 1366. 2- در این‌جا شاعر تعریف از زبان شعری خود می‌کند. 3- فرمان‌بردن 4- گستاخی 5- طوطی که به سخندانی معروف است به زمین بوسی و پای بوسی من با زبان خاموش آمد و طرز سخن گفتن را از من یاد گرفت. 6- لقب حضرت ابراهیم(ع) در این شعر شاعر به ماجرای ساختن خانه کعبه توسط حضرت ابراهیم(ع) و همچنین در آتش رفتن او و گلستان شدن آن اشاره دارد. شاعر لطف و قهر دلدار خود را به دو صفت ابراهیم(ع) تشبیه کرده است. 7- قصد
CAPTCHA Image